دکتر مریم کاشانیان متخصص زنان و زایمان میگوید اگر همسرتان باردار است، حضور و همراهیتان را مضاعف کنید
بیشتر دختران جوانی که ازدواج میکنند دوست دارند پس از ازدواجشان مادر شوند و کودکشان را به دنیا بیاورند اما گاهی در زندگی مسائلی پیش میآید که دور از ذهن است؛ مثلا کم نیستند مادران بارداری که مجبورند بنا به دلایلی بخشی از دوران بارداریشان را تنها بگذرانند. این گروه از مادران بیش از همتایان خود در معرض خطر افسردگی هستند که دکتر مریم کاشانیان، متخصص زنان و زایمان و عضو هیاتعلمی دانشگاه علومپزشکی تهران، درباره این گروه از مادران میگوید: «احتمال سقطجنین در این دسته از زنان باردار بیش از سایرین است.»
«بارداری» این هفته به تاثیر بارداری بر خلق و خو میپردازد و نشان میدهد که چگونه افسردگی میتواند احتمال سقطجنین را افزایش دهد.
در باب مرگزدایی
دکتر احمدرضا همتیمقدم
پزشک و استادیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی
مرگ یکی از ابهامآمیزترین وقایع زندگی بشر است که ابعاد آن را از جنبههای متعددی میتوان بررسی کرد؛ از منظر پزشکی، روانشناسی، فلسفی و اجتماعی. البته چگونگی برخورد و مواجهه با این پدیده نیز میتواند محل تامل باشد اما بحث من در این نوشتار مربوط به این سوال است که آیا به مرگ باور داریم؟ به نظر میرسد ما مرگ را باور نداریم.
در بهترین حالت این گزاره را که «همه میمیرند» پذیرفتهایم. «پذیرش» و «باور» دو گرایش ذهنی متفاوت است. باورهای ما رفتارهای ما را شکل میدهند. باورهای ما به سمت صدق نشانه میروند اما پذیرش یک گزاره لزوما به این معنا نیست که آن گزاره را صادق در نظر میگیریم. همچنین ممکن است «پذیرش» یک گزاره، رفتار ما را تحتتاثیر قرار ندهد. شما ممکن است گزارهای را بپذیرید اما هنوز به آن باور نداشته باشید. ما به مرگ باور نداریم. اصلا شاید فکر میکنیم هیچگاه نخواهیم مرد.
درنشست «شهر و چالش خشم» عنوان شد
ایران؛ رتبه اول تجربه خشم درسال 2015
معصومه سلیمی نسب
مرکز مطالعات فرهنگی شهر تهران نشستی با عنوان «شهر و چالش خشم» در فرهنگسرای سرو برگزار کرد که در این نشست دکتر شیرین احمدنیا (جامعهشناس عضو هیاتعلمی دانشگاه علامه طباطبایی)، دکتر فرح ترکمان (عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی و مدیر گروه جامعهشناسی احساسات انجمن جامعهشناسی ایران) و دکتر مهرداد عربستانی (عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران و نایب رئیس انجمن انسانشناسی ایران) به بررسی خشم از دیدگاه جامعهشناسی احساسات، تجربه احساس خشم و ابعاد و چالشهای آن در جامعه و بررسی راهکارهای مواجهه و مداخله برای کاهش و از بین بردن آن در جامعه پرداختند. «گزارش سلامت» به بازخوانی اهم مطالب ارائهشده در این نشست پرداخته است.
زندگیمثبت/ دکتر فربد فدائی/روانپزشک، مدیرگروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
از مهمترین دلایل موفقیت یک مکتب، علاوه بر مبانی نظری، وجود نمونههای عملی گفتار و کردار است که نمایشگر واقعیت آن مکتب و آیین باشد. دین اسلام با داشتن نمونههای سرمدی و ابدی کردار شایسته که معصومان(ع) باشند، در این زمینه ممتاز است.
گرچه معصومان(ع) واجد همه صفات شایستهاند اما هریک در موردی نامورترند که از جمله در مورد بخشش و کرم، امام حسن مجتبی(ع) مثالزدنی است، به نحوی که به کریم اهل بیت شهرت یافتند. از عمدهترین معیارهای سلامت روان، هماهنگی با جامعه و به کارگیری همه ظرفیتهای فرد برای هدفهای انسانی و الهی است.
بخشش و جود، دوستی و مهر میآفریند، فاصلهها را کم میکند و جامعه را همبسته و یکپارچه میکند.
حضرت امام حسن مجتبی(ع) مصداق واقعی این موضوع هستند کمااینکه روزی از کویی میگذشت که عدهای مستمند پارهای نان را بر زمین نهاده بودند و میخوردند و چون حسن بن علی(ع) را دیدند گفتند: «ای پسر رسول خدا! بیا با ما هم غذا شو.»
امام حسن(ع) بیدرنگ از اسب پیاده شد و فرمود: «خداوند متکبرین را دوست ندارد» و با آنان به خوردن نان مشغول شد. سپس آنان را به سرای خود دعوت کرد و به آنان هم غذا داد و هم پوشاک. خداوند به همه ما توفیق پیروی از این سرمشقهای جاودانه را عطا کند.
دکتر حمیدرضا پوراعتماد رئیس پژوهشکده علومشناختی دانشگاه شهید بهشتی از تربیت کودکان اوتیستیک میگوید
نیاز بچههای اوتیسم به مربی سایه
سمیه مقصودعلی
مدرسهها باز شده و بسیاری از والدین خوشحالاند که فرزندشان پا به عرصه تعلیم و تربیت میگذارد اما کم نیستند والدینی که بهدلیل مشکل کودک خود مهر خود را با غم و غصهها آغاز کردند و نمیخواهند فرزندشان به مدارس خاص فرستاده شود. گفتوگوی ما با دکتر حمیدرضا پوراعتماد به همین بهانه است که یکی از همراهان «سلامت» در نامهاش از مشکلات کودکش برای ورود به کلاس اول گفته: «فرزندم را دوبارهها به پیشدبستان فرستادم چون دلم نمیخواهد او که فقط کمی کندتر از همسالانش است به مدرسه غیرعادی برود.»
سلامت: آیا واقعا ایجاد مدارس اوتیسم و فرستادن این بچهها به آنها به نفعشان است؟
قطعا نه، خوشبختانه یکی از نقاطقوت دولت فعلی مساله ساماندهی سلامت است و کارهای خوبی انجام شده اما متاسفانه هنوز هم بسیاری از مسائل در کشور ما فرهنگسازی نشده و جای کار دارد. یکی از این مسائل که باید هرچه سریعتر مورد توجه مسئولان قرار گیرد بحث اوتیسم و لزوم حضور کودکان اوتیستیک با شناخت بالا در جامعه و در مدارس عام است. ایجاد مدارس اوتیسم تهدیدی برای آینده این کودکان است.
سلامت: اما آیا این بچهها میتوانند به مدارس عادی بروند؟
اگر شناختشان کامل شده باشد، چرا که نه.
اوتیسم نوعی اختلال عصبی روانشناختی و رشدی است که در آن کودکان از 3 بعد اجتماعی و ارتباطی (یعنی مهارت در برقراری ارتباط با گروه همسالان)، شناخت هیجانها و بیان آن و مهارتهای شناختی (یعنی مشکل توجه و حافظه و تمرکز و رفتارهای اضافه) دچار مشکل میشوند. در سنین پایین یعنی قبل از 3 سالگی وقتی کودک تشخیص اوتیسم میگیرد، میتوان از طریق آموزشهای انفرادی در خانه و به کمک مادر مشکلهای رفتاری-شناختی او را تا حدودی حل کرد به نحوی که در سن مدرسه کودک حتی از همسالان خود هم از نظر شناختی بهتر است. این کودک مهارتهای پیشدبستان و دبستان را کسب کرده و تا حدودی توجه دارد و میتواند سرکلاس بنشیند اما برای ارتباطهای اجتماعی مهارت ندارد. تنها دلیل این موضوع نیز حضور نداشتن کودکان در اجتماع است.
سلامت: یعنی بهدلیل نداشتن همین مهارت کودکان اوتیستیک را باید در مراکز خاص نگهداری کرد؟
نه، متاسفانه اطلاعات و دانش عمومی نسبت به اوتیسم در کشور ما پایین است و آحاد جامعه و آموزش و پرورش ابتدایی این وظیفه را متقبل نشده و نپذیرفتهاند که کودکان اوتیستیک با شناخت بالا اگر در جمع حضور یابند مشکلهایشان حل میشود. این ناآگاهی و مسئولیتناپذیری در کنار هم و مهمتر از آن همکاری نکردن والدینی که کودک اوتیستیک آنها نسبتا بهبود یافته باعث شده دانش عمومی در رابطه با اوتیسم بالا نرود و امید به بهبود و احساس مسئولیت وجود نداشته باشد. متاسفانه ما ایرانیها فردگرا و در نهایت خانوادهگرا هستیم. همه چیز را برای فرزند خود میدانیم و میپسندیم. باید این فرهنگ را عوض کنیم و بیاییم حرف بزنیم که بچه من روی طیف اوتیسم بوده با او کار کردم و الان به مدرسه آمده. چقدر خوب میشود اگر آموزش و پرورش مدارس را به پذیرفتن کودکان اوتیستیک ملزم کند و روی میز هر مدرسهای اطلاعیهای در مورد اوتیسم وجود داشته باشد تا والدین و اولیای مدرسه در مورد آن بدانند. متاسفانه اگر کودک اوتیستیک را از جامعه دور کنیم، به مرور گوشهگیر میشود و به جای آنکه نیروی مولد باشد مصرفکننده خواهد شد. در جامعه ما هنوز کودکان اوتیستیکی که از لحاظ شناختی- رفتاری بدون مشکل هستند و باید در جامعه حاضر شوند تا ضعفهایشان کمتر شود، پذیرفته نمیشوند. این در حالی است که در تمام دنیا این کودکان با یک همراه یا مربی سایه در جامعه حاضر میشوند تا بتوانند به تدریج خود را با اجتماع سازگار کنند و مهارتها را بیاموزند.
سلامت: مربی سایه کیست؟
معلم سایه فردی است که اوتیسم را میشناسد، مدتی مربی اوتیسم بوده و آموزشهای مربیگری اوتیسم را دیده است. این فرد قاعدتا باید روانشناسی خوانده باشد، شخصیت باز و منعطف داشته و برونگرا باشد. وی باید کودک را در محیطهای اجتماعی مثل مهد یا مدرسه همراهی کند و در هفتههای اول کودک را آرام نگه دارد تا متوجه دنیای اطرافش شود. در ماههای اول کودک باید در محیط عادی با کودکان دیگر همگن شود. ممکن است کودک در این مدت ارتباط تنگاتنگی با دیگر کودکان برقرار نکند اما به محض اینکه با گروه همسالان ادغام شد باید مهارتهای ارتباطی را به او آموخت. کودکان اوتیستیک در بازیهای قاعدهمند که استدلال اجتماعی حکم میکند کندتر عمل میکنند. معلم سایه در این شرایط باید سرعت کودک را به دیگر کودکان برساند و به مرور که کودک توانست داد و ستد اجتماعی کند نقش خود را کمرنگ کند و به مرور حذف شود.
سلامت: کدام کودکان مربی سایه میخواهند؟
کودکان اوتیستیک، کودکان مبتلا به تاخیرهای رشدی، کودکان با اختلالهای یادگیری و کودکان مبتلا به بیشفعالی به معلم سایه نیاز دارند. مهارت معلم سایه برای تمام این کودکان یکسان نیست. معلم سایه، به یک کودک اوتیستیک روابط اجتماعی و به کودک بیشفعال خودکنترلی را میآموزد.
سلامت: چرا جامعه ما پذیرای مربی سایه نیست؟
واقعیت این است که اوتیسم در کشور ما سیاسی شده است. در رسانه برای اطلاعرسانی در مورد اوتیسم کودکی که اوتیسم شدید داردنشان داده میشود، یا موردی که در دوران کودکی آموزش کافی ندیده و کنار اوتیسم مشکلهای دیگری مثل تاخیر هوشی یا صرع دارد نشان میدهند اما واقعیت این است که نباید تنها روی این عده تمرکز کرد زیرا در این شرایط برداشت جامعه منفی خواهد شد. به همین دلیل است که تا به کسی میگوییم فرزند شما روی طیف اوتیسم است گارد میگیرد. درصد زیادی از کودکان اوتیستیک اینگونه نیستند و بالای 70 درصد کودکان اوتیستیکی که آموزش میبینند به مدارس عادی راه مییابند و حتی وارد مدارس استعدادهای درخشان میشوند. بیایید نگاه خودمحور و فرهنگ اشتباهمان را اصلاح کنیم و به حقوق دیگر کودکان همانند حقوق فرزندانمان احترام بگذاریم.
دین و سلامت/ ابراهیم اخوی/روانشناس بالینی مرکز مشاوره حوزه علمیه قم
این روزها با اوج گرفتن برنامه خندوانه و همراه شدن ایرانیان با مسابقه خنداننده برتر، شاهد ارائه روش نوینی برای شاد کردن هستیم. به همین مناسبت، نگاه به خنده از زاویه زندگی دینی خالی از لطف نیست. شادبودن یک نیاز پایه است که با رفتار خندیدن آشکار میشود و لبخند میتواند حکایت از رضایت درونی و شادی باشد.
خداوند برای پاسخ به این نیاز، پیشنهادهایی دارد و کنار آن از شادیهایی که باعث بروز مشکل برای تن و روان افراد باشد، ممانعت کرده است. همچنین شادیهایی که کرامت آدمها را مخدوش کند یا باعث اذیت دیگران شود، ماندگار نیست و خودسرزنشیهای بعدی را همراه خواهد داشت که در قانون دین از آن منع شده است. مثل شاد کردن دیگران به قیمت مسخره کردن و مانند آن، اما کنار این، 2 نکته زیبای دیگر هم گفتنی است:
1) خداوند خنداننده برتر است. بر اساس آیه 43 سوره نجم، خداوند است که انسانها را میخنداند و شادی را در دل آنها قرار میدهد.
2) شادی و لذت ماندگار، لذتی است که درون ما تجربه شود و برخاسته از زندگی رضایتمندانه همراه احساسات خوبی مانند مفید بودن برای دیگران، برخورداری از زندگی هماهنگ با خواستههای خداوند، نزدیک شدن به اهداف متعالی و داشتن برنامه برای زمانهای پیشرو است.
از اینرو، آنکه شادی را از ارتباط با خداوند و زیر چتر پیروی از دستورات او میجوید، عمق بیشتر و ماندگارتری از شادبودن را تجربه میکند که در شادیهای لحظهای و وابسته به شرایط روزمره کمتر تجربه میشوند.
علل، علایم و علاج یک اختلال روانشناختی نسبتاً رایج در روابط میانفردی
دکترهانیه زایررضایی
همه ما وقتی قرار است برای اولین بار در جمع بزرگی صحبت کنیم یا اینکه در حضور افرادی که قضاوتشان برای ما اهمیت دارد سخنرانی کنیم، دچار دلهره و اضطراب میشویم، احتمالا پیشانی و کف دستمان خیس عرق میشود، ضربان قلبمان افزایش پیدا میکند و... و این مساله کاملا طبیعی است اما اگر این اضطراب به حدی باشد که مانع بسیاری از فعالیتهای خانوادگی، تحصیلی و اجتماعیمان شود، آن وقت باید به این مساله فکر کنیم که آیا به راستی این حالت طبیعی است؟
دانشآموز یا دانشجویی که از ترس قضاوت استاد یا همکلاسانش، هرگز در کلاس صحبت نمیکند، معلمی که هنگام رفتن به کلاس به خاطر اضطراب شدید نمیتواند در کلاس حضور پیدا کند، افرادی که به خاطر اضطراب شدید نمیتوانند در جامعه حضور یابند و از هرگونه تعاملی اجتناب میکنند، آیا میتوانند این حالت را ناشی از یک کمرویی ساده تلقی کنند؟ جواب این پرسشها و اینکه اضطراب اجتماعی چگونه و چرا ایجاد میشود و چه راهحلی برای آن وجود دارد را در «سلامت روان» این هفته خواهید یافت.
اضطراب اجتماعی چگونه تشخیص داده میشود؟
علائم اصلی اضطراب اجتماعی یا هراس اجتماعی، ترس معنادار و دائمی از یک یا چند موقعیت اجتماعی است که باعث تعاملات اجتماعی میشود (مثل محاوره با افراد دیگر) یا تحتنظر قرار گرفتن را ممکن میکنند (مانند در معرض دید قرار گرفتن هنگام غذا خوردن در رستوران) و فرد از اینکه به خاطر نشان دادن اضطرابش رفتاری را بروز دهد که باعث قضاوت منفی دیگران شود، میترسد. افراد مبتلا ممکن است فعالانه از این موقعیتها اجتناب کنند یا هنگام مواجهه با این موقعیتها دچار ترس و اضطراب شدیدی شوند.
نکتهای که باید به آن توجه کنید این است که ترس یا اضطراب نباید بهدلیل وجود یک امر ترسناک واقعی در آن موقعیت یا بهدلیل بافت فرهنگی باشد و در صورت وجود شرایط پزشکی دیگری مثل بدشکلیها یا چاقی مفرط یا بدریختی ناشی از سوختگی یا جراحت که ممکن است هر فردی را کمی نگران قضاوت دیگران کند، این ترس و اضطراب یا اجتناب بسیار افراطی باشد. این علائم باید همیشگی باشند و یا حداقل به مدت 6 ماه طول کشیده و بهطور مشخصی باعث اختلال در تعاملات اجتماعی و عملکرد فرد شده باشند.
چگونه در دوران سالمندی از رخوت و افسردگی فاصله بگیریم
دکتر مهشید فروغان
روانپزشک سالمندان
عضو هیاتعلمی دانشگاه علومبهزیستی و توانبخشی
- پدرم خیلی بیحوصله است. هرچه به او اصرار میکنیم حداقل روزی یک بار برای پیادهروی از منزل خارج شود اعتنایی نمیکند...
- وقتی میخواهیم جایی مثلا میهمانی برویم، مادرم میگوید من نمیآیم، شما بروید. ما میمانیم که چه کنیم. از یک طرف دلمان میخواهد برویم یا اساسا مجبوریم که برویم و از طرف دیگر دلمان پیش او میماند. همهاش میترسیم برایش اتفاقی بیفتد. مجبور میشویم رسیده یا نرسیده خداحافظی کنیم و برگردیم...
اینها نمونههایی از گلایههایی است که گاه و بیگاه از زبان خانوادههای سالمندان این مرز و بوم شنیده میشود. به راستی سالمندان ما تا این حد مردمگریز و انزواطلب هستند؟ چرا از فرصتی که دارند استفاده نمیکنند؟ چرا به دامان بیعملی افتادهاند؟ آیا پیری و سالخوردگی آنها را چنین میکند یا باید جای دیگری دنبال علت گشت؟
حقیقت این است که پاسخ این سوالها آنقدرها ساده نیست یا بهتر بگوییم تنها یک پاسخ برای آنها نمیتوان یافت.
پرسشی از دکتر رباب حامدی روانشناس: با همسر سوگوار خود چگونه رفتار کنیم
سوگواری و مرگ عزیزان بخشی جداییناپذیر از زندگی انسانهاست. این تجربه هرچقدر هم که تلخ و دردناک باشد، بهتدریج و به مرور زمان کمرنگ میشود و در نهایت فرد به زندگی عادی خود بازمیگردد. با این حال، حمایت عاطفی اطرافیان میتواند طول این دوران را کوتاهتر و تحمل آن را آسانتر کند. همسران از جمله افرادی هستند که در این زمینه نقش بسیار تاثیرگذاری را ایفا میکنند اما متاسفانه ناآگاهی از رفتارهای درست در زمان سوگواری، ممکن است ناخواسته باعث رنجش همسر داغدار و به تعویق افتادن بهبود او شود. در «همسران» این هفته دکتر رباب حامدی، روانشناس مرکز مشاوره دانشگاه علوم پزشکی تهران به ما میگوید چگونه و با چه رفتارها و ادبیاتی به همسر خود در این وضعیت آرامش ببخشیم.
محققان هشدار میدهند که شیرینیجات نباید بهعنوان راهی برای کاهش استرس استفاده شوند، چرا که مسلما خوردن مقدار زیادی قند به کاهش میزان استرس در طولانیمدت کمک نمیکند. تقریبا همه افراد این تجربه را دارند که قند استرس را کاهش میدهد و این مساله را میتوان از 80 درصد محصولات غذایی در بازار متوجه شد.
محققان دانشگاه کالیفرنیا چگونگی توانایی قند را در کاهش استرس و در نهایت جلوگیری از مصرف بیرویه حاصل از آن مورد بررسی قرار دادند. این بررسی در مجله متابولیسم منتشر شد و نشان داد هورمون استرس کورتیزول در زنانی که دو هفته ساکاروز یا قند و شکر خورده بودند، کاهش یافت. وقتی از آنها خواسته شد تعدادی مساله ریاضی انجام دهند، سطح کورتیزول آنها نسبت به زنانی که آسپارتام (شیرینکننده مصنوعی) خورده بودند، کاهش یافت.
در مرحله بعد، از مغز این زنان عکسبرداری MRI صورت گرفت و محققان پی بردند قند، فعالیت استرس را در هیپوکامپ کاهش میدهد. هیپوکامپ بخشی در مغز است که مسوول تنظیم دمای بدن، تشنگی، گرسنگی، خواب، ریتم شبانهروزی، میل جنسی و هورمونها است.
قند یک کربوهیدرات ساده است، یعنی به سرعت در بدن تجزیه میشود و باعث میشود فرد برای پر کردن جای خالی آن قند بیشتری بخواهد. به گفته محققان، چرخه استرس- قند تکرار میشود تا عادت الگوهای خوردن بد را شکل دهد. اختلالهای اضطراب مزمن، مسالهای در حال افزایش در آمریکاییهاست و شاید به همین خاطر مردم به مصرف بیرویه قند در غذاها و نوشیدنیها روی آوردهاند.
سال گذشته، 77 درصد آمریکاییها اعلام کردهاند که بهطور دائم علائم استرس دارند. تغذیه ضعیف اولین دلیل ایجاد استرس است و این مساله در افرادی که مقدار زیادی کافئین، غذاهای فراوریشده یا قند تصفیه شده- که همگی رژیمی ناکافی هستند- مصرف کردهاند، دیده شد. دانشگاه سینسیناتی، 10 سال پیش نتایج مشابهی را در موشهای آزمایشگاهی گرفته و دیده شده بود که مصرف قند به موشها در غلبه بر شرایط سخت کمک میکند. اما محققان پیبردند، شیرینکننده مصنوعی ساخارین نیز استرس را کاهش میدهد ولی اثر آن به اندازه قند نیست.
این حقیقت که قند بیشتر از شیرینکنندههای مصنوعی استرس را کاهش میدهد، نباید باعث شود مردم برای کاهش استرس به قند پناه ببرند. در واقع باید برای کاهش استرس از خوردن خوراکیهای حاوی کافئین و چربی و قند پرهیز کرد.