برای داشتن بچهای قوی و سالم باید غذای خوب، خواب کافی و هوای تازه و سالم برایش تامین کنید، اما اینها فقط کافی نیست زیرا بچهها نیازهای اساسی عاطفی هم دارند که برای سلامت بودن محتاج آن هستند. ادامه مطلب...
این روزها بخشی از ذهن زیبای مردم را اخبار تلخ حقوقهای نامتعارف برخی از مدیران پر کرده است. این مساله صرفنظر از جنبه سیاسی و اجرایی آن، از بعد روانشناختی مشکلاتی به بار میآورد. آرامش جمعی زمانی به دست میآید که احساس کنیم هر یک از مسوولان سهیم در سرنوشت ما، به اندازه کافی امین هستند و از داراییهای عمومی مراقبت کافی میکنند. زمانی که این تصور از بین برود، موجی از ناامنی روانی دامنگیر جامعه میشود. همچنین افشای تبعیض در درآمدها به ناامیدی جامعه، بهویژه نسل نو، منتهی میشود که از داشتن یک کار ساده هم گاهی بینصیب میمانند. در کنار این، چنگ زدن به مکانیسمهایی مانند فرافکنی، استدلالتراشی و توجیه در جامعه فراوانی بیشتری مییابد؛ به این معنا که فرد تخلفهای مالی خود را اندک میشمارد و در برابر اعتراض دیگران، به تخلفات کلان مدیریتی اشاره میکند. ادامه مطلب...
هورمون اکسیتوسین توسط غده هیپوتالاموس تولید و در غده هیپوفیز ذخیره میشود. این هورمون کاهنده اضطراب و استرس است و هورمون افزایشدهنده ارتباط اجتماعی نام گرفته. میتوان این هورمون را به 2 شیوه متفاوت به مغز رساند؛ از طریق خون یا به شیوه غیرمستقیم و با کمک مسیرهای عصبی. محققان دانشگاه «اسلو» موفق به ساخت اسپری جدیدی شدهاند که میتواند در معالجات هورمونی بیماریهای روانی و ذهنی استفاده شود. در این روش، هورمون از طریق بینی وارد بدن بیمار میشود تا دارو بهتر به مغز منتقل شده و از عوارض جانبی آن نیز کاسته شود. ادامه مطلب...
1) ریشههایتان را جستجو کنید: شما و کودکانتان در بررسی گذشته مشترکتان میتوانید ارزشهای مربوط به زمانها و مکانهای قبلی خانوادگیتان را یادآوری کنید و حسی از تاریخ و ارزشهای خانواده گستردهتان به دست آورید.
2) مشارکت خود را در رشد و توسعه اجتماع اطراف خود افزایش دهید: اگر از پیش در یک گروه اجتماعی فعال هستید، ممکن است بخواهید نقش بزرگتری برعهده بگیرید، در درجه اول برای خودتان و در درجه بعدی بهعنوان یک سرمشق برای کودکانتان. اگر به یک گروه اجتماعی نپیوستهاید، به تحقیق در ناحیه سکونتتان بپردازید تا چنین گروههایی را پیدا کنید.
3) احساسات خود را هنگام تولد نوزاد یا به فرزندی پذیرفتن یک کودک، به او یادآوری کنید: سعی کنید به این لحظه در ذهنتان بازگردید و امیدها و رویاهایی را که در آن زمان داشتید به یاد بیاورید. این کار ممکن است شروع جستجوی شما برای احساسات مشابه یا مربوط به آن در زندگی روزمرهتان باشد.
4) زمانهایی را به نشستن کنار کودکان خود در سکوت اختصاص دهید: چند دقیقهای را به تنهایی یا همراه آنها به تامل در نفستان بپردازید. به نقشتان بهعنوان پدر یا مادر، به زندگیتان بهعنوان یک فرد و به جایگاهتان در طرح بزرگتر اهداف فکر کنید. زمانی را به بحث کردن درباره این افکار با کودکانتان اختصاص دهید و به نظرات آنها درباره معنای معنویت گوش فرا دهید.
5) با کودکان خود به پیادهروی در طبیعت بروید: طبیعت همیشه یک عامل الهامبخش و راهنمای معنوی بوده است. پیادهروی به شما آرامش میبخشد و به شما امکان میدهد به شگفتیهای جهان اطرافتان بیندیشید.
6) کتابهایی که ایدههای معنوی را بیان میکنند همراه کودکانتان بخوانید و نظرتان را درباره آنچه میخوانید، با یکدیگر در میان بگذارید: این جستجوی معنوی را میتوانید به تنهایی یا بهعنوان بخشی از یک گروه بزرگتر- یک اجتماع مذهبی، یک گروه دوستان یا خانواده خودتان- انجام دهید. پا گذاشتن در مسیر این سفر روحانی ممکن است هم به شما و هم به خانواده شما کمک کند زندگی سالمتری چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ جسمی داشته باشید.
بررسیهای پزشکی اخیر بیانگر آن است که افراد واجد سلامت معنوی، رفتار خودتخریبگرانه کمتری (مانند خودکشی، سیگار کشیدن و مصرف مواد مخدر) از خود بروز میدهند، استرس کمتری دارند و رضایت کلیشان از زندگی بیشتر است. اغلب پژوهشهایی که معنویت را با سلامت جسمی ارتباط دادهاند، روی افراد سالمند انجام شدهاند اما این دادهها بارقهای از پیوند احتمالی زندگی همراه با معنویت و سلامت افراد در همه سنین هستند.
با وجودی که نشان داده شده معنویت افسردگی را کاهش میدهد، فشار خون را بهبود میبخشد و دستگاه ایمنی را تقویت میکند، اما همچنان باید در نظر داشته باشید که عقاید مذهبی نباید مانع از مراقبتهای پزشکی، به ویژه برای کودکان، شود. ادامه مطلب...
موجودات نیازمندی مانند انسانها همواره درحال استفاده از مراکز عاطفی مغزشان هستند. ما انسانها هرازگاهی برای صلح و ثبات دعا میکنیم، برای رسیدن به آرامش سرگرم مراقبه میشویم و گاهی حتی برای مالاندوزی به مناجات رو میآوریم؛ در جستجوی معجزه تا دیر راهبان کوههای پیرنه در فرانسه سفر میکنیم، برای اثبات اخلاص خود به مکه میرویم، حتی گاهی قارچ توهمزا میخوریم تا افقهای ماورا را ببینیم و به کلیسا، صومعه یا مسجد میرویم تا به آرامشی ملکوتی برسیم، اما غالبا برای هیچ چیز به اندازه سلامت دعا، نیایش و مراقبه نمیکنیم. سلامت را با هیچ چیز دیگری نمیتوان سنجید. اگر مرده باشیم، آرامش بیمعناست. پس به خودمان میقبولانیم تا وقتی پزشکی ما پابرجا و پزشکانمان هوشیار هستند، میتوان به اثربخشی دعاهایمان امید داشت. ادامه مطلب...
معنویت یکی از نیازهای روانی ما انسانهاست و زمانی بیش از پیش احساس میشود که در کوران زندگی روزمره و تنشهای آن برای رسیدن به آرامش دستوپا میزنیم و به هر جایی و هر کسی مراجعه میکنیم تا درد درون خود را التیام دهیم.
در این مسیر گاهی راههای انحرافی و التیامدهندههای کاذب سبب میشوند انسان در زندگی از هدفش دور شود و به جای موفقیت و آرامش دچار سردرگمی شود. این همان سرگشتگی است که بشر امروز با آن دست به گریبان است و هر کاری میکند تا از آن خارج شود، غافل از اینکه دوای دردش معنویت است.
در معنویت توجه انسان از ظاهر فراتر میرود و به ریشههای بودن میرسد. پی بردن به شگفتی و غوغای حیرتبرانگیز هستی بهتآور است اما دلهرهآور نیست. پی بردن به یک قدرت برتر مهربان که همه چیز را با قدرت و نظم پیش میبرد، آرامشدهنده و امیدبخش است و چه بهتر که آغاز این آشنایی در دوران کودکی باشد. برای آشنایی بچهها با مذهب باید از اخلاقیات گفت؛ از مهربانی و دوست داشتن انسانها شروع کنید و صفتهای خدا و مناسک و عبادتها را متناسب با سن کودکان به آنها آموزش دهید. والدین معتقد با ارائه الگوی مناسب میتوانند این حس را به کودک منتقل کنند که چطور میشود در سختیها به خدا توکل کرد.
این آموزشها بهتدریج به کودکان بینش میدهد و آنها را از سطح به عمق زندگی میبرد. فهرستی از این بینشها از این قرارند: به کودک نظم هستی را نشان دهید و بگویید این نظم بیناظم امکان ندارد؛ بگویید این همه نظم و شگفتی خلق شده تا ما از آن بهره و لذت ببریم؛ از کتابهای علمی کمک بگیرید، مثلا آشنایی با نجوم و ستارگان و مشاهده از راه تلسکوپ برای درک شگفتیهای آفرینش؛ برای بچهها از خدا بگویید و آنها را با فلسفه عبادتهایی مانند روزه و نماز آشنا کنید؛ به آنها یاد دهید با خدا صحبت کنند و خواستههای قشنگی مطرح کنند؛ آنها را به محافل مذهبی ببرید و برایشان از زندگی انسانهای بزرگی مانند امامان بگویید.
دکتر میترا حکیمشوشتری
فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان
عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی ایران
برخی بچهها بهتر میتوانند با شرایط تنشزا مقابله کنند و برخی دیگر به شدت ناتوان و درمانده میشوند.
میدانید چرا؟ پژوهشها نشان میدهد تفاوتهای زیادی بین این 2 گروه از بچهها وجود دارد. کودکانی که استرس را بهتر تحمل میکنند، چند ویژگی دارند؛
1. عزتنفس بالایی دارند. والدینی که به کودک خود احترام میگذارند و به احساساتش اهمیت میدهند یا با دادن مسوولیتهای مناسب سن و کمک به تصمیمگیریهای درست، اعتماد بهنفس او را در مقابله با مشکلات زندگی بالا میبرند در ایجاد و تقویت این خصیصه فرزند خود موفق هستند. آنها استعداد و علاقه کودک را شناسایی میکنند تا با کمی تلاش به موفقیت برسد و مدام تحسین و حمایت شود.
2. همبستگی و انسجام خانوادگی عمیقی دارند.
3. از سوی والدین خود همواره مورد محبت و توجه هستند. والدین باید بکوشند در موقعیتهای دشوار کنار بچهها باشند و با حمایت عاطفی و کلامی نشان دهند حالت روانی او را درک میکنند. داشتن رابطه صمیمانه موثرترین کمک برای رویارویی با موقعیت استرسآور دوران کودکی است.
4. مفهوم مدیریت رفتاری را آموختهاند. بچهها نیاز دارند علائم استرسزا را بشناسند و بدانند هر کسی هنگام فشار عصبی دچار تغییرات جسمی و خلقی میشود. تشریح موقعیتهای پراسترس و داشتن آمادگی ذهنی لازم از قبل بسیار ضروری است. مثلا اکثر بچههایی که روز قبل با دوست یا معلم خود اختلافنظر پیدا کردهاند، برای مدرسه رفتن تنش دارند. والدینی که همدلانه میشنوند و به کودک میگویند: «احتمالا خیلی عصبی شدی» سپس روش حل مشکل را به او میآموزند تا فردا در مدرسه اختلافش را مسالمتآمیز حل کند، در واقع کمک میکنند کودک رفتارش را مدیریت کند.
5. این بچهها با دوستان و آموزگاران خود صمیمی هستند.
6. با والدین و اعضای خانواده روابط شفاف و درستی دارند.
7. از مقررات پیروی میکنند و اعتقادات و باورهایشان مستحکم است. این کودکان همیشه والدین خود را کنارشان داشته اما مورد حمایت افراطی نبودهاند. والدینی که میخواهند فرزندشان را حتی از استرسهای ساده روزمره دور نگه دارند، اجازه نمیدهند او با تجربه کردن تنش و روش رویارویی با آن آشنا شود و بتواند در آینده استرسهای دشوار زندگیاش را مدیریت کند.
هفته نامه سلامت/577
اولین نکتهای که در مورد فرزند بزرگتر این خانواده به نظر میرسد این است که بیشک این کودک بهدلیل شوکی که به خانواده وارد شده مورد حمایت کمتری بوده است. طبیعی است بزرگترهای خانواده و حتی پدر او که انتظار داشته با یک پدیده شادیآور یعنی، زایمان و تولد و جشن مواجه شود، آنچنان دچار شوک و تنش شدند که خودشان هم با این کودک رفتار مناسبی نداشتهاند. همین که او در معرض جزییات اخبار و وضع جسمی مادرش قرار گرفته و حتی وی را در آن وضعیت ظاهری بد ملاقات کرده، نشان میدهد چه روزهای پرتنشی را پشت سر گذاشتهاند. ادامه مطلب...
آخرین بررسیها و آمارهای پزشکی قانونی در مورد تعداد مراجعان به این سازمان برای نزاع، درگیری و کتککاری مربوط به سال 94 و فروردین 95 است. براساس این آمار، در نخستین ماه از سال جاری 6 هزار و 928 نفر به دلیل صدمات ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی استان تهران مراجعه کردهاند. آماری که تقسیم آن به تعداد روزهای ماه فروردین به عدد روزانه وقوع 223 نزاع در تهران میرسد و از میان مراجعهکنندگان این ماه 4 هزار و 343 نفر را مردان و 2 هزار و 595 نفر را زنان تشکیل میدهند. این آمارها با وجود اینکه کاهش 5/2 درصدی نزاع و کتککاری مردم را نسبت به مدت مشابه سال گذشته نشان میدهد ولی باز همین تعداد از درگیری و نزاع بیانگر این مساله است که آستانه تحمل مردم خیلی بالا نیست و این درگیریها میتواند زنگ خطر بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر را دنبال داشته باشد. از سوی دیگر، آمارهای پزشکی قانونی فقط تعداد مراجعان به این سازمان را برای نزاع بیان میکند، در صورتی که بسیاری از افراد که درگیری دارند و کتککاری میکنند اصلا به این سازمان مراجعه نمیکنند، بنابراین تعداد نزاعها و درگیریها بیش از این خواهد بود.
یک روز گرم تابستانی را تصور کنید که برای رفتن به سرکار عجله دارید و بدوبدو سوار اتومبیلتان میشوید و از پارکینگ منزل بیرون میآیید. ناگهان میبینید جلوی در پارکینگ شما، یک راننده خودخواه اتومبیلش را پارک کرده و معلوم نیست کی قرار است برگردد. عصبانی و غرغرکنان از اتومبیل پیاده میشوید و به اطرافتان نگاه میکنید تا شاید اثری از راننده خودرو پیدا کنید. 15 دقیقه میگذرد و یک نفر آهستهآهسته از پیادهرو به اتومبیل نزدیک میشود و سوار آن میشود. با مشاهده قیافه عصبانی شما آرام شیشه خودرو را پایین میآورد و میگوید: «ببخشید رفتم پسرم را به مهدکودک ببرم، زود برگردم که صحبت مربی مهد طولانی شد؛ شرمنده.» ولی عصبانیت شما آنقدر زیاد است که با یک عذرخواهی ساده فروکش نمیکند، شروع میکنید به داد و فریاد و ناسزاگفتن و راننده اتومبیل هم همراه قفل فرمان اتومبیلش پیاده میشود تا جواب ناسزاهای شما را جور دیگری تلافی کند. خلاصه درگیری شروع میشود و درگیری لفظی تبدیل میشود به کتککاری و هر اتفاقی بعدش ممکن است، بیفتد. تعجب نکنید، بسیاری از درگیریها و دعواها بر سر مسائل کوچک روزمره شکل میگیرد و بعد بغرنج میشود و کار به زدوخورد و آسیبهای جسمی و روانی میرسد.
مردم برای کنترل خشم آموزش ندیدهاند
البته بسیاری از درگیریها و نزاعها ریشه خانوادگی دارد و بین اعضای خانواده رخ میدهد ولی آنچه بیشتر و در سالهای اخیر شاهد آن هستیم، درگیریهای خیابانی است و این مساله نشان میدهد آستانه تحمل مردم پایین آمده و نمیتوانند خشمشان را کنترل کنند. دکتر محمدمهدی لبیبی، استاد دانشگاه و جامعهشناس در گفتوگو با «سلامت» پایین آمدن آستانه تحمل مردم در برابر یکدیگر را یک مشکل تاریخی میداند و میگوید: «تغییر برخی رفتارها که در طول زمان در فرد شکل گرفته کار بسیار سختی است. در جوامع مختلف میزان صبوری افراد نسبت به مشکلات متفاوت است؛ به طور مثال مردم آسیای جنوبشرقی و آمریکای جنوبی، آرام و صبور هستند و این خصوصیت ارتباطی به وضعیت اقتصادی آنها ندارد و اصلا نمیتوان نتیجه گرفت که چون از نظر اقتصادی در شرایط مناسبتری قرار دارند پس مردم آرامتری هستند.» موضوع دیگری که دکتر لبیبی آن را مطرح میکند، آموزشهای خانوادگی است: «متاسفانه بچهها در خانواده در مورد صبور بودن، تحمل مشکلات و کنترل خشم آموزش نمیبینند و همواره مشاهده میکنند والدینشان افراد درگیری هستند و کمتر اهل تحمل و مدارا، در نتیجه آنها هم یاد میگیرند اینگونه باشند. در جامعهشناسی این اتفاق فرآیند جامعهپذیری نام دارد.» مساله دیگری که این جامعهشناس بر آن تاکید دارد، نقش نظام آموزشی است: «متاسفانه همه مردم در مورد رفتار اخلاقمدار خوب صحبت میکنند ولی در عمل یعنی در برخورد با همکاران، رانندگی و سایر روابط اجتماعی پایبند اخلاق نیستند. این مساله نشان میدهد بچهها از دوران کودکی در مورد اخلاق عملی آموزش ندیدهاند و حتی تفریحات و ورزش آنها نیز برای آموزش مدارا و صبور بودن نیست.» به گفته این استاد دانشگاه، تحقیقات جدید نشان میدهد در کشورهایی که میزان درگیری بالاست باید ریشههای درگیری را پیدا کنیم تا بتوانیم جلوی آنها را بگیریم.
مسائل اقتصادی تاثیری در تنشهای اجتماعی ندارد
یکی از نظریههایی که در مورد آسیبهای اجتماعی درگیریهای اجتماعی مطرح است، نقش مسائل اقتصادی در شکلگیری این رفتارهای تنشزاست. آیا این نظریه در کشور ما میتواند مصداق داشته باشد؟ دکتر لبیبی اعتقاد دارد: «شاید این نظریه در مورد تعداد کمی از مردم مصداق داشته باشد ولی باید بپذیریم مردم ما با توجه به شاخصهای بینالمللی فقیر نیستند و حتی در شهرستانهای کوچک نیز سطح زندگی مردم بهگونهای است که نمیتوان آنها را فقیر نامید. مشکلی که وجود دارد این است که مردم به دلیل سطح توقعات و چشم و همچشمی، خودشان را فقیر میدانند، مثلا اگر نمیتوانند اتومبیل مدل بالا یا جدیدترین مدل تلویزیون را بخرند، تصور میکنند فقیر هستند. در صورتی که در کشوری مانند هند، جمعیت زیادی از مردم هنوز تلویزیون سیاه و سفید دارند، بنابراین اینکه تعداد زیادی از مردم ما خودشان را به سختی میاندازند تا مدام وسایل الکترونیک جدیدی بخرند، مربوط به دیدگاهشان است نه مشکلات اقتصادی جامعه.»
ترکمنستان یکسال رئیسجمهور نداشت، تنش هم نداشت
این جامعهشناس صحبتهایش را با اشاره به مردم ترکمنستان که کشورشان یک سال رئیسجمهور نداشت ولی هیچ تنشی نیز در آنها مشاهده نشد، ادامه میدهد: «در صورتی که مردم ترکمنستان امکانات رفاهی خاصی ندارند و آدمهای بسیار سادهای هستند، ولی باید به این نکته توجه کنیم، در جوامعی که مردم احساس تبعیض و بیعدالتی میکنند و تصور میکنند حق آنها خورده شده، روحیه افراد ضعیف میشود و تحملشان نسبت به مسائل کم و درگیری در رفتارشان مشاهده میشود. از طرف دیگر، احساس اجرا نشدن قانون به طور یکسان برای همه باعث سرخوردگی اجتماعی میشود و فرد میبیند اطرافیانش به راحتی خلاف میکنند ولی خودش اینگونه نیست. نتیجه این میشود که فرد دچار تعارض میشود و رفتارهای تنشزا در او شکل میگیرد.» به گفته این جامعهشناس، آلودگی هوا و ترافیک افراد را مستعد خشونت میکند و تاثیرش از سایر معضلات اجتماعی هزاران برابر بیشتر است. همچنین گرما بیشتر افراد را مستعد عصبانیت میکند. به همین دلیل مردمی که در آب و هوای معتدل زندگی میکنند، کمتر عصبانی میشوند.
به بیماران اعصاب و روان انگ پرخاشگری نزنید
دیدگاه دیگری که در مورد تنشهای اجتماعی و خانوادگی مطرح است، افزایش بیماریهای روانی در سالهای اخیر است که تصور میشود این بیماریها در بروز تنشها و درگیریهای اجتماعی نقش دارد. آیا این دیدگاه درست است؟ معاون فنی دفتر سلامت روانی- اجتماعی و پیشگیری از اعتیاد وزارت بهداشت در گفتوگو با «سلامت» در پاسخ به این سوال توضیح میدهد: «برخلاف تصور عامه مردم، افراد دچار بیماریهای روانی مانند وسواس، اختلالات خلقی، اضطرابی، افسردگی و حتی اسکیزوفرنی کمتر از سایر افراد جامعه وارد درگیری میشوند و به دلیل اینکه انگ نسبت به این بیماران وجود دارد، کمتر در محافل اجتماعی ظاهر میشوند و بیشتر انزواطلب و گوشهگیر هستند، بنابراین شاید آستانه تحمل بیماران اعصاب و روان پایینتر باشد ولی از آنجا که اعتماد بهنفسشان آسیبدیده، عملکرد اجتماعیشان یعنی شغل و تحصیل را از دست میدهند و همیشه درون خود هستند و کمتر نسبت به درگیری و نزاع میروند.» علی اسدی با بیان اینکه هر نوع بیماری جسمی و روانیای، آستانه تحمل افراد را پایین میآورد، تاکید میکند: «آستانه تحمل پایین گاهی باعث انزوا و گوشهگیری میشود که در مورد بیماریهای اعصاب و روان این قضیه مصداق دارد. در نتیجه این انگ را نباید به بیماران روانی بچسبانیم که آنها اهل دعوا، درگیری و تنش هستند یا اگر تنش در جامعه زیاد شده، به علت مشکلات روانی مردم است.» معاون فنی دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت، افرادی که اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی و ضداجتماعی دارند را از سایر بیماران اعصاب و روان جدا میکند زیرا تنش و خشونت در این بیماران نسبت به جمعیت عمومی بیشتر است.»
خشونتطلبی یک اختلال رفتاری است، نه یک بیماری اعصاب و روان
اصولا پرخاشگری یک اختلال رفتاری است که از نوع تربیت، محیط اجتماعی، محرومیت و محکومیتهای اقتصادی و اجتماعی نشات میگیرد و معلول علتهای زیادی است. علی اسدی که رئیس اداره سلامت روان نیز است با بیان این جمله در مورد خشونت و پرخاشگری توضیح میدهد: «اگر پرخاشگری به طور مستمر تکرار شود و فرد علاوه بر محیط خانواده با همکاران و در ارتباطات اجتماعیاش هم مدام دعوا میکند یعنی دچار یک اختلال روانپزشکی شده است، اما اگر فرد در یک موقعیت خاص عصبانی شود و از کوره در برود، یعنی مهارت کنترل خشم را بلد نیست و نمیتوان او را بیمار قلمداد کرد.» وی با انتقاد از عملکرد دانشگاهها و آموزش و پرورش در زمینه آموزش مهارتهای زندگی تاکید میکند: «باید همه مردم از کودکی مدیریت رفتار را یاد بگیرند. در حال حاضر برخی آموزشها در مدارس در این زمینه وجود دارد که همیشه کمرنگ بوده و جدی گرفته نمیشده است.» به گفته این روانشناس، اگر مردم 4 مهارت مهم، یعنی مهارت کنترل استرس، خشم، برقراری ارتباط و حلمساله را در خانواده و مدرسه یاد بگیرند، بسیاری از تنشهای اجتماعی و روانی در جامعه کاهش پیدا میکند.
مهدیه آقازمانی