بازگشایی مدارس، میزان مراجعات اورژانسی کودکان مبتلا به آسم را در هفته نخست مهر 2 برابر و در هفته دوم مهر 3 برابر میکند
طبق آمار با بازگشایی مدارس میزان مراجعه به اورژانس در کودکان زیر 15 سال بهدلیل حملههای آسمی در هفته نخست 2 برابر و در هفته دوم مهر 3 برابر میشود. متخصصان میگویند بیتوجهی والدین به درمانهای آسم در طول تعطیلات و مواجهه ناگهانی کودک با آلایندههای موجود در مدارس از جمله دلایل اصلی این افزایش با آغاز سال تحصیلی جدید است.
خداحافظ همین حالا
دکتر مریم کاشانیان
متخصص زنان و زایمان، عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران
سقط عمد از جمله موضوعهایی است که در مورد اخلاقی بودن یا نبودن آن در جهان بحثهای زیادی در جریان است. سقط القایی در برخی از کشورها قانونی است و خانمهایی که ناخواسته باردار میشوند اجازه انجام سقط را دارند اما در برخی دیگر از کشورها مثل کشور ما غیرقانونی است و مجوز آن تنها در موارد پزشکی صادر میشود. آمار نشان میدهد در سال 2012، بالغ بر 7 میلیون زن در 26 کشور در حال توسعه به دلیل عوارض ناشی از سقط جنین در بیمارستان بستری شدند.
22 میلیون زن سالانه در سراسر جهان سقط پرخطر انجام میدهند که 22 هزار نفر آنها فوت میکنند. این موضوع را نباید از یاد برد که این آمار مربوط به زنانی است که برای سقط جنین یا عوارض ناشی از آن به مراکز درمانی مراجعه میکنند. بسیاری از زنانی که سقط عمد انجام میدهند به مراکز درمانی دسترسی ندارند، بنابراین در آمار نمیگنجند. طبق آمار جهانی 8 تا 18 درصد مرگ زنان باردار به دلیل سقط عمد است.
دکتر بدریسادات بهرامی
مشاور خانواده مدرس دانشگاه
اجازه بدهید پاسخ این سوال را که بهترین خانه برای سالمند کجاست اینطور شروع کنم که باید در آغاز 2 کلمه به نظر ساده، اما پیچیده را برای خودمان تعریف کنیم. یکبار دیگر سوال بالا را بخوانیم: «بهترین جا برای سالمندان کجاست: خانه یا سرای سالمندان؟» معلوم است که بهترین خانه برای هر کس در هر سنی که باشد از کودک نوپا گرفته تا جوان، میانسال و سالمند خانه خود او است؛ خانهای که اختیاردار آن است. همه ما آدمها تمایل ذاتی به این امر داریم و دلمان نمیخواهد یا بهتر بگویم برایمان سخت است که خودمان را با جایی جدید و قوانین آنجا تطبیق دهیم. این کار در سن بالا سختتر هم میشود و تحمل این وضع که سالمند باید سر ساعت بخوابد، بیدار شود، غذا بخورد و... میتواند او را افسرده کند. به همین دلیل بهترین جا برای هر کس خانه خود او است اما بیایید کلمه سالمند را نگاه کنیم. ما سالمندانی داریم که نهتنها از عهده خود برمیآیند بلکه نوههایشان را نگه میدارند، سر کار میروند، راننده تاکسی هستند و کمک حال بچههایشان میشوند. شاید منظورمان را باید واضحتر بیان کنیم و بگوییم مقصود ما سالخوردگانی است که نیاز به نگهداری و مراقبت دارند اما باز هم پاسخ ما همان است؛ این فرد سالخورده و بیمار هم قطعا در خانه خودش راحتتر است و اگر ما نگران سلامت این سالمند عزیزمان هستیم از بین این راهحلها باید یکی را انتخاب کنیم:
پیشنهاد اول: یکی از جوانهای فامیل؛ بچهها، نوهها و در صورت نبود آن خواهرزاده و... بهتر است در خانه سالمند زندگی کنند و با او همخانه شوند. تجربه نشان داده جوانها خیلی از این پیشنهاد استقبال میکنند و زندگی کنار مادربزرگ یا پدربزرگ سهلگیر را بر بودن با والدین خود ترجیح میدهند. وقتی از دانشگاه برمیگردند یا از سر کار میآیند خوشحالند که در فضای خصوصی خود اما کنار این عزیز هستند.
پیشنهاد دوم: در صورت نبود جوان فامیل، میتوانیم در جستجوی جوانی دانشجویی باشیم که دنبال سرپناه است و وضع مالی خوبی ندارد. او قطعا استقبال میکند که در ازای کرایه خانه، از سالمند شما مانند عزیز خود مراقبت کند و اگر شب و نصفشبی نیاز شد حواسش به او باشد.
پیشنهاد سوم: وقتی است که سالمند به هر دلیل خانهای ندارد یا دیگر توان تامین مسکن را ندارد. بهترین خانه برای او، خانه فرزندانش است. یادتان باشد که تطبیق دادن خود با 3-2 نفر خیلی راحتتر از رفتن به خانه سالمندان و تطبیق دادن خود با 30 نفر یا بیشتر است.
پیشنهاد چهارم: خوشبختانه این روزها زیاد از این مورد استقبال میشود و آن زندگی کردن 2 یا 3 سالمند با هم است. این سالمندان میتوانند همخون یا حتی دوست باشند. شاید تامین هزینه مسکن برای تکتک آنها سخت باشد یا فرزندانشان نتوانند تقبل کنند اما وقتی ماجرا دونگی میشود هر کس میتواند دانگ خود را بپردازد.
پیشنهاد پنجم: در صورتی که هیچکدام از این پیشنهادات را نمیپسندید، میتوانید به سرای سالمندان بروید.
بهترین جا برای زندگی سالمند کجاست؛ خانه یا سرای سالمندان؟
هرجا دستامو بگیری میشه سقف خونه من
دکتر رباب صحاف
متخصص سلامت سالمندان
عضو هیاتعلمی دانشگاه علومبهزیستی و توانبخشی
اکثر سالمندان دوست دارند تا جای ممکن در خانه خود زندگی کنند اما گاهی شرایط به گونهای است که دیگر امکان تنها زندگی کردن سالمند وجود ندارد. بهعنوان مثال زمانی که سالمند از نظر مالی به مشکل برمیخورد و خانواده نیز توان هزینه کردن برای مکانی جدا را ندارد یا سالمند دچار اشتباهات مرتب مثل گم کردن کلید یا وسایل و... میشود، فعالیت اجتماعی و سرگرمیهای خود را از دست میدهد یا مشکلات رفتاری مثل تهاجمی شدن یا رفتارهای ناخودآگاه دارد، لازم است فرزندان، فرد سالمند را به خانه بیاورند و از او نگهداری کنند. آمار نشان میدهد بیشتر، دختران مجرد یا زنان بیوه یا مطلقه از والدین سالمند خود نگهداری میکنند و دلیل اصلی این کار دینی است که احساس میکنند به گردنشان است. در فرهنگ ما نگهداری از سالمند به نوعی افتخار محسوب میشود اما واقعا بهترین مکان برای نگهداری از فرد سالمند کجاست؟ در چه شرایطی باید از فرد سالمند نگهداری کرد و اشتباهات فرهنگیمان کجاست؟
آداب تربیت/ دکتر میترا حکیم شوشتری/فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان/عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
«باز هم مهر شروع شد و بدبختی من شروع شد. نمیدانم از دست این بچه چهکار کنم. فقط دنبال بازیه، دائم میخواد تلویزیون تماشا کنه یا پای رایانه باشه. ما 9 ماه از دست این بچه بیچارهایم.»
این مکالمهها چقدر برای شما آشناست؟ با شروع مهرماه برخی از مادران با انبوهی از تکالیف روبرو هستند که بار گرانی است کشیدن به دوش! شما در این مورد چه فکری میکنید؟ دوستی میگفت در مهرماه یک گروه دیگر به گروههای تلگرام اضافه میشود. بله، درست حدس زدید، گروه مادران بچه مدرسهایها و اگر فردی بیش از یک فرزند داشته باشد طبعا تعداد این گروهها هم بیشتر میشود. در این گروهها مادران در مورد میزان تکلیفها و شیوه انجام آن اظهارنظر میکنند و کتابهای کمکآموزشی برای ارتقای آموزش به هم معرفی میکنند و از هم رفع اشکال میکنند.
فکر میکنید در ادامه این کار چه فواید و چه مشکلهایی با خود همراه دارد؟ یکی از مشکلهای این گروهها، ایجاد رقابت بین مادران برای تلاش بیشتر و موجهتر جلوهکردن است، تنشی که دامن کودکان را نیز میگیرد.
با این کار رفاقت بین بچهها به رقابت و حسادت بین والدین تبدیل میشود. مشکل دیگر این شرایط جدید، سلب مسئولیت از بچهها در به خاطر سپردن وظایف و انجام کارهاست چون فرد توانایی به نام مادر این کار را بهتر انجام میدهد. مادری با قیافه حق به جانب در دفاع از خود میگفت که به بچههای این دوره و زمانه نمیتوان اطمینان کرد؛ من با این کار مطمئن میشوم که فرزندم چیزی را از قلم نینداخته است.
با این شیوه افراطی کودک احساس عدم کفایت میکند و بیش از پیش به مادر وابسته میشود و در همینجاست که مادرانی را میبینیم که میگویند تا من نباشم بچه هیچ کاری انجام نمیدهد. از مشکلهای دیگر مشارکت در اینگونه گروهها، درگیری مادران در روابطی دوستانه و فراتر از مسائل دانشآموزان است و پرواضح است که چنین روابطی به کاهش ارتباط مادر با اعضای خانواده میانجامد. در این بازی بزرگترها گاهی بچههایی را میبینیم که والدین بدون توجه به میزان توانایی آنها، انتظاراتی از ایشان دارند که نهتنها به آنها کمک نمیکند بلکه موجب تنفر دائمی آنها از درس و مدرسه میشود. جالب است که این مادران مصداق دقیق «از ماست که بر ماست» هستند یعنی خود مشکل را ایجاد میکنند و خودشان از این مشکل شکایت دارند.
گروهی از این مادران از این کار برای نشان دادن اهمیت خود در زندگی استفاده میکنند. در حقیقت مادرانی که تا قبل از ورود کودک به مدرسه به صورت افراطی از کودک محافظت و مراقبت میکنند و در مواردی حتی تنظیم تغذیه و دفع کودک را برعهده داشتهاند، ورود به مدرسه را زنگ خطری برای کاهش وابستگی کودک به خود میبینند و وابستگی دیگری را جایگزین موارد قبلی میکنند.
برخی از والدین این احساس را به کودک منتقل میکنند که نتایج درس خواندن کودک به آنها مرتبط است؛ معمولا این مادران از اینگونه عبارات استفاده میکنند: «رفته برای من نمره تک آورده.» این گروه از مادران درس خواندن کودک را نشانهای از آبرو و حیثیت خود میدانند و میگویند کودک با آوردن این نمرات باعث سرشکستگی والدین شده است. در چنین شرایطی کودکان برای درس خواندن به باجگیری متوسل میشوند و ارتباط نامناسبی بین والدین و کودک شکل میگیرد.
این ارتباط به روابط نامناسب بین والدین منتهی میشود و خانه را به میدان جنگی تبدیل میکند که فرمانده اصلی آن دانشآموز است. ناگفته نماند گاهی روابط آشفته والدین زمینه ایجاد چنین مسائلی است. به عبارت دیگر، زوجهایی که روابط عاطفی نامناسبی دارند، میکوشند که نقش والدین بودن را به صورت افراطی ایفا کنند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند.
در انتهای مطلب اشاره به این نکته لازم است که برخی از کودکان به علت مشکلهای روانپزشکی رایجی مانند اختلال بیشفعالی- نقص توجه، پایین بودن بهره هوشی و اختلالهای یادگیری قادر به انجام مستقل تکالیف نیستند و به نظارت بیشتر از سوی والدین نیاز دارند. البته این به این معنا نیست که حمایت افراطی و به جای کودکان و همراه با آنها درس خواندن در این موارد قابل توجیه است، بلکه باید به اقدامهای درمانی مناسب پرداخت.
دکتر حمیدرضا پوراعتماد رئیس پژوهشکده علومشناختی دانشگاه شهید بهشتی از تربیت کودکان اوتیستیک میگوید
نیاز بچههای اوتیسم به مربی سایه
سمیه مقصودعلی
مدرسهها باز شده و بسیاری از والدین خوشحالاند که فرزندشان پا به عرصه تعلیم و تربیت میگذارد اما کم نیستند والدینی که بهدلیل مشکل کودک خود مهر خود را با غم و غصهها آغاز کردند و نمیخواهند فرزندشان به مدارس خاص فرستاده شود. گفتوگوی ما با دکتر حمیدرضا پوراعتماد به همین بهانه است که یکی از همراهان «سلامت» در نامهاش از مشکلات کودکش برای ورود به کلاس اول گفته: «فرزندم را دوبارهها به پیشدبستان فرستادم چون دلم نمیخواهد او که فقط کمی کندتر از همسالانش است به مدرسه غیرعادی برود.»
سلامت: آیا واقعا ایجاد مدارس اوتیسم و فرستادن این بچهها به آنها به نفعشان است؟
قطعا نه، خوشبختانه یکی از نقاطقوت دولت فعلی مساله ساماندهی سلامت است و کارهای خوبی انجام شده اما متاسفانه هنوز هم بسیاری از مسائل در کشور ما فرهنگسازی نشده و جای کار دارد. یکی از این مسائل که باید هرچه سریعتر مورد توجه مسئولان قرار گیرد بحث اوتیسم و لزوم حضور کودکان اوتیستیک با شناخت بالا در جامعه و در مدارس عام است. ایجاد مدارس اوتیسم تهدیدی برای آینده این کودکان است.
سلامت: اما آیا این بچهها میتوانند به مدارس عادی بروند؟
اگر شناختشان کامل شده باشد، چرا که نه.
اوتیسم نوعی اختلال عصبی روانشناختی و رشدی است که در آن کودکان از 3 بعد اجتماعی و ارتباطی (یعنی مهارت در برقراری ارتباط با گروه همسالان)، شناخت هیجانها و بیان آن و مهارتهای شناختی (یعنی مشکل توجه و حافظه و تمرکز و رفتارهای اضافه) دچار مشکل میشوند. در سنین پایین یعنی قبل از 3 سالگی وقتی کودک تشخیص اوتیسم میگیرد، میتوان از طریق آموزشهای انفرادی در خانه و به کمک مادر مشکلهای رفتاری-شناختی او را تا حدودی حل کرد به نحوی که در سن مدرسه کودک حتی از همسالان خود هم از نظر شناختی بهتر است. این کودک مهارتهای پیشدبستان و دبستان را کسب کرده و تا حدودی توجه دارد و میتواند سرکلاس بنشیند اما برای ارتباطهای اجتماعی مهارت ندارد. تنها دلیل این موضوع نیز حضور نداشتن کودکان در اجتماع است.
سلامت: یعنی بهدلیل نداشتن همین مهارت کودکان اوتیستیک را باید در مراکز خاص نگهداری کرد؟
نه، متاسفانه اطلاعات و دانش عمومی نسبت به اوتیسم در کشور ما پایین است و آحاد جامعه و آموزش و پرورش ابتدایی این وظیفه را متقبل نشده و نپذیرفتهاند که کودکان اوتیستیک با شناخت بالا اگر در جمع حضور یابند مشکلهایشان حل میشود. این ناآگاهی و مسئولیتناپذیری در کنار هم و مهمتر از آن همکاری نکردن والدینی که کودک اوتیستیک آنها نسبتا بهبود یافته باعث شده دانش عمومی در رابطه با اوتیسم بالا نرود و امید به بهبود و احساس مسئولیت وجود نداشته باشد. متاسفانه ما ایرانیها فردگرا و در نهایت خانوادهگرا هستیم. همه چیز را برای فرزند خود میدانیم و میپسندیم. باید این فرهنگ را عوض کنیم و بیاییم حرف بزنیم که بچه من روی طیف اوتیسم بوده با او کار کردم و الان به مدرسه آمده. چقدر خوب میشود اگر آموزش و پرورش مدارس را به پذیرفتن کودکان اوتیستیک ملزم کند و روی میز هر مدرسهای اطلاعیهای در مورد اوتیسم وجود داشته باشد تا والدین و اولیای مدرسه در مورد آن بدانند. متاسفانه اگر کودک اوتیستیک را از جامعه دور کنیم، به مرور گوشهگیر میشود و به جای آنکه نیروی مولد باشد مصرفکننده خواهد شد. در جامعه ما هنوز کودکان اوتیستیکی که از لحاظ شناختی- رفتاری بدون مشکل هستند و باید در جامعه حاضر شوند تا ضعفهایشان کمتر شود، پذیرفته نمیشوند. این در حالی است که در تمام دنیا این کودکان با یک همراه یا مربی سایه در جامعه حاضر میشوند تا بتوانند به تدریج خود را با اجتماع سازگار کنند و مهارتها را بیاموزند.
سلامت: مربی سایه کیست؟
معلم سایه فردی است که اوتیسم را میشناسد، مدتی مربی اوتیسم بوده و آموزشهای مربیگری اوتیسم را دیده است. این فرد قاعدتا باید روانشناسی خوانده باشد، شخصیت باز و منعطف داشته و برونگرا باشد. وی باید کودک را در محیطهای اجتماعی مثل مهد یا مدرسه همراهی کند و در هفتههای اول کودک را آرام نگه دارد تا متوجه دنیای اطرافش شود. در ماههای اول کودک باید در محیط عادی با کودکان دیگر همگن شود. ممکن است کودک در این مدت ارتباط تنگاتنگی با دیگر کودکان برقرار نکند اما به محض اینکه با گروه همسالان ادغام شد باید مهارتهای ارتباطی را به او آموخت. کودکان اوتیستیک در بازیهای قاعدهمند که استدلال اجتماعی حکم میکند کندتر عمل میکنند. معلم سایه در این شرایط باید سرعت کودک را به دیگر کودکان برساند و به مرور که کودک توانست داد و ستد اجتماعی کند نقش خود را کمرنگ کند و به مرور حذف شود.
سلامت: کدام کودکان مربی سایه میخواهند؟
کودکان اوتیستیک، کودکان مبتلا به تاخیرهای رشدی، کودکان با اختلالهای یادگیری و کودکان مبتلا به بیشفعالی به معلم سایه نیاز دارند. مهارت معلم سایه برای تمام این کودکان یکسان نیست. معلم سایه، به یک کودک اوتیستیک روابط اجتماعی و به کودک بیشفعال خودکنترلی را میآموزد.
سلامت: چرا جامعه ما پذیرای مربی سایه نیست؟
واقعیت این است که اوتیسم در کشور ما سیاسی شده است. در رسانه برای اطلاعرسانی در مورد اوتیسم کودکی که اوتیسم شدید داردنشان داده میشود، یا موردی که در دوران کودکی آموزش کافی ندیده و کنار اوتیسم مشکلهای دیگری مثل تاخیر هوشی یا صرع دارد نشان میدهند اما واقعیت این است که نباید تنها روی این عده تمرکز کرد زیرا در این شرایط برداشت جامعه منفی خواهد شد. به همین دلیل است که تا به کسی میگوییم فرزند شما روی طیف اوتیسم است گارد میگیرد. درصد زیادی از کودکان اوتیستیک اینگونه نیستند و بالای 70 درصد کودکان اوتیستیکی که آموزش میبینند به مدارس عادی راه مییابند و حتی وارد مدارس استعدادهای درخشان میشوند. بیایید نگاه خودمحور و فرهنگ اشتباهمان را اصلاح کنیم و به حقوق دیگر کودکان همانند حقوق فرزندانمان احترام بگذاریم.
محققان برای نخستینبار در بررسیهای خود نشان دادهاند بیماران دریافتکننده پیوند ریه که در شهرهای شلوغ یا نزدیک آنها و با سطح بالایی از آلودگی هوا زندگی میکنند، نسبت به افرادی که در مناطقی با آلودگی کمتر زندگی میکنند، بیشتر احتمال دارد فوت کنند یا مبتلا به رد مزمن ارگان شوند.
محققان بلژیکی، با ارائه این نتایج در کنگره بینالمللی انجمن اروپایی بیماریهای تنفسی، به این نتیجه رسیدهاند بیمارانی که در مناطق با آلودگی بالاتر از آنچه سازمان جهانی بهداشت توصیه کرده، زندگی میکنند، در مقایسه با مناطق کمتر آلوده، با افزایش خطر 10 درصدی در مرگ و میر مواجه هستند. البته این افزایش خطر، در بیماران دریافتکننده پیوند ریه که تحت درمان با آنتیبیوتیکهایی از گروه ماکرولیدها، مانند آزیترومایسین و کلاریترومایسین هستند، دیده نمیشود.
سرهنگ علیرضا اسماعیلی نوری
فرمانده سابق پلیس راه کشور
عضو هیات علمی دانشگاه علوم انتظامی
جرایم رانندگی در کشورهای مختلف تعاریف مختلفی دارد بهگونهای که در کشورهای کمتر توسعهیافته بیشتر جرایم جنبه مادی دارد ولی در کشورهای توسعهیافته، مسئولان به این نتیجه رسیدهاند که تنها جرایم مالی نمیتواند در کاهش جرایم کمککننده باشد به همین دلیل مجازاتهای اجتماعی نیز در این زمینه در نظر گرفتند. در کشور ما نیز این قضیه مصداق دارد به طوری که اگر فقط نقطه اتکای ما برای تخلفهای رانندگی جریمههای ریالی باشد بر بخشی از طبقه مرفه جامعه که توان پرداخت آن را دارند، بیتاثیر خواهد بود. بهطور مثال برخی از جوانانی که در طبقه بسیار مرفه جامعه قرار دارند ممکن است رفتارهای پرخطری داشته باشند و در رانندگی نیز قوانین را رعایت نکنند.
به راحتی جرایم را میپردازند و باز هم به تخلفهایشان ادامه میدهند، بنابراین جرایم مالی بهتنهایی نمیتواند قدرت بازدارندگی داشته باشد. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، زمانی که فردی شغل دولتی دارد اگر تخلف رانندگی کرده باشد نمیتواند از نظر شغلی ارتقا پیدا کند و به او پست بالاتری داده نمیشود یا اینکه هزینههای بیمه برای شخصی که تخلف هنگام رانندگی داشته بسیار افزایش پیدا میکند. خلاصه آنکه با تخلف رانندگی زندگی اجتماعی یک فرد لکهدار میشود.
جالب است بدانید در بسیاری از کشورها وقتی پلیس ماشینی را بهدلیل تخلف متوقف میکند آنقدر جرایم اجتماعی سنگین است که از پلیس تقاضا میکند تا هزینه تخلفش را به صورت پولی بپردازد. این اتفاق در کشور ما نیز میتواند بیفتد به صورتی که مثلا اگر کسی میخواهد عضو شورای شهر شود در صورتی که تخلف رانندگی داشته صلاحیتش رد شود یا هنگام فعالیت شغلیاش نتواند پست بالاتری بگیرد.
البته این کار نیاز به وضع قوانینی دارد تا بستری فراهم شود تا برای همه فعالیتهای اجتماعی در مورد صلاحیت افراد از پلیس استعلام بگیرند، بنابراین جرایم مالی به موازات جریمههای اجتماعی برای کاهش تخلفها لازم است. نکته دیگر این است که مهندسی راه در شهرها و جادهها به گونهای باشد که میل به تخلف را کاهش دهد چون گاهی اوقات مهندسی خیابان به صورتی است که فرد مجبور میشود در جای نامناسب ماشینش را پارک کند.
در مجموع در تصادفهای رانندگی 3 عامل جاده، راننده و خودرو نقش دارند. براساس برآوردهای سازمان جهانی بهداشت، بهطور میانگین 56 درصد تصادفها بهدلیل تخلفهایی است که راننده انجام میدهد که این رقم در کشور ما 71 درصد است. همچنین عوامل دیگر یعنی نامناسب بودن جاده 11درصد و ایمن نبودن خودروها 18 درصد در تصادفهای کشور ما نقش دارند.
البته عامل چهارمی را هم باید لحاظ کنیم به نام محیط. بهطور مثال تصور کنیم یک فرد در یک شرایط عالی در حال رانندگی است ولی ناگهان هوا پر از گرد و غبار و راننده دچار محدودیت دید میشود و ممکن است تصادف کند، بنابراین شرایط محیطی نیز در تصادفها نقش دارد، اما باید بدانیم عامل انسانی و تخلفهای رانندگی همیشه بیشترین تاثیر را در تصادفهای رانندگی داشتهاند و این تخلفها نیز به عوامل اجتماعی و اقتصادی زیادی ارتباط دارد.
هر چقدر در یک جامعه آرامش بیشتر و تنشهای اجتماعی، خانوادگی و مالی کمتر و عدالت اجتماعی در وضعیت بهتری باشد، مردم نیز رانندگی بهتری خواهند داشت. کنار آن، مهندسی جادهها و راهها و جرایم مالی و اجتماعی و آموزش مستمر برای بالا بردن فرهنگ رانندگی نیز موثر خواهند بود.
برای نخستین بار، آمار مرگ و میر کودکان 5 سال و کمتر، در طول 25 سال گذشته بیش از 50 درصد کاهش داشته و از 7/12 میلیون مورد در سال 1990 به 9/5 میلیون مورد در سال 2015 رسیده است اما در حالی که این پیشرفت قابلتوجه بوده، کاهش 53 درصدی در مرگ و میر کودکان به مراتب کمتر از هدف توسعه هزاره است زیرا کشورها موافقت کرده بودند مرگ و میر کودکان را در فاصله سالهای 1990 و 2015، تا دوسوم کاهش دهند.
روزانه، حدود 16 هزار کودک زیر 5 سال میمیرند که بیشتر آنها ناشی از بیماریهای قابل پیشگیری یا قابل درمان هستند. معاون مدیر اجرایی یونیسف میگوید: «از سال 2000، بسیاری از کشورها میزان کاهش را در مرگومیر کودکان 5 سال و کمتر، 3 برابر کردهاند و ما باید به این پیشرفت ایجاد شده، اذعان کنیم اما هنوز کودکان زیادی، پیش از برگزاری جشن تولد 5 سالگی خود، در اثر بیماریهای قابلپیشگیری میمیرند بنابراین لازم است تلاشهای موجود برای کارهایی که میدانیم چه هستند، دوچندان شوند.» کاهش در مرگ و میر کودکان، با تمرکز بر نواحیای که بیشترین سطح مرگ و میر را دارند مانند کشورهای جنوب صحرای آفریقا و جنوب آسیا و خصوصا بر نوزادان میتواند سریعتر هم شود.
حدود 50 درصد مرگهای جهانی میان کودکان زیر 5 سال کشورهای جنوب صحرای آفریقا و 30 درصد این مرگها در کودکان جنوب آسیا دیده میشوند. تقریبا 45 درصد مرگهای کودکان زیر 5 سال، در 28 روز ابتدایی زندگی آنها رخ میدهد.
1 میلیون نوزاد در همان روز تولد فوت میکنند و نزدیک به 2 میلیون نوزاد نیز هفته اول پس از تولد میمیرند. از علل اصلی
مرگ و میر در این گروه سنی میتوان به عوارض حین زایمان، تولد زودرس، پنومونی، اسهال و مالاریا اشاره کرد. علت اصلی دیگر که به دنبال این موارد میآید، سوءتغذیه است. معاون مدیرکل سازمان جهانی بهداشت معتقد است: «کیفیت مراقبت حوالی زمان تولد، شامل گامهای ساده و مقرون به صرفه، مانند اطمینان از تماس پوستی زودهنگام، تغذیه منحصر بهفرد با شیر مادر و مراقبت بیشتر از نوزادان کوچک و بیمار، میتواند سالانه جانهای زیادی را نجات دهد.»
این گزارش میافزاید هنوز خطر مرگ کودک قبل از رسیدن به سن 5 سالگی، در سراسر دنیا بسیار متغیر است؛ از 1 مورد در هر
147 نوزاد زنده در کشورهای با درآمد بالا تا 1 مورد در هر 12 نوزاد زنده در کشورهای آفریقایی کمدرآمد.
هشدار رئیس مرکز ملی هوا و اقلیم سازمان حفاظت محیطزیست و رئیس کمیته محیطزیست و خدمات شهری شورای شهر
مهدیه آقازمانی
یکی از منابع آلودهکننده هوا که این روزها مسئولان محیطزیست نسبت به آن هشدار دادهاند، بخارات بنزین است که تاثیرات آن را خطرناکتر از سایر آلایندههای آلودهکننده هوا ذکر کردهاند. این در حالی است که در سال 85، وزارت نفت مکلف شد طرح جمعآوری بخارات بنزین را در جایگاههای سوخت، تانکرهای نفتی و... اجرایی کند، اما این طرح در اولویت برنامههای وزارت نفت قرار نگرفت و انگار این مصوبه جدی گرفته نشده است. در آستانه شروع فصل آلودگی هوا، نگرانیها از تاثیرات همهجانبه آلودگی قوت گرفته و از همه مهمتر تاثیر بخارات بنزین است که خاصیت سرطانزایی آن به اثبات رسیده است.
رئیس مرکز ملی هوا و اقلیم سازمان حفاظت محیطزیست در همایش ملی جایگاهداران سوخت و فراوردههای نفتی با اشاره به عرضه بنزین در سال 92 از آمارهای تکاندهندهای پرده برداشت: «در سال 92 بیش از 4 میلیارد و 487 میلیون لیتر بنزین در استان تهران عرضه شده که از این میزان سهم آلایندههای تبخیری بنزینی 8653 تن بوده و بهطور متوسط روزانه بیش از 24 تن آلاینده تبخیری بنزین در سطح شهر تهران منتشر میشود. بیش از نیمی از دلایل انتشار این آلایندهها مربوط به مخازن زیرزمینی جایگاههای سوخت است.»