محققان در آخرین تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که ارتباط مستقیمی بین مصرف ویتامین D و افسردگی ناشی از چاقی بین خانمها وجود دارد. نتایج این تحقیق که دکتر موران از دانشگاه آولاید انجام داده، نشان داده است در خانمهایی که نشانگان تخمدان پلیکیستیک دارند و بهدلیل این عارضه دچار چاقی شدهاند، افسردگی، اضطراب و عفونت هم که از نشانههای این بیماری هستند، دیده میشود اما با مصرف ویتامینD نشانههای افسردگی و در برخی موارد عفونت از بین میرود. البته این میزان باید بهوسیله پزشک متخصص تعیین شود که معمولا دورههای 2 تا 3 ماهه دارد.
منبع: MNT
دکتر حافظ باجُغلی
روان?پزشک و عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روانپزشکان ایران
در عشق زخمهایی است که ناسور میشوند. شاید از ناخودآگاه ذهن ما پاک شوند اما خشم و اضطراب پنهانی آنها برای همیشه باقی میماند. یکی از این زخمها دروغهایی است که در رابطه عاشقانه «پیش میآید.»
متاسفانه ادب و اخلاق حتی در بین اقشار فرهیختهای مانند روزنامهنگاران که دستکم باید الگوی اخلاق نوشتاری در جامعه باشند هم افول کرده است
دکتر سعید معدنی
جامعهشناس، مدیر گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد تهران مرکز
این روزها 3 برنامه پرمخاطب «پایتخت»، «ماه عسل» و «خندوانه» از شبکههای اول و سوم سیما و شبکه نسیم در حال پخش هستند که رویکردها و انتقادهای بسیار متفاوتی درباره آنها مطرح است، انتقادهایی که در بیشتر موارد، مرزهای ادب را در فضای مجازی از بین میبرند و به فحاشی و بدزبانی نسبت به برنامهسازان و مجریان این برنامهها تبدیل میشوند. نقدهای شدید و غیرمحترمانهتری که در این میان مطرح شدهاند، نسبت به برنامه ماه عسل و شخص احسان علیخانی بودهاند. اگر بخواهیم این نقادیهای خارج از ادب و فحاشیهای غیراخلاقی را ریشهیابی کنیم، باید به این واقعیت تلخ برسیم که متاسفانه، روحی از نخبهکشی در کشور و جامعه ما وجود دارد. بهعبارت سادهتر، در بسیاری از موارد، اگر فردی در زمان کوتاهی به شهرت، ثروت و پایگاه اجتماعی خوبی برسد، حجم بالایی از تحقیر، توهین و تخریب به سوی او روانه میشود. چرا؟ چون شرایط رسیدن به این موقعیت برای تمام افراد جامعه وجود نداشته است و افرادی که دست به توهین و تحقیر میزنند، با خودشان میگویند چرا فلانی به چنین جایگاهی برسد و من نرسم؟! از طرف دیگر، موجی از حسادتهای ریز و درشت هم بین مردم ما وجود دارد و همین حسادتها باعث میشوند بسیاری از ما نخواهیم یا نتوانیم رشد و پیشرفت اطرافیان یا یکی از اعضای جامعه را ببینیم و او را تحقیر نکنیم یا انگ دزدی، خلافکاری، رانتخواری و... به او نزنیم.
بیشتر کسانی که اینقدر سطحی و بیادبانه دست به نقد برنامههایی مانند ماه عسل یا پایتخت میزنند، کل داستان را نمیبینند. یعنی تنها یکی- دو قسمت پراکنده از این برنامهها را دیده و سپس دست به نقد کردن زدهاند. این در حالی است که کسی میتواند نقد منصفانهای درباره یک برنامه داشته باشد که حداقل 70 درصد از آن برنامه را دیده باشد. ممکن است بسیاری از این افرادی که نقدهای تند و زنندهای به احسان علیخانی یا محسن تنابنده کردهاند، اصلا یک برنامه کامل از آنها را هم ندیده باشند و براساس معیارهای شخصی، نه بر اساس اصول نقد، انتقادهای تند خود را بیان کرده باشند. متاسفانه باید این واقعیت امروز جامعه را هم بپذیریم که ادب و اخلاق، حتی بین اقشار فرهیختهای مانند روزنامهنگاران که باید الگوی اخلاق نوشتاری و رفتاری در جامعه باشند هم افول فراوانی کرده است. وقتی روزنامهنگار ما تیتر میزند: «والیبال روسیه سرویس شد»، وقتی خانمهای دانشجوی دندانپزشکی ما در جریان توافقات هستهای، پلاکارد به دست میگیرند و روی آن مینویسند که: «ما دانشجویان دندانپزشکی، دهان فلانی را سرویس میکنیم»، دیگر چه توقعی میتوان از رعایت اخلاق و ادب میان مردم عادی جامعه داشت؟ اقشاری از جامعه مانند روزنامهنگاران یا دندانپزشکان، جزو فرهیختگان و نخبگان مملکت محسوب میشوند و زمانی که ما با این درجه از افول اخلاق و ادبیات میان این اقشار مواجه میشویم، بهطور حتم باید منتظر تنزل اخلاق و ادب میان افراد عادی جامعه هم باشیم. زمانی که ادبیات و اخلاق افراد تحصیلکرده جامعه مانند ادبیات کلامی افراد لمپن میشود، نباید توقع داشت که کسانی با سطح سواد یا جایگاه اجتماعی پایینتر، از فحاشی و ادبیات پست برای بیان نظرهای خود استفاده نکنند.
روانشناسی توهین به چهرهها
دکتر حامد محمدیکنگرانی
روانپزشک، عضو کمیتههای رواندرمانی و رسانه انجمن روانپزشکان ایران
این که چرا در شبکههای اجتماعی، نقد و اظهار نظر درباره برنامه ماهعسل و سریال پایتخت و آدمهای محوری آنها (احسان علیخانی و محسن تنابنده) از انتقاد و نقادی گذشته و به توهین و هتاکی رسیده، سوال مهمی است که نباید به ریشههای آن بیاعتنا بود. متاسفانه در این میان، گاهی شاهدیم که رسانههای گروهی هم به جای جریانسازی مثبت و اصلاح رویههای غلط، همان رویههای ناسالم موجود در شبکههای اجتماعی را در پیش میگیرند. آنچه در ادامه خواهم گفت، عمدتا پاسخی به این پرسش است که چرا در شبکههای اجتماعی، فحاشی جای نقادی را گرفته است؟
قصه از کجا شروع شد؟
داستان توهینهای علنی مردم از روز قرعهکشی جام جهانی که به علت پوشش نامناسب خانم مجری، صدا و سیما موفق به پخش آن شد، اوج گرفت و خود را خیلی بارز نشان داد و بعد از آن هم گروهی از مردم در صفحههای اجتماعی به مسی اهانت کردند.
حالا هم که شاهد موجی از توهینها و هتاکیها به برنامه ماه عسل و احسان علیخانی و سریال پایتخت و محسن تنابنده هستیم. برخی علت این اهانتها را ضعف برنامه امسال نمیدانند و معتقدند قبل از شروع آن هم جوکها و مطالب نه چندان مودبانه در برنامه اینترنتی موبایلی و شبکههای اجتماعی وجود داشته اما من این نظر را چندان قبول ندارم چون سالهاست احسان علیخانی در ماه رمضان برنامه دارد و مردم او را میشناسند. فقط چند سال قبل واتسآپ، وایبر، لاین، تلگرام و... نبود و حالا که تکنولوژی پیشرفت کرده، بیان این مطالب همهگیرتر شده و افراد بیشتری نظر میدهند یا جوکهای مرتبط با ماه عسل را میخوانند.
علاوه بر این، روز به روز افراد بیشتری از اینترنت استفاده میکنند و هر کسی با هر سطح شناخت، تحصیلات و درک، اعتبار و آبرو و مسائل اخلاقی و انسانی به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی دسترسی پیدا کرده و میتواند خشم خود را نسبت به دیگران به وسیله آن بروز دهد؛ درست مصداق «تیغ در دست زنگی مست» است.
این روزها مردم از روستاهای دورافتاده گرفته تا شهرهای بزرگ، با هزینههای پایین به راحتی حتی با یک سیمکارت، میتوانند به اینترنت دسترسی داشته باشند و هر چه میخواهند، منتشر کنند.
|
حواشی پرطرفدارترین برنامه تلویزیون در ساعتهای نزدیک افطار ماه رمضان را چه کسانی و چرا به راه انداختهاند؟
پرنیان پناهی/ندا احمدلو /بهاره سیاهکلا/در پی حاشیههای پیشآمده برای 2 قسمت از برنامه «ماه عسل»، علیاصغر پورمحمدی (معاون سیما) در نامهای به شبکه 3 تذکر داد و خواستار توبیخ عوامل انتخاب میهمانهای این دو برنامه شد. در متن نامه پورمحمدی به مدیر شبکه 3 که عنوان «توبیخ ماه عسل، تذکر به شبکه 3» در بالای آن درج شده، آمده است: «جناب آقای سیدغلامرضا میرحسینی، مدیر محترم شبکه 3 سیما! برنامه ماهعسل از برنامههای معنوی، تاثیرگذار و پرمخاطب رسانه ملی در ماه مبارک رمضان محسوب میشود که دستاندرکاران آن توانستهاند با تلاش چندساله اوقات خوبی را برای مردم عزیز ایران بهخصوص روزهداران مومن فراهم کنند اما امسال به رغم جدیت جنابعالی و گروه برنامهساز برای افزایش کیفیت و محتوای این برنامه و توجه ویژه به انتخاب بهتر سوژهها و میهمانان مناسب که نسبت به سالهای گذشته از جذابیت و تاثیر بیشتری برخوردارند، متاسفانه 2 برنامه و 2 انتخاب غلط در ماهعسل امسال از شیرینی و شهد این زحمات کاسته و موضوعات و مفاهیمی مطرح شده است که نه در ماهعسل که در هیچیک از برنامههای دیگر سیما نیز جایی ندارند.
از آنجا که تکرار اینگونه اشتباهها قابلاغماض نیست، با تذکر به جنابعالی، لازم است ضمن توبیخ عوامل آن انتخاب غلط، به نظارت موثر بر تصحیح، ارتقا و ادامه مسیر خوشسابقه این برنامه اهتمام کنید.» این خبری بود که 11 تیرماه روی خط خبرگزاریها رفت؛ خبری درباره توبیخ یکی از پربینندهترین برنامههای تلویزیون در ماه رمضان، «ماه عسل» که حتی اگر بیننده آن نبوده باشید، حتما اسم آن را شنیدهاید، اسمی که گره محکمی خورده به نام مجری این برنامه، احسان علیخانی، کسی که جدا از محتوای این برنامه، خودش یکی از دلایل پربیننده بودن و پر سر و صدا بودن این برنامه است. او که چند سالی است این برنامه را روی آنتن دارد، بین دو قطب موافقان و دوستداران سرسخت و مخالفان و منتقدان آتشین در حال بالا و پایین شدن است؛ موضوعی که چندان تازه نیست و چند سالی است با شروع این برنامه آتش آن داغتر هم میشود. آتشی که از نقدها و ایرادها و شوخیهای کوچک مثل حالت و ادا و اطوارهای مجری و طرز لباس پوشیدنش در فضای مجازی و رسانهای شروع میشود تا به نقدهای جدی درباره محتوای برنامه و میهمانها میرسد. اما یک جستجوی کوچک در شبکههای اجتماعی کافی است تا متوجه شوید چیزی که امسال این روال معمول - شما بخوانید این جنگ معمول 3-2 ساله- را کمی بهم ریخته و شدت و حدت بیشتری به آن داده، برنامه پرمخاطب دیگری است به نام «خندوانه» با اجرای رامبد جوان؛ برنامهای که آن هم با سیل موافقان و مخالفانش روی آنتن شبکه نسیم رفته است، برنامهای طنز که پیامهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خود را در قالب طنز ارائه میکند، البته با اجرای رامبد جوان، مجریای که به دلیل طنازیها و پیشینه خود موافقانی داشت که حتی اگر برنامه او را ندیده بودند، آن را تحسین میکردند اما در این میان، قیاس نابجایی در شبکههای اجتماعی دستبه دست گشت و حتی به برخی از رسانههای گروهی هم تسری پیدا کرد که اگر خندوانه از خنده مردم پول درمیآورد، ماه عسل از گریه مردم ارتزاق میکند؛ اتهامی که در کنار شایعه دروغین دستمزد آنچنانی مجری ماه عسل، اشک او را در یکی از اجراهای زندهاش در گفتوگو با یکی از مجروحان جنگ تحمیلی درآورد. گروه موضوع ویژه «سلامت» این هفته ضمن پرداختن به داستانی که گوشهای از آن را خواندید، نگاهی دارد به فضای نقد در دنیای مجازی و رسانهای که بیشتر از آنکه نقد باشد، حالت فحاشی به خود گرفته و نه تنها در تلویزیون، که در سینما و تئاتر و دیگر عرصهها و رسانه هم راه ویرانگری خود را باز کرده و همچنین ضمن گفت و گو با کارشناسان مختلف در حوزههای جامعهشناسی و روانشناسی، به تاثیر و دامنه این برخوردها هم نگاهی انداخته است.
«ماه عسل»؛ دیروز، امروز، فردا
سارا جمالآبادی
من بیننده پر و پا قرص برنامه «ماه عسل» نبودم و نیستم. احسان علیخانی هم مجری مطلوب من نیست، نبوده و شاید هم هیچوقت نخواهد شد. این را هم میدانم که برای شروع گزارش کار درستی نیست که دست روی نبض دلت بگذاری و از من شخصیات شروع کنی به حرف زدن. بهتر است از یک جای دیگر شروع کنی که سنگینتر باشد، بهتر باشد و کلمههای قلنبه و سلنبهتری در آن بگنجد اما اینبار میخواهم دقیقا خلاف همه چیزهایی که میدانم، عمل میکنم. میخواهم از خود شخصی و احساس شخصیام شروع کنم به نوشتن گزارش چون تقریبا 2 سالی است به نوعی با انواع برخوردها با این برنامه مواجه میشوم. خندهام میگیرد، متاسف میشوم، خوشم میآید از جوابها، تعجب میکنم از شاخ و شانه کشیدنها و خیلی وقتها به این نتیجه رسیدهام که خیلی از ما به دنبال موجی به راه میافتیم و همرنگ جماعت میشویم؛ خوب یا بدش بماند اما فقط به این دلیل که در اولین قدم زحمت نگاه کردن و در دومین قدم زحمت فکر کردن به خودمان ندهیم. این موضوع شاید در نگاه اول ربطی به برنامه «ماه عسل» نداشته باشد اما حتما در مرور بعدی ربط پیدا میکند؛ مروری که بد نیست شما هم همراه آن شوید، همراه کسی که این برنامه را دوست نداشت، برنامهای که فقط از کنارش گذشته بود و شاید به نوع رفتار گاهی مواقع بیرون از حالت طبیعی مجری آن نگاهی انداخته بود و به حرفها و مطالب دیگری که در برنامه رد و بدل میشد، اهمیتی نداده بود.
تو دهنی بدون دلیل
دوستی در صفحه مجازیاش نوشته: «من اگر روزی احسان علیخانی را ببینم، دوست دارم آنچنان توی دهانش بزنم که دندانهایش بریزد!» کسی زیر پست او نوشته: «دوباره چه کار کرده؟» او هم دقیقا این جواب را داده: «هیچی، فقط این حس را دارم.» شاید رد و بدل شدن این دیالوگ بین 2 فرد عادی خیلی مهم نباشد اما این نوع برخورد مشت نمونه خرواری از رفتار و عکسالعملهای بیدلیل ماست که میتواند نسبت به هر موضوع و شخصی صورت بگیرد؛ عکسالعملهایی که برای آنها دلیلی نداریم. اتفاقی که برای خود من و شاید شما هم افتاده باشد. ما بدون اینکه دلیلی قانعکننده برای رد و تایید کسی داشته باشیم، ناخوداگاه همراه و همرنگ جماعت میشویم و با بهدست آوردن کوچکترین دلیلها، ابراز تنفر و خشم میکنیم!
ادامه: هفته نامه سلامت/529
خانمی 34 ساله هستم و به شدت از سوار شدن به هواپیما میترسم. این مساله باعث بروز مشکلاتی در زندگیام شده است. لطفا بگویید چگونه بر ترس خود غلبه کنم؟
پاسخ دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی:
بسیاری از افراد بر این باورند که اگر از شیء یا مساله خاصی میترسند، باید از مواجهه با آن بپرهیزند؛ مثلا اگر کسی از سوار شدن به هواپیما، آسانسور، پلهبرقی و... میترسد، باید از انجام این کارها خودداری کند. در حالی که اتفاقا بهترین راه مقابله با این ترس، مواجههسازی است. به عبارت دیگر، باید سعی کنید سوار هواپیما شوید یا پلهها را به پلهبرقی و آسانسور ترجیح ندهید. تکرار مواجهه با آنچه از آن میهراسید، به تدریج باعث کاهش میزان ترس خواهد شد. در علم روانشناسی راهکارهای دارویی و غیردارویی برای درمان این مشکل وجود دارد. مثلا یکی از راههای درمان غیردارویی تصور مجازی از سفر قبل از سوار شدن به هواپیماست. به این شکل که روی صندلی بنشینید، چشمهایتان را ببندید و خود را داخل هواپیما تصور کنید. تکرار این کار باعث میشود بهتدریج از میزان ترستان کاسته شود.
روش دیگر این است که در مورد آنچه از آن میهراسید، مطالعه کنید و میزان آگاهیهای خود را در مورد آن افزایش دهید تا با دید بازتری با آن مواجه شوید. قرار گرفتن در مکانهایی که فضای مشابهی با عامل ترس دارند نیز کارساز است. اگر امکانات بیشتری دارید، میتوانید بازیهای رایانهای که در آن خلبانی هواپیما به صورت مجازی به شما سپرده میشود نیز انجام دهید تا به گونهای فضای داخل هواپیما برایتان بازسازی شود. به این روشها «حساسیتزدایی تجربی» گفته میشود. یادگیری تمرینهای ریلکسیشن یا آرمیدگی عضلانی نیز که در آن فرد عضلههای خود را ابتدا منقبض و بعد منبسط میکند، میتواند در کاهش ترسها موثر باشد. در این تمرین فرد یاد میگیرد که چگونه عضلات بدنش را شل کند. در نتیجه وقتی در اثر اضطراب عضلات سفت میشوند، میتوان آنها را شل کرد و احساس بهتری داشت.
توصیه دیگرم این است که حتما قبل از مسافرت با هواپیما به روانپزشک مراجعه کنید. گاهی لازم است با مداخلات دارویی ساده از شدت عارضه بکاهیم؛ مثلا مصرف برخی داروهای آرامبخش که با نظر روانپزشک تجویز شده است، قبل از سوار شدن به هواپیما باعث کمرنگ شدن ترسها میشود و از علائمی مثل تپش قلب، گرگرفتن، سفت شدن عضلات و... میکاهد.
دکتر حافظ باجُغلی
روانپزشک و عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روانپزشکان ایران
یکی از ترسهای مشترک در بسیاری از ما، ترس از اتفاق تازه یا نئوفوبیاست. یکی از انواع آن نئوفوبیای غذایی یا ترس از امتحان کردن غذاهای جدید و ناشناخته است. ما در مورد هر مساله تازهای برخورد دوگانه و متناقض نشان میدهیم. از طرفی میل نزدیک شدن به آن را داریم، از طرف دیگر از آن میترسیم و دور میشویم. همه انسانها در این چالش «نزدیکی-اجتناب» در برخورد با مسائل تازه یکسان نیستند. بعضی بیشتر «دوری گزین» و برخی بیشتر «نزدیک شونده» هستند. کسانی که نئوفوبیای غذایی دارند، غذاهای جدید و ناشناخته را امتحان نمیکنند، به غذای کشورهای دیگر بیعلاقه هستند و در همه مهمانیها معمولا غذای یکسانی را انتخاب میکنند. علت شکلگیری تمام ترسها محافظت از خود در برابر تهدیدهای محیطی بوده است. از این منظر ترس اگر در حد طبیعی باشد، به بقای بیشتر و تطابق بهتر ما با طبیعت کمک میکند. مثلا بیشتر حیوانها و انسانها «نئوفوبیای غذایی» دارند و این ترس، آنها را در طول تاریخ از خطر مصرف غذاهای سمی در امان نگه داشته است. از منظر روانشناسیِ تکاملی، اتفاق عجیبی که در ذهن انسان میافتد این است که گاهی علت یک ترس که مربوط به شرایط محیطی گذشته بوده، از بین رفته اما ذهن ما همچنان از آن پدیده بیدلیل میترسد.
ابراهیم اخوی/روانشناس بالینی مرکز مشاوره حوزه علمیه قم
1. زنده بودن فقط به نفس کشیدن نیست، بلکه حساب نفس کشیدن هم است. «اَحیا» به معنای زندگان است و شب اَحیا شب افرادی است که میخواهند با زندگی قیمت پیدا کنند، نه اینکه به هرقیمتی زندگی کنند. «اِحیا» نیز به معنای زنده کردن جان پس از دلمردگیهای ناشی از گناه است. از این رو پیامآور مهر یادمان داد که: «ای بندگان خدا! جانهای شما در گرو رفتارهای شماست و گرفتار آن شده است پس با آمرزشخواهی روحتان را از گرو بودن برهانید.»
2. در شبهای قدر همه اسباب فراهم است و بهانه دست کسی نمیدهند. هر آنچه برای پرواز تا منطقه امن پروردگار نیاز داریم، در اختیار ما گذاشته شده است. سخن از بیداری است؛ بیداری از شبها و روزهایی که به خواب غفلت گذشتهاند و آغازی بر مسیری که خودمان بر میگزینیم تا پاک باشیم از هر آلودگی. وعده خداوند حتمی است و صحبت از رضایتی عمیق و زندگی زیبا در پس این بیداری است که ارزانی بیداردلان خواهد شد.
3. هرجایی غیر از آغوش مهر خداوند نمیتواند ما را به آرامش و اطمینان برساند زیرا روان ما به بزرگی خداوند گره خورده و هدیهای از جنس نور است. تمام لذتها را که کنار هم بچینیم، به یک لذت توجه خدا به خودمان نمیرسد و در هر مسیری که بکوشیم، باز باید به جادهای برسیم که تابلوی آن به سمت خداست تا خاطرمان آسوده شود. شب قدر پر از تابلوهایی است که قدم به قدم تا خدایی شدن راهنماییمان میکنند.
4. دوربرگردانها فقط در خیابانهای شهر ما نیستند بلکه آنها را میتوان در تمام زندگی یافت. وقتی یافتیم که مسیر را به اشتباه آمدهایم، از اولین دوربرگردان باید جهتمان را تغییر دهیم وگرنه هر چه پیشتر میرویم، پشیمانتر میشویم. توبه، همان دوربرگردان تعبیه شده از سوی خداوند است تا برگردیم، جبران کنیم و مقصد صحیح را دریابیم و شبهای قدر، میزبان توبهکنندگان است.
5. دلهای ما هرچه مهربانتر باشند، همگونی بیشتری با صاحب واقعی آن یعنی پروردگار مهر پیدا میکنند و شایستگی فزونتری برای عرشی شدن مییابند. وقتی در گوشه دلت دیگران را هم بگذاری و برای دگرگونی آنها دعا کنی، آن وقت چشمه جاری محبت خدا را کاملتر احساس خواهی کرد پس التماس دعا نداشته باشیم، بلکه انتظار دعا را بکشیم. همیشه و بهویژه در شبهای قدر به یاد هم باشیم.
همه به تفریح نیاز دارند؛ سالمندان بیشتر
چند سالی است که در جهان از تفریح بهعنوان بخش اصلی زندگی و حتی درمان یاد میشود. این موضوع در مورد سالمندان اهمیت بیشتری پیدا کرده است؛ طوری که امروزه دانشگاههای معتبر آمریکا و اروپا رشتههایی را به تفریحدرمانی اختصاص دادهاند. هدف کلی این است که با تفریح بتوانیم سلامت انسانها را از نظر جسمی و روانی حفظ کنیم. حتی وقتی اختلالی در سلامت ایجاد میشود، بتوان با روشهای تفریحی مختلف سلامت بیمار را بازگرداند. تفریحدرمانی موضوعی مهم و جدید در حفظ و ارتقای سلامت سالمند است. به نظر میرسد در کشور ما در این مورد کمکاری شده است و نیاز به کار بیشتری داریم.
تفریح سالمندان و جوانان فرق دارد
ترس از مرگ در خانمها بیشتر از آقایان است ولی هرچه سن افراد افزایش مییابد، ترسشان از مرگ کمتر میشود
سالمندان کمتر از مرگ میترسند
دکتر محمد اربابی
روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه
علوم پزشکی تهران
مرگ مسالهای مهم در تفکر انسان است و در روانپزشکی تحتعنوان مرگشناسی یا تاناتولوژی به آن پرداخته میشود. «تاناتوس» نام الهه مرگ در اساطیر یونانی است. او و برادرش «هوپنوس» (الهه خواب)؛ فرزندان نوکس (شب) و مورد تنفر خدایان بودند. مرگاندیشی و مرگهراسی از جنبههای مهم فکری در تاریخ و فرهنگ ملل مختلف است. چگونگی نگاه افراد به مرگ، فلسفه مرگ را نسبت به زندگی نشان میدهد. مرگ در کمین همه انسانهاست. انسانها در طول تاریخ هرگز نتوانستهاند از مرگ رهایی یابند. آنها همواره سعی کردهاند به اشکال مختلف و با تلاش برای جاودانگی با پدیده مرگ مقابله کنند. تظاهر در جاودانگی را میتوان در اهمیت و رشد علوم پزشکی برای نامیرایی، مومیایی کردن اجساد و به جاگذاشتن نمادها و توتمها(اجسامی نمادین) دید.
مرگ در علم پزشکی به معنای قطع همه فعالیتهای حیاتی بدن مثل ضربان قلب، تنفس و از کار افتادن کارکرد مغز و همه اعضاست. دیدگاه مردم نسبت به از بین رفتن بعد جسمانی یا مرگ اعضای بدن، مشترک و یکنواخت نیست و هر کس بر اساس شیوه تفکر و فرهنگ خود، مرگ را در ذهن تفسیر میکند. برخی نگرشی جاودانه به مرگ دارند و آن را به شکل گذار از یک نوع حیات به نوع دیگر نگاه میکنند. برخی نیز نگرشی ماتریالیستی و مادی دارند و مرگ را پایان زندگی میدانند.
از دیدگاه روانشناختی، تصور ذهنی انسان از مرگ در قالب یک طیف، قابل طرح است؛ یک سر این طیف، درون فردی است؛ یعنی فرد با خود فکر میکند که چه عاقبتی خواهد داشت و بعد از مرگ چه خواهد شد، اما سر دیگر طیف بینفردی است؛ یعنی اندیشیدن درباره مرگ خود و تاثیر آن روی دیگران یا مرگ عزیزان و تاثیر آن در زندگی خود.
مراحل تکاملی نگرش انسان به مرگ