متاسفانه ادب و اخلاق حتی در بین اقشار فرهیختهای مانند روزنامهنگاران که دستکم باید الگوی اخلاق نوشتاری در جامعه باشند هم افول کرده است
دکتر سعید معدنی
جامعهشناس، مدیر گروه جامعهشناسی دانشگاه آزاد تهران مرکز
این روزها 3 برنامه پرمخاطب «پایتخت»، «ماه عسل» و «خندوانه» از شبکههای اول و سوم سیما و شبکه نسیم در حال پخش هستند که رویکردها و انتقادهای بسیار متفاوتی درباره آنها مطرح است، انتقادهایی که در بیشتر موارد، مرزهای ادب را در فضای مجازی از بین میبرند و به فحاشی و بدزبانی نسبت به برنامهسازان و مجریان این برنامهها تبدیل میشوند. نقدهای شدید و غیرمحترمانهتری که در این میان مطرح شدهاند، نسبت به برنامه ماه عسل و شخص احسان علیخانی بودهاند. اگر بخواهیم این نقادیهای خارج از ادب و فحاشیهای غیراخلاقی را ریشهیابی کنیم، باید به این واقعیت تلخ برسیم که متاسفانه، روحی از نخبهکشی در کشور و جامعه ما وجود دارد. بهعبارت سادهتر، در بسیاری از موارد، اگر فردی در زمان کوتاهی به شهرت، ثروت و پایگاه اجتماعی خوبی برسد، حجم بالایی از تحقیر، توهین و تخریب به سوی او روانه میشود. چرا؟ چون شرایط رسیدن به این موقعیت برای تمام افراد جامعه وجود نداشته است و افرادی که دست به توهین و تحقیر میزنند، با خودشان میگویند چرا فلانی به چنین جایگاهی برسد و من نرسم؟! از طرف دیگر، موجی از حسادتهای ریز و درشت هم بین مردم ما وجود دارد و همین حسادتها باعث میشوند بسیاری از ما نخواهیم یا نتوانیم رشد و پیشرفت اطرافیان یا یکی از اعضای جامعه را ببینیم و او را تحقیر نکنیم یا انگ دزدی، خلافکاری، رانتخواری و... به او نزنیم.
بیشتر کسانی که اینقدر سطحی و بیادبانه دست به نقد برنامههایی مانند ماه عسل یا پایتخت میزنند، کل داستان را نمیبینند. یعنی تنها یکی- دو قسمت پراکنده از این برنامهها را دیده و سپس دست به نقد کردن زدهاند. این در حالی است که کسی میتواند نقد منصفانهای درباره یک برنامه داشته باشد که حداقل 70 درصد از آن برنامه را دیده باشد. ممکن است بسیاری از این افرادی که نقدهای تند و زنندهای به احسان علیخانی یا محسن تنابنده کردهاند، اصلا یک برنامه کامل از آنها را هم ندیده باشند و براساس معیارهای شخصی، نه بر اساس اصول نقد، انتقادهای تند خود را بیان کرده باشند. متاسفانه باید این واقعیت امروز جامعه را هم بپذیریم که ادب و اخلاق، حتی بین اقشار فرهیختهای مانند روزنامهنگاران که باید الگوی اخلاق نوشتاری و رفتاری در جامعه باشند هم افول فراوانی کرده است. وقتی روزنامهنگار ما تیتر میزند: «والیبال روسیه سرویس شد»، وقتی خانمهای دانشجوی دندانپزشکی ما در جریان توافقات هستهای، پلاکارد به دست میگیرند و روی آن مینویسند که: «ما دانشجویان دندانپزشکی، دهان فلانی را سرویس میکنیم»، دیگر چه توقعی میتوان از رعایت اخلاق و ادب میان مردم عادی جامعه داشت؟ اقشاری از جامعه مانند روزنامهنگاران یا دندانپزشکان، جزو فرهیختگان و نخبگان مملکت محسوب میشوند و زمانی که ما با این درجه از افول اخلاق و ادبیات میان این اقشار مواجه میشویم، بهطور حتم باید منتظر تنزل اخلاق و ادب میان افراد عادی جامعه هم باشیم. زمانی که ادبیات و اخلاق افراد تحصیلکرده جامعه مانند ادبیات کلامی افراد لمپن میشود، نباید توقع داشت که کسانی با سطح سواد یا جایگاه اجتماعی پایینتر، از فحاشی و ادبیات پست برای بیان نظرهای خود استفاده نکنند.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کرد، این است که بیشتر نقدهای روانهشده به سمتوسوی احسان علیخانی یا محسن تنابنده و برنامه پایتخت را از آنجا میتوان ناشی از حسادت و مقایسه دانست که این نقدها اصلا جنبه سازندهای ندارند؛ یعنی یک نفر نیامده برای آقای علیخانی کامنت بگذارد و بگوید که فلانی، برنامه شما این ایرادها را دارد و میتوانید آنها را برطرف کنید! تمام نقدها و فحاشیها در راستای نفی و تخریب صورت گرفته است و جز 2 یا 3 مورد نقد دلسوزانه و سازنده، حرفی برای گفتن نداشتهاند. گاهی هم زاویه دید افراد باعث ابراز نقدهای هیجانی یا خارج از ادب از سوی آنها میشود. مثلا در اولین شب از برنامه ماه عسل، جوانی مهمان برنامه شده بود که خود را به خاطر همسرش از بالکن به پایین پرت کرده بود. بعد از آن برنامه، حجم وسیعی از طنز و تحقیر نسبت به این برنامه و مصاحبه در کشور راه افتاد. چرا؟ چون زاویه دید افراد نسبت به چنین مسالهای، بسیار متفاوت بود.
شاید اگر مردم ما به این حرف زوج جوان آن برنامه دقت میکردند که آنها پس از 5سال، حتی به خانوادههایشان هم موضوع را نگفتهاند، اینقدر تحقیر و تمسخر درباره آن برنامه به وجود نمیآمد.
آن زوج با اینکه سن کمی داشتند، برای حفظ رابطه و زندگیشان، رازی را در دل نگه داشتند، در حالی که میتوانستند مثل خیلی از زوجهای دیگر، رازهایشان را برملا و زندگیشان را با دخالت دیگران بر هم بزنند. پس میبینید که زاویه دید هم در ابراز نقدهای غیرمنصفانه، بسیار دخیل است.
نکته دیگری که در این میان مطرح میشود، این است که برنامه خندوانه هم موازی با ماه عسل، در حال اکران است و مجری آن برنامه هم از پایگاه اجتماعی بسیار خوبی برخوردار است. پس چرا این نقدها و فحاشیها، نسبت به رامبد جوان و برنامه خندوانه صورت نمیگیرد؟ پاسخ به این سوال از 2 منظر قابل بررسی است؛ اول اینکه برنامه خندوانه از شبکههای ملی پخش نمیشود و فقط افرادی با دستگاه دیجیتال قابلیت دریافت آن را دارند بنابراین مخاطبان آن قاعدتا کمتر از ماه عسل هستند. دوم اینکه پایگاه اجتماعی رامبد جوان با برنامه خندوانه شکل نگرفته است. رامبد جوان قبل از اجرای این برنامه، کارگردان و بازیگری قوی و محبوب بود و بدون خندوانه هم دارای پشتوانه شغلی و اجتماعی است.
از این رو، چون مردم احساس نمیکنند که رامبد جوان با خندوانه، رامبد جوان شده است، کمتر نسبت به او و برنامهاش جبهه میگیرند. شاید اگر قرار بود رامبد جوان هم با برنامه خندوانه، مشهور شود و پایگاه اجتماعی پیدا کند، همین نقدها و تندرویها نسبت به او صورت میگرفت.
درنهایت باید به تمام کسانی که نسبت به برنامه یا مجریهای خاصی ابراز خشم و تنفر میکنند، بگویم که برنامههای مختلف برای تامین سلیقههای متفاوت ساخته میشوند و شما اگر تاب تماشای یک برنامه را ندارید و نمیتوانید نقد منصفانهای به آن داشته باشید، پس آن برنامه را نبینید و کار نقد را به صاحبان این حرفه بسپارید. برنامه ماه عسل برای ساعتهای نزدیک به افطار تهیه شده است و بهطور حتم باید بار معنوی بالایی داشته باشد. اصول کلی این برنامه با برنامه خندوانه، کاملا متفاوت است و نمیتوانیم از تمام برنامههای سیما توقع بالا بودن حجم نشاط و شادی را داشته باشیم. هر چند ماه عسل برای ارتقای سطح معنویت در لحظات غروب ماه رمضان ساخته شده است اما میتواند مانند هر برنامه دیگری کمبود یا مشکلاتی داشته باشد که میتوان آنها را هم با نقد سازنده و ارائه راهحل بهجای فحاشی، برطرف کرد.
رامبد جوان:
مثل وودی آلن باش، پسر!
شاید یکی از مواردی که امسال حواشی «ماهعسل» را بیشتر کرد، تقابل برنامه «خندوانه» با اجرای رامبد جوان باشد؛ با این وصف که خندوانه میخنداند و به مردم میگوید بیخیال سختیها باش و بخند و «ماه عسل» آنها را یاد بدبختیها میاندازد و میگوید گریه کن! در اینباره اما رامبد جوان توضیحات جالبی داد. او برخلاف تصویر مقابل دوربینش، با خندهای از صورت پاک شده و خیلی جدی چنین گفتوگویی را رقم میزند و رقابت بین این 2 برنامه را رد میکند و این کار را یک عمل زشت و غیراخلاقی میداند.
• گویا قرار شده یک شب شما بروید «ماه عسل» و یک شب هم احسان بیاید برنامه شما! نه؟
رامبد: اِه؟ احسان قول داده یک شب بیاید ولی از من قولی نگرفته!
• یعنی با هم دیگه مشکلی ندارید؟
ببین، این خیلی بده! من واقعا از مردم عزیز دلمان یک خواهشی دارم، یک بدرفتاریهایی، یک بیمعرفتیهایی بعضی از آدمها میکنند که خیلی به نظرم بیمهری آن زیاد است. برنامه «ماه عسل» تا امسال یکی از پربینندهترین و پرطرفدارترین و موفقترین برنامههای تلویزیون بوده. بعد امسال یک عده تصمیم میگیرند به این برنامه حمله کنند و برنامه ما را بگذارند جلوی آن برنامه که این کار آنقدر از دید من چیز زشتی است، غیرحرفهای و غیراخلاقی و نامحترمانه است که بدم میآید از این رفتار و بگویند این درست است و این غلط است. بعد از واژههای زشتی هم استفاده کنند که «این نونش را میزند توی اشک مردم و میخوره!» آخه این چقدر تصویر زشتی است و بعد چرا احسان علیخانی باید این کار را بکند؟ چرا بعضیها آنقدر چرک و کثیف راجع به او حرف میزنند؟ خب آن برنامه مگر از قبل نبوده؟ مگر آنقدر طرفدار نداشته؟من در گفتوگو با همشهری جوان هم گفتم که این شعور مدیریتی تلویزیون را میرساند که الان برایش این امکان ایجاد شده که همزمان تماشاچی میتواند انتخاب کند این برنامه را نگاه کند یا آن را نگاه کند و او را مجبور نمیکند 2 تا برنامه شبیه به هم را نگاه کند و بیننده میتواند انتخاب کند و این تنوع است و او که دلش میخواهد دم افطار با ما باشد، دست بزند و شادی کند، با ماست و او که میخواهد برنامهای با فضای آرام نگاه کند، چشمش پر از اشک شود، آن یکی برنامه را نگاه میکند و احسان هم این همه سال دارد کار میکند و نشان داده این کاره است و هوشمند است و رفیق ماست.
رامبد در پایان حرفهایش هم به درخواست گفتوگوشوندهها به احسان علیخانی میگوید: «احسان عزیزم! وودی آلن یک جملهای دارد که میگوید من همانقدر که به جایزههایی که به من میدهند توجه نمیکنم، همانقدر هم به انتقادهایی که به من میشود توجه نمیکنم. خوب است که آدم گوش شنوا داشته باشد برای شنیدن نکات درست ولی از جایی که احساس میکند غرضورزی است یا نادانی و کمآگاهی است و تحلیل درست سلامت و کارشناسی وجود ندارد، این گوش در و آن گوش دروازه و اصلا مهم نیستند. ما برای مردم داریم کار میکنیم. کارت را بکن. تو رفیق من هستی، بهت زنگ میزنم، حرف میزنم، با هم حال میکنیم و هم تو و هم ما هر کاری لازم باشد برای مردم، برای اینکه کیف کنند و بدانند در زندگیشان میتوانند کاری کنند که حالشان بهتر بشود، انجام میدهیم.»
محسن تنابنده:
باور کنید مادر من پایتخت را نساخته!
محسن تنابنده هم که این روزها هم فیلم گینس را روی پرده دارد و قسمت چهارم پایتخت را ساخته، درباره موج انتقادهایی که بیشتر موج فحاشی است، میگوید: «من فکر میکنم 8-7 سالی است یک ادبیات پرخاشجویانه بین آدمها به وجود آمده که اصلا ربطی به سینما ندارد و کل جامعه را دربرمیگیرد. به همدیگر میپریم و نقد اصلا امکانپذیر نیست. همهاش فحش است. باید بپذیریم اصلا جلو نرفتیم و بعد از این هم با این روش جلو نخواهیم رفت. دوستان نقدهای... نقد که نه تخریبهای عجیب و غریبی میکنند که اگر نقد بود، به پیشرفت سینما کمک میکرد.
الان فضا جوری شده که با هر پدیدهای، میخواهد بازیگر باشد یا بازیکن یا هر کسی که رشد پیدا میکند، ما با بیتحملی رفتار میکنیم. در صورتی که راه را برای هیچکس نبستهایم و باید از شکل عقدهایبازی دربیاییم و کار کنیم و به عبارتی، گر تو میتونی بستان بزن و این خیلی بد است که همه ما شدهایم پشتمیزنشین و همه شدیم منتقد. بابا! شما را به خدا، اولین چیز لذتبردن است و این اتفاق در جامعه به شکل عجیب و غریبی نمیافتد و این ادبیات پرخاشجویانه هیچ احساس خوبی به هیچکس نمیدهد، اما من فقط به کارم فکر میکنم و اینکه باید تلاش کنم و سعی هم میکنم که احترام بگذارم به مخالفانم اما فحاشی با مخالفت فرق دارد. مثلا من میبینم در اینستاگرام یک عده آدمی که کاملا معلوم است از قبل طراحی شدهاند، فحشهای عجیب و غریب میدهند. باور کنید مادر من فیلم را نساخته که بهش فحش میدهید! باور کنید مادر من پایتخت را نساخته و من برای ساختن پایتخت از بس فشار رویم بوده تازه از بیمارستان برگشتم اما این شکل برخوردها چیست؟ من تمام راه و روز و شب فکر میکنم که این ماجرای عجیب و دشمنانه برای چیست؟ نمیدانم.... باید فکر کنم... فکر میکنم بیشتر از مردم، این هنرمندها هستند که فکر میکنند جای همدیگر را گرفتهاند و باید همدیگر را بزنند و من عمدتا میبینم نقدهای بیسر و ته از جانب افرادی است که نتوانستهاند کار کنند اما من دست منتقدهایی را که درست درباره فیلم و پایتخت حرف میزنند، میبوسم و تلاش میکنم در عرصه تلویزیون و سینما خوب کار کنم.»