رادیو معارف / برنامه خانه مهر / سلسله گفتارهای سلامت در خانواده
با کارشناسی دکتر سیدمهدی میرغضنفری / متخصص طب سنتی
طب سنتی : آیا می دانید میوه های فرحبخش چه میوه هایی هستند - در این بخش شما با این میوه ها آشنا می شوید |
1393/07/08 |
دکتر فربد فدائی
روانپزشک، مدیرگروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
زندگی پر است از دگرگونیها و حوادث گاه پیشبینینشده و مسائلی که این دگرگونیها و حوادث پدید میآورند. این آرزو که کاش همه چیز بدون تغییر و در آرامش بود، عبث است زیرا ذات زندگی یعنی دگرگونی، رشد و جریان دائمی. از این رو بهتر است مسائل زندگی را چالشهایی بدانیم که باعث افزایش آگاهی و توانمندیهای ما میشود و مانند صیقل و کاغذ سنباده زنگ کهنگی را از زندگی میزداید و باعث درخشندگی آن میشود. در برخورد با مسائل، انسان ابتدا واکنش هیجانی از خود نشان میدهد، عموما ابتدا احساس ترس، اضطراب، خشم و افسردگی ظاهر میشود اما میتوان با ذکر خدا، دعا و نیایش، دادن معنی مثبت به آنچه روی داده و درد دل کردن با دوستان به آرامش رسید تا سپس بتوان با مهارتهای حل مساله عملا مشکل را حل کرد.
نگاه متخصص مغز و اعصاب/
اصطلاح نورآستنیا بیشتر برای بیمارانی به کار میرود که احساس ضعف مفرط دارند اما از نظر جسمی دچار مشکل خاصی نیستند.
در واقع این بیماران ضعفی دارند که بیشتر جنبه روانی دارد تا جسمی. واژه علمیتر که امروزه برای بیان این بیماری به کار میرود «نشانگان خستگی مزمن» است. مبتلایان به این نشانگان احساس خستگی، ضعف و کمبود انرژی و توان میکنند ولی همانطور که گفتم، علت بروز این حالتها مشکل جسمی نیست و جنبه روانی دارد.
برای درمان این مشکل، پزشک بیمار را کاملا بررسی میکند تا مطمئن شود مشکل جسمی ندارد. با مشخص شدن وجود نداشتن مشکل جسمانی، به بیمار از این نظر اطمینان و او را برای مشاوره روانپزشکی، ارجاع میدهد تا وضعیتش بهتر شود.
البته داروهایی هم وجود دارد که میتواند به این بیماران کمک کند و یوگا و آرامش نیز در بهبود حال آنها موثر خواهد بود. برخی تصور میکنند موارد ابتلا به نشانگان خستگی مزمن به دلیل شیوه زندگی امروزی بیشتر شده در حالی که این بیماری در گذشته هم وجود داشته ولی تشخیص داده نمیشده است. البته نمیتوان تاثیر تمدن و زندگی شهری را در ابتلا به این نشانگان نادیده گرفت. از طرفی این نوع حالت خستگی در افراد تحصیلکرده و مرفهتر جامعه بیشتر دیده میشود.
دکتر محمدرضا خدایی/ عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
نورآستنیا که به نام خستگی مزمن هم معروف است، در تقسیمبندیهای روانپزشکی، معمولا جزو بیماریهایی تلقی میشود که منشاء روانشناختی دارند. کوفتگیهای عضلانی و دردهای غیراختصاصی در عضلات مبتلایان دیده میشود و علامت شایع و مهم آن، خستگی عصبی، زودرس و کم شدن انرژی همراه با علائم جسمی غیراختصاصی است.
دلایل مختلفی برای نورآستنیا مطرح شده؛ از علل جسمی گرفته تا مسائل اجتماعی، فرهنگی، وراثتی و... ولی در واقع مجموعهای از این علتها دست به دست هم میدهند تا این اختلال و بیماری را ایجاد کنند. گروهی هم معتقدند برخی ویروسها، بیماریهای غدد و اختلالهای سیستم ایمنی بدن هم در ابتلا به این بیماری نقش دارند. بیماریهای روانشناختی هم میتوانند باعث بروز آن شوند که علت اصلی دچار شدن به نورآستنیاست و در کنارش دلایل دیگر نقش دارند. مبتلایان به نورآستنیا ممکن است از هر طیف سنیای باشند ولی در خانمها و در افراد بین سنین 35- 20 سالگی، یعنی همان سنینی که افسردگی هم بیشتر شیوع دارد، بیشتر دیده میشود. این بیماران ضعف، خستگی، بیحوصلگی، انرژی پایین، دردهای غیراختصاصی عضلات، سردرد و کماشتهایی را تجربه میکنند و این علائم بدون هیچ علتی آنها را چند روز و چند هفته درگیر میکند. البته گاهی دورههای بهبود هم وجود دارد. فرد مبتلا به نورآستنیا احساس میکند بیشتر از آنچه باید، خسته میشود و اگر قبلا مثلا پس از2 ساعت کار فقط کمی خسته میشده، حالا پس از همین مدت، احساس خستگی و ضعف عضلانی شدیدی سراغش میآید بدون اینکه انرژی بیشتری صرف کرده باشد. این حالت نشان میدهد انرژیای که در بدن مصرف میشود، انرژی روانی است و بیش از حد لازم صرف میشود و بدن را خسته میکند. در چنین وضعیتی، معمولا تمرکز فرد کم میشود و احساس کمحافظگی و فراموشی پیدا میکند. مشغله فکری هم در این بیماران بیشتر است.
مبتلایان به این بیماری معمولا شخصیت درونگرا دارند و کمتر میتوانند در مورد مشکلاتشان صحبت کنند و خودخوری میکنند. گاهی طیفی از علائم و وسواس و افسردهخویی هم در آنها دیده میشود. علائم مبتلایان به نورآستنیا در برخی زمانها مثلا هنگام عادت ماهیانه در خانمها تشدید میشود. مساله این است که علت ابتلا به این خستگی عصبی هنوز دقیقا مشخص نشده است و برای درمان باید تشخیص افتراقی گذاشته شود و هرکس چنین علائمی را در خود مشاهده میکند، حتما به پزشک مراجعه کند چون برخی بیماریهای جسمی، به خصوص بیماریهای غدد و امراض مربوط به روماتولوژی، بیماریهای ویروسی با اثر طولانی، اختلالهای عصبی مثل اماس و لوپوس هم ممکن است چنین نشانههایی داشته باشند و خود را با خستگی نشان دهند. اگر تمام دلایل جسمی رد شد، فرد به روانپزشک ارجاع داده میشود و برای درمان، داروهایی تجویز و توصیههای رفتاری و شناختی انجام میشود چون این افراد مسائل زندگی را خیلی سخت میگیرند و موضوعات را پیچیدهتر و با دید بزرگنمایی و ذرهبینی میبینند. گروه درمانی و حضور افرادی با علائم یکسان و شبیه و در میان گذاشته تجربههایشان با هم نیز میتواند موثر باشد. برخی از این بیماران، به اختلالهای گوارشی مثل کولیت عصبی، سردرد، خستگی، گیجی و... هم دچارند که اینها هم درمانپذیر هستند و با طی دوره درمان، این مشکلات هم بهبود مییابند. نورآستنیا جزو بیماریهایی است که هر قشری را ممکن است درگیر کند ولی چون در افراد با سطح اجتماعی و فرهنگی بالا نمود بیشتر و کارشان معمولا نیاز بیشتری به انرژی دارد، به این اقشار بیشتر نسبت داده میشود ولی از نظر علمی چنین شیوعی اثبات شده نیست.
دکتر محمدرضا خدایی
روانپزشک، عضو هیات علمی دانشگاه علمپزشکی بهزیستی و توانبخشی
در آستانه روز بزرگی هستیم، روز مبعث، روزی که پیامبری مهربان برای راهنمایی انسانها برگزیده میشود. در این روز اغلب مسلمانان در گوشه و کنار دنیا مراسمی شاد و معنوی برگزار میکنند؛ شادی و شعفی که هر انسان اجتماعیای به آن نیاز دارد. شادی، یعنی فرد احساس رضایتمندی درون پیدا کند و آن احساس را به عمل تبدیل کند؛ مثلا بخندد، پایکوبی کند یا رفتاری و کلامی آن را بروز دهد. این کارها باعث انبساطخاطر، نشاط و افزایش انرژی انسان میشود. اصلا انسان اجتماعی به این زنده است که هیجانهای مثبت داشته باشد و با این هیجانهاست که امید و انگیزه در وجودش زنده میشود و احساس زنده بودن میکند و در نتیجه انرژیهایش به سمت پویایی میرود. این نتایج شادیهای فردی است؛ حالا اگر همین شادی جمعی بشود، تاثیر بیشتر و متفاوتتری خواهد داشت.
ریشههای خشم و اهمیت کنترل خشم از منظر جامعهشناسی، روانشناسی، طب اورژانس و حقوق
پرنیان پناهی
چندی پیش شاهد نزاع خیابانی بین دو جوان بودم، آن دو بیپروا ضربههایی روی سر و بدن یکدیگر وارد میکردند و به شکم هم لگد میزدند. جنگ بین آنها برابر بود ولی ناگهان یکی از آنها با سر محکم به جدول کنار خیابان برخورد کرد و دیگر تکانی نخورد. نمیدانم چه بر سر مصدوم آمد ولی بدن بیحرکت، چشمهای نیمهباز با مردمک گم شده، حکایت از یک آسیب جدی داشت. ضارب به ظاهر پیروز هم به سرعت صحنه را ترک کرد و متواری شد اما اینکه تا کی متواری خواهد ماند، خدا میداند. همه ما میدانیم دست قانون بلند است و فرد خاطی دیر یا زود به چنگ آن میافتد، همه ما با مفهوم جرم و تا حدودی مجازاتهای مربوط به آن آشنا هستیم اما چرا در این دام گرفتار میشویم؟
واقعیت این است که شاکی و متهم هر دو بازندهاند. اگر شاکی هستیم، صدمه مالی یا جسمی خوردهایم، استرس زیادی را تحمل کردهایم و زمان زیادی برای تردد در کلانتری و دادگاه از دست دادهایم و اگر متهم، باید مجازات شویم. در هر دو صورت روزهای زیبای زندگی به کاممان حرام شده. در این مطلب روی سخن ما بیشتر با افرادی است که نزاع را ساده میپندارند و با انجام یک حرکت اشتباه آن هم ظرف مدت فقط چند دقیقه، گروه کثیری از ماموران پلیس، دستگاه قضایی و چند خانواده را وارد چرخهای بسیار استرسزا، پرهزینه و وقتگیر میکنند.
زهراسادات صفوی
درگیری با خودت و با حسهایی که میشناسی و نمیشناسیشان؛ دلسردی و پوچی آزارت میدهد. انگیزهای نداری و نمیدانی چه کنی تا حال بهتری داشته باشی و تغییری در روال زندگیات ایجاد شود. به هر طرف نگاه میکنی، زیبایی نمیبینی و از هیچ چیز لذتی نمیبری. حس پوچی گاهی آنقدر میماند که کلافه و سردرگمت میکند و به دنبال راه نجات پیدا کردن از آن، به هر دری میزنی.
این حسها برایت آشنا نیست؟ در سال، ماه و حتی هفته چند بار سراغت میآید؟ راهی برای خلاصی از آنها پیدا کردهای؟ همه ما با این حسها دست به گریبان بودهایم و با آنها جنگیدهایم؛ نبردی نابرابر که معمولا هم در آن شکست میخوریم چون راه چاره را نمیدانیم، چون بیشترمان برای رفع کلافگی فقط به این فکر میکنیم که برای خودمان چه کنیم تا حالمان بهتر شود اما این راهحل نیست. اگر مرغ ذهن را فقط تا کمی دورتر پرواز دهیم، به راهحلی میرسیم که زیباتر است؛ برای دیگران چه کنیم تا حالمان بهتر شود؛ چه آنهایی که میشناسیم و چه آنهایی که نمیشناسیم و از طریقی در جریان حال و روزشان قرار میگیریم. باورت بشود یا نشود، اگر قدمی برای بهتر شدن حالی برداری تا روزگاری بهتر شود، روزگارت را خوب میکند؛ نه فقط این روزهایت حتی روزهایی که در پیش داری و فرصتی برای عمل نیست. وقتی که دیگر در این دنیا نیستی و دعایی به آسمان برایت به ارمغان میآید. حتی فکر کمک به دیگران و بهتر کردن حالشان، انگیزه میدهد و انرژیای برای ادامه دادن و رها شدن از زنجیرهای پوچی و دلسردی، زنجیرهایی که حتی میتواند تو را چنان تا ناکجاآباد ببرد که نفهمی چطور رفتهای. اگر هوای بهتر شدن حال و روزگار در سر داری، گوی و میدان عمل آماده است؛ بسما...!
دکتر فربد فدائی
روانپزشک، مدیرگروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
هر دگرگونی یا تغییر در زندگی که مستلزم سازگاری باشد، میتواند باعث احساس فشار روانی یا استرس شود. به عامل ایجادکننده فشار روانی نیز استرسور میگویند. برخی دگرگونیها جزئی است و نیاز به سازگاری عمدهای ندارد، برای نمونه، نرسیدن به موقع به محل کار اما برخی دگرگونیها عمده است و نیاز به کوشش زیاد برای سازگاری و تعادل دوباره در زندگی دارد مانند طلاق. البته دگرگونیهای مثبت هم میتواند باعث فشار روانی شود، برای نمونه، تولد فرزند. استرسور میتواند:
1)جنبه زیستشناختی و مادی داشته باشد؛ برای نمونه، سرما یا گرمای شدید، سروصدای زیاد.
2)جنبه روانی داشته باشد؛ برای نمونه، بیمحبتی از سوی پدر و مادر یا از دست رفتن یک رابطه عاطفی.
3)استرسور میتواند جنبه اجتماعی داشته باشد؛ برای نمونه، تبعیض، فقر، جنگ. واکنش افراد به دگرگونیها با توجه به ویژگیهای زیستی- روانی- اجتماعی و روحانی آنها متفاوت است. ایمان به خداوند، داشتن روحیه مثبت و برخورداری از حمایت خانوادگی و اجتماعی باعث کاهش استرس در مواجهه با دگرگونیها و حوادث میشود. افرادی که از روشهای کارآمد برای مقابله با استرسورها استفاده میکنند، میتوانند دگرگونیهای شدید را نیز با سهولت پشت سر بگذارند اما کسانی که واکنشهای ناکارآمد و حتی مضر دارند در برابر دگرگونیهای کوچک هم درمانده میشوند. دو نوع روش رویارویی عمده در برابر استرسورها وجود دارد؛ یکی روشهای هیجانمدار و دیگری روشهای مسالهمدار.
در روشهای هیجانمدار، هدف آرامسازی و کسب آرامشی است که دگرگونی آن را به هم زده است. گفتوگو با اطرافیان، دادن دلداری به خود و ذکر خداوند باعث میشود که فرد از هیجانهای منفی که هنگام روی دادن استرسور احساس میکند، رها شود. سپس میتواند از روشهای مسالهمدار استفاده کند از جمله، ارزیابی کلی دگرگونی یا حادثه، کوشش برای تعریف رویداد، بررسی راهحلهای گوناگون حل مساله، برنامهریزی، یاری گرفتن از دیگران، گزینش بهترین راهحل و سپس اجرای آن. شاید راهحل انتخابی به نتیجه دلخواه منتهی نشود. در آن صورت گزینش راهحل دیگر، باید مورد نظر باشد و ختم کلام با حافظ که میفرماید: «گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد ناپدید/ هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور»
پرسش: خانمی 34 ساله هستم و به شدت از سوار شدن به هواپیما میترسم. این مساله باعث بروز مشکلاتی در زندگیام شده است. لطفا بگویید چگونه بر ترس خود غلبه کنم؟
پاسخ دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیاتعلمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی:
بسیاری از افراد بر این باورند که اگر از شیء یا مساله خاصی میترسند، باید از مواجهه با آن بپرهیزند؛ مثلا اگر کسی از سوار شدن به هواپیما، آسانسور، پلهبرقی و... میترسد، باید از انجام این کارها خودداری کند. در حالی که اتفاقا بهترین راه مقابله با این ترس، مواجههسازی است. به عبارت دیگر، باید سعی کنید سوار هواپیما شوید یا پلهها را به پلهبرقی و آسانسور ترجیح ندهید.
تکرار مواجهه با آنچه از آن میهراسید، به تدریج باعث کاهش میزان ترس خواهد شد. در علم روانشناسی راهکارهای دارویی و غیردارویی برای درمان این مشکل وجود دارد. مثلا یکی از راههای درمان غیردارویی تصور مجازی از سفر قبل از سوار شدن به هواپیماست. به این شکل که روی صندلی بنشینید، چشمهایتان را ببندید و خود را داخل هواپیما تصور کنید. تکرار این کار باعث میشود بهتدریج از میزان ترستان کاسته شود.
روش دیگر این است که در مورد آنچه از آن میهراسید، مطالعه کنید و میزان آگاهیهای خود را در مورد آن افزایش دهید تا با دید بازتری با آن مواجه شوید. قرار گرفتن در مکانهایی که فضای مشابهی با عامل ترس دارند نیز کارساز است. اگر امکانات بیشتری دارید، میتوانید بازیهای رایانهای که در آن خلبانی هواپیما به صورت مجازی به شما سپرده میشود نیز انجام دهید تا به گونهای فضای داخل هواپیما برایتان بازسازی شود. به این روشها «حساسیتزدایی تجربی» گفته میشود. یادگیری تمرینهای ریلکسیشن یا آرمیدگی عضلانی نیز که در آن فرد عضلههای خود را ابتدا منقبض و بعد منبسط میکند، میتواند در کاهش ترسها موثر باشد. در این تمرین فرد یاد میگیرد که چگونه عضلات بدنش را شل کند. در نتیجه وقتی در اثر اضطراب عضلات سفت میشوند، میتوان آنها را شل کرد و احساس بهتری داشت.
توصیه دیگرم این است که حتما قبل از مسافرت با هواپیما به روانپزشک مراجعه کنید. گاهی لازم است با مداخلات دارویی ساده از شدت عارضه بکاهیم؛ مثلا مصرف برخی داروهای آرامبخش که با نظر روانپزشک تجویز شده است، قبل از سوار شدن به هواپیما باعث کمرنگ شدن ترسها میشود و از علائمی مثل تپش قلب، گرگرفتن، سفت شدن عضلات و... میکاهد.
زندگیمثبت/ دکتر فربد فدائی روانپزشک، مدیرگروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی
نقش عوامل روانی در کنترل سرطان
امروز مشخص شده که سبک زندگی نقش عمدهای در پیشگیری از بیماریها یا ابتلا به آنها دارد. این امر نه فقط در مورد بیماریهای جسمی بلکه راجع به بیماریهای اعصاب و روان نیز صدق میکند. برای نمونه از نظر بیماریهای جسمی، نوع غذای مصرفی خانواده، پرهیز از خوردن غذاهای چرب و سنگین یا آنچه به فستفود موسوم است و در مقابل مصرف میوه و سبزیجات و لبنیات و دانههای مغذی مانند گردو باعث پیشگیری از ابتلا به بیماریهای قلبی-عروقی، دیابت و سرطانها میشود.
سبک زندگی مبتنی بر سنتهای اسلامی- ایرانی که در آن اعتقاد و ایمان به خداوند متعال باعث رفع هر فشار روانی و استرس میشود و روابط محبتآمیز و مبنی بر احترام بین اعضای خانواده که از اضطراب و افسردگی ممانعت میکند در پیشگیری از بسیاری بیماریهای عفونی و سرطانها موثر است. در واقع شاخهای از پزشکی موسوم به پی- روان- ایمنیشناسی به تاثیر عوامل فشار روانی یا استرسورها بر پیشگیری یا بروز بیماریها میپردازد. پژوهشها نشان میدهد که هر چه عوامل فشار روانی و استرس بیشتر باشد، احتمال ابتلا به بیماریهای ویروسی و میکروبی و بدخیمیها از جمله سرطان بالاتر میرود.
در افراد مضطرب و افسرده به علت درجه بالای فشار روانی، دستگاه ایمنی تضعیف میشود و در نتیجه عوامل یاختهای یا رطوبی نمیتواند با میکروبها یا با یاختههای سرطانی مقابله کند و در نتیجه این افراد بیشتر به این بیماریها مبتلا میشوند. هر چه از اضطراب و افسردگی کم شود، سلامت بیشتر میشود. یاد خداوند که به فرد اطمینان و آرامش میدهد، امید به عنایت و لطف خداوند که سبب شادمانی میشود و شیوه زندگی مبتنی بر آموزههای قرآن که احترام و عشق و شادی را در خانواده و جامعه حاکم میکند همه در پیشگیری از سرطان نقش دارد و حتی در صورت ابتلا به سرطان، این ویژگیها باعث تاثیر مثبت در روند درمان و احساس رضایت بیمار میشود.
امید آنکه با گسترش شیوه زندگی بر پایه سبک زندگی معصومین(ع)، شاهد گسترش هرچه بیشتر سلامت جسم و جان عموم باشیم.