توصیههای روانشناس مرکز دیابت به والدینی که فرزندشان دیابت دارد
قند و فرزند
لیلا افشار
«وقتی شنید بچهاش دیابت دارد و باید انسولین تزریق کند، او را برداشت و بدون اینکه به کسی بگوید، برای گرفتن شفا راهی حرم امام رضا(ع) شد اما بچه نرسیده به حرم دچار اغمای دیابتی شد و به کما رفت...»، «پدرش نمیگذاشت مادر به هیچکدام از اعضای خانوادهاش بگوید دخترشان دیابت دارد و میگفت اگر بگویی، فردا برایش شوهر پیدا نمیشود...»، «به هیچکس نگفته بودند بچهشان دیابت دارد و انسولین تزریق میکند. در سفر وقتی تصادف میکنند و پدر و مادر بیهوش میشوند، بچه نمیتواند به کسی بگوید دیابت دارد و بهدلیل افت قند به کما میرود...» این اتفاقهای تلخ افتادهاند؛ در دنیای واقعی، نه روی پرده سینما و نه روی صفحه تلویزیون، بلکه همین اطراف ما فقط بهدلیل ناآگاهی و نپذیرفتن بیماری که قابلکنترل است. فرشته عظیمیپور، کارشناس ارشد روانشناسی مرکز دیابت چندی پیش درباره این تجربیات با ما به گفتوگو نشست که خواندنش حتما برای همه ما که در دنیایی زندگی میکنیم که دیابت مبتلایان زیادی را دارد، ضروری است. فراموش نکنیم همه ما میتوانیم به نجات جان کودکان دیابتی و گسترش فرهنگ شناخت دیابت کمک کنیم. پس این مطلب را بخوانید؛ چه در دایره آبی دیابت بنا به هر دلیلی قرار میگیرید و چه نه!
بچهها همه چیز را میفهمند
مشکل بزرگی که خیلی از ما داریم این است که بچهها و درکشان را از مسائل دستکم میگیریم و فکر میکنیم وقتی اتفاقی میافتد، چه برای آنها و چه برای اعضای دیگر خانواده، متوجه نمیشوند. در صورتی که اینطور نیست. وقتی به پدر و مادری میگویند فرزندشان دیابت دارد، فشار روانی زیادی به آنها وارد میشود. فشاری که قابل پنهان کردن نیست و بالاخره هر چقدر هم خودکنترلی داشته باشند، بخشی از آن را بروز میدهند. حتی ممکن است دچار افسردگی و خشم شدید شوند یا مشکلات اضطرابی پیدا کنند. ما پدر و مادرهایی داریم که هنوز بعد از گذشت 10 سال از دیابتیشدن فرزندشان وقتی میخواهند اولین جمله را درباره دیابت آنها بگویند، گریهشان میگیرد.
بچهها پیش از سلامت جسم، سلامت روان میخواهند
اهمیت مشاورههای روانشناسی برای پدر و مادرها و بچههایی که دچار دیابت میشوند، بسیار مهم است. اگر جسم بچهها بیمار باشد اما روانشان سالم باشد، مشکلاتشان خیلی کمتر میشود و حتی دیابت عوارض خیلی کمتری میتواند برای آنها ایجاد کند اما اگر بچهای کنار دیابت، عوارض روانشناختی مثل اضطراب، کمبود اعتمادبهنفس، مشکل در برقراری رابطه اجتماعی، افسردگی و... داشته باشد، مشکلاتش چند برابر میشود چون ما با تزریق انسولین میتوانیم به راحتی کمبود آن را در بدن جبران کنیم اما وقتی بچهای مشکلات پیچیده روانشناختی پیدا میکند، کنترل قند خونش بسیار سخت و پیچیده میشود.
بیماری آنها با افسردگی شما درمان نمیشود!
والدین افسرده و مضطرب هرگز نمیتوانند والدین باکفایتی باشند و خوب از بچهها حمایت کنند حتی اگر بچه هیچ مشکلی نداشته باشد یا حتی اگر مشکلش در حد یک سرماخوردگی باشد چون بالاخره بچه میفهمد اتفاقی افتاده که خوب نیست و مامان او دیگر آن مامان خوشحال و شاد سابق نیست یا پدرش آن آدم باحوصله قبلی نیست و در او احساس گناه پیدا میشود. آنتنهای هیجانی بچهها خیلی قویتر از ماست. یک بچه ? ساله کاملا میفهمد حال مادرش مثل قبل نیست و ماجرا را اینطور تعبیر میکند که اتفاق بدی افتاده که او مسببش بوده و عذاب میکشد. وقتی میبیند مادرش هر بار با چشم پر از اشک به او انسولین تزریق میکند، میفهمد مشکلی وجود دارد اما از رفتار مادر نمیتواند بفهمد از عشق زیاد به اوست که مادر گریه میکند. کودک فکر میکند کار بدی انجام داده و همین احساس گناه باعث افسردگیاش میشود و کنترل قند خونش را پیچیده و سخت میکند. A1C او به هم میریزد. ضمن اینکه دیگر به دستورهای تغذیهای و ورزشی توجه نمیکند و این مساله خیلی طبیعی است و شروع میکند به لجبازی! میداند نباید بستنی بخورد اما از شما بستنی میخواهد، غذایش را نمیخورد یا غذای دیگران را به زور از آنها میگیرد، به شما میگوید نمیخواهد ورزش کند و درس بخواند و همه اینها زنگ خطرهای افسردگی است که باید جدی بگیریم. به همین دلیل همیشه به پدر و مادرها میگویم اگر احساس افسردگی میکنند یا اضطراب دارند، حتما پیش مشاور بروند و کمک بگیرند و بدانند اگر میخواهند دیابت فرزندشان کنترل شود، اول از همه باید بتوانند سلامت روان خود را حفظ کنند.
بچهها را با دیابت آشنا کنیم
بعضی بچههای مبتلا به دیابت بودهاند که نمیخواستند به مدرسه بروند چون مورد تمسخر بچهها قرار میگرفتند زیرا بچههای دیگر درباره دیابت هیچ چیز نمیدانند. البته نمیتوان به بچهها ایراد گرفت. حتی مواردی داشتیم که مربی ورزش هم درباره دیابت چیزی نمیدانست و به بچهای که دیابت داشت، میگفت نباید ورزش کنی یا سر ساعت ورزش او را از میان بچهها بیرون میکشید، در حالی که فقط لازم بود قبل از ورزش، قندخون این بچه را بررسی کند و اگر لازم بود، یک خوراکی به او بدهد تا بخورد و مثل بقیه ورزش کند. پدر و مادر هم به این معلم اعتراض نکرده یا برایش توضیح نداده بودند که فرزندشان میتواند ورزش کند. بعضیها اعتراض میکنند و بعضیها نه، چون واقعیت این است که میترسند با بچهشان در مدرسه بدرفتاری شود.
اگر فرزندمان دیابت دارد چهکار کنیم؟
مشاوره گرفتن یکی از پیشنهادهای اصلی ماست. ما از پدر و مادرها میپرسیم کودک شما چند وقت است دچار دیابت شده؟ اگر بگویند ? ماه، به آنها حق میدهیم چون به هر حال باید چرخهای را که شامل مراحل جهت زندگی، انکار و خشم است، طی کنند تا به پذیرش برسند، اما اگر بگویند ? سال و هنوز موضوع برایشان حل نشده، آن وقت میگوییم حتما کمک جدی از مشاور بگیرند.
آیا باید به همه بگوییم که فرزندمان دیابت دارد؟
نه! باید به اعضای نزدیک خانواده و افرادی که به آنها اطمینان داریم، بگوییم. باید به اولیای مدرسه هم اطلاع دهیم تا کودک در خانه و مدرسه ایمن باشد. لازم نیست این موضوع را به هر کسی بگوییم و این گفتن و نگفتن باید آگاهانه باشد؛ یعنی تصمیم بگیریم به چه کسی بگوییم و به چه کسی نگوییم؛ به خاله کودک بگوییم بهتر است و میتواند کمک بیشتری کند یا به عمه؟ آیا لزومی دارد به پدربزرگ و مادربزرگی که راه دور هستند بگوییم یا نه؟ اگر بچه زمان زیادی را با آنها میگذراند، باید آنها بدانند که این بچه چه مراقبتهایی میخواهد. البته پدربزرگ و مادربزرگهایی هم داشتیم که به خاطر نوهشان در کلاس شرکت میکردند.
لطفا شیرینی نخرید!
وقتی برای گروهی یک جعبه شیرینی میخرید، به فکر دیابتیهای جمع هم باشید. متاسفانه تازگیها مد شده هر حرفی که بچههای مهد یا مدرسه یاد میگیرند، به آنها گفته میشود یک جعبه شیرینی بردارند و ببرند مهد یا مدرسه! اما چرا شیرینی؟ چرا میوه نمیبرند؟ چرا لقمه درست نمیکنند و نمیبرند؟ و...
از اعضای اصلی خانواده چه کسی باید بداند کودک ما دیابت دارد؟
همه! برادر و خواهرها هم باید بدانند و حتی باید اطلاعات دقیقی داشته باشند، در این صورت فقط یک نفر نیست که باید حواسش به همه چیز باشد. این حمایت میتواند خیلی کمککننده باشد و شبکه حمایتی موج اضطرابها را کم میکند.
نگاه روانشناس
دکتر ربابه نوری
عضو هیات علمی دانشگاه خوارزمی
اگر فرزندتان دیابت دارد، بخوانید!
معمولا هنگامی که صحبت از یک بیماری مزمن میشود، همه توجه ما به بیمار و شدت بیماریاش و نوع درمان و کیفیت زندگی او معطوف میشود و از اینکه آن بیماری چه تاثیری بر اعضای دیگر و بهطور کلی سیستم خانواده میگذارد، غافل میشویم. از آنجا که دیدگاههای جدید روانشناسی خانواده را بهعنوان یک سیستم در نظر میگیرد که همه افراد بر هم اثر میگذارند، پس دیابت یک کودک در واقع تغییری در کل سیستم خانواده ایجاد میکند. بسیاری از والدین هنگامی که از ابتلای کودک خردسالشان به دیابت آگاه میشوند، دچار شوک و انکار میشوند. این مرحله چند روز تا چند ماه و گاهی بیشتر ادامه پیدا میکند. بعد از مرحله شوک و انکار والدین با احساسهای دیگری به صورت غصه یا احساس گناه مواجه میشوند و گاهی ناخودآگاه، خود یا کودک را برای بیماری مقصر میدانند و مرتب خود یا فرزندشان را سرزنش میکنند در حالی که واقعا هیچکس در بروز این بیماری مقصر نیست.
پذیرش و سازش
اولین قدم، پذیرش و سازش با مشکلی است که در صورت برخورد درست و داشتن آگاهیهای لازم، امروزه خیلی راحت قابلکنترل است. واقعیت این است که کنترل دیابت و برخورداری از یک زندگی پر از نشاط و شادی باوجود این بیماری مزمن بیشتر از اینکه برعهده پزشکان و کلینیکها باشد، برعهده والدین است. والدینی که احساس ترس، نگرانی، عصبانیت و افسردگی میکنند این احساسها را ناخواسته به فرزندشان منتقل میکنند و فرزندانی بیش از حد نگران و وابسته پرورش میدهند. این والدین تمام کارهای وابسته به دیابت فرزند خود را شخصا انجام میدهند و باعث کاهش حس اعتماد بهنفس، که یکی از پایههای زندگی مستقل است، خواهند شد. والدینی درست عمل میکنند که خود یا کودک را سرزنش نمیکنند چون این کار باعث بروز مشکلهای عاطفی در کودک و در نهایت سرکشی وی خواهد شد.
تماس با انجمن دیابت
با مراکز و انجمنهای فعال در عرصه دیابت در تماس باشید چون صحبت کردن با دیگر والدینی که وضعیت مشابهی دارند و استفاده از تجربیات آنها در این زمینه بسیار کمککننده است.
تشویق و حمایت
فرزند خود را تحت حمایت قرار دهید و او را تشویق کنید که نگرانیهایش را بیان کند و سوالهایش را از شما بپرسد.
آگاهی و آموزش
با اصول کنترل دیابت آشنا شوید زیرا تا زمانی که فرزندتان توانایی لازم را برای کنترل بیماری (مثل تزریق انسولین) به دست نیاورده، باید به جای او این وظایف را برعهده بگیرید و کمک کنید کودک هرچه زودتر استقلال پیدا کند و بتواند بدون کمک شما به تنهایی کنترل بیماری خود را دست بگیرد. تزریق انسولین را به کودک یاد دهید و به او کمک کنید این کار را بهعنوان قسمتی از زندگی خود بپذیرد. چنین والدینی میتوانند در فرزند خود این احساس را ایجاد کنند که او میتواند تا حد زیادی از عهده حل مشکلهایش برآید و در نتیجه اعتماد به نفس پیدا کند. خوشبختانه انسولینهای قلمی جدید، به راحتی توسط خود کودک قابلتزریق هستند و حتی یک کودک 5 ساله هم میتواند آن را به خودش تزریق کند.
توجه به هشدارهای ضروری
کودک را از علائم بالا رفتن قندخون آگاه کنید؛ علائمی مثل خوابآلودگی، بیحالی و بوی خاصی که از دهان بیرون میآید و میتواند نشانه فراموش کردن تزریق یا دوز ناکافی آن باشد. از طرفی، کودک مبتلا به دیابت ممکن است هنگام ورزش و فعالیت بدنی دچار افت قندخون شود که علائمش عرق سرد، رنگپریدگی، گرسنگی شدید و افزایش ضربان قلب است. والدین باید به کودکشان بیاموزند درصورت بروز این علائم باید بلافاصله از یک ماده شیرین مثل آبقند استفاده کند.
پرهیز از هشدارهای غیرضروری
با بخورنخورهای بیمورد، کام کودک را تلخ نکنید. کودک بالاخره کنجکاو است و میخواهد بچگی کند و دوست دارد گاهی در غذا خوردن با دوستانش شریک شود. والدین آگاه کودک را از مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و گروهی و جشنهای مدرسه که در آن شیرینی و شکلات پخش میشود، منع نمیکنند، بلکه با مشورت با پزشک و به کمک اولیای مدرسه دوز انسولین را در جشنها و مناسبتها به گونهای تنظیم میکنند که قندخون کودک متعادل بماند. بچههای مبتلا به دیابت را از فعالیت و دویدن و سایر انواع ورزش منع نکنید زیرا آنها به بازی و ورزش نیاز دارند. تنها کاری که والدین آگاه باید انجام دهند، این است که با کمک پزشک دوز انسولین قبل از ورزش و فعالیت بدنی را به گونهای (کمتر از میزان همیشگی) تنظیم کنند که کودک دچار افت قندخون نشود.
اطلاع به مسوولان مدرسه
دیابت فرزندتان را از اولیای مدرسه پنهان نکنید و برعکس، با اطلاع دادن به آنها سعی کنید در کنترل دیابت فرزندتان با معلمان و مسوولان مدرسه تعامل کنید.