توصیهها و هشدارهای تربیتی دکتر محمدرضا خدایی به والدین جوان
دلبستگی یا وابستگی؟ مساله این است!
طبیعی است که هر پدر یا مادری به فرزندش علاقهمند است و او را بینهایت دوست دارد اما گاهی همین علاقه باعث میشود آنها آنقدر به فرزندانشان وابسته شوند که زندگی شخصیشان مختل شود و گاهی نیز این قضیه به طور معکوس اتفاق میافتد. یعنی آنقدر از طرف والدین توجه و حمایت افراطی صورت میگیرد که فرزندشان کاملا وابسته بار میآید و دچار اختلال شخصیت وابسته میشود. در گفتوگویی که با دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی توانبخشی و بهزیستی داشتهایم، درباره علل و عواقب چنین رابطهای بین والدین و فرزندان بحث کردهایم. با ما همراه شوید.
سلامت: چه تفاوتی بین وابستگی و دلبستگی وجود دارد؟
از نظر عامه، این 2 مقوله هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند اما از نظر روانشناختی کاملا با هم تفاوت دارند. دلبستگی به این معناست که فرد باوجود اینکه احساس تعلق به خانواده دارد اما به استقلال فردی هم رسیده است و میتواند به راحتی تصمیم بگیرد و زندگی مجزایی را برای خود تشکیل دهد، بدون اینکه کسی در این بین آسیب روانی ببیند اما افرادی که وابسته هستند نهتنها به استقلال فردی نرسیدهاند، بلکه زندگی مستقل و جداگانهای هم نمیتوانند داشته باشند و مرزهای روابط آنها مشخص نیست و همین مساله در درازمدت به بروز اختلالهای اعصاب و روان در آنها منجر میشود.
سلامت: والدینی که به فرزندانشان وابسته هستند، چگونه باید از این وابستگی بکاهند؟
آنها باید از همان دوران کودکی جلوی این مساله را بگیرند، وگرنه هم خودشان و هم فرزندشان دچار مشکل میشوند بنابراین باید سعی کنند از کودکی استقلال فکری و شخصیتی کودکشان را بالا ببرند. گاهی حتی مواردی وجود داشته که مادر به دلیل وابستگی شدیدی که به فرزندش داشته، اجازه ورود به مدرسه را به او نداده یا مادرانی هستند که به دلیل وابستگی شدیدی که به فرزندشان دارند پشت در کلاس مینشینند ودر این شرایط هم مادر عذاب میکشد و هم خود بچه تمام وقت به فکر مادرش است و نمیتواند تمرکز لازم را در کلاس داشته باشد.
سلامت: آیا اینگونه وابستگیها بیمارگونه است؟
بله، والدینی که فرزندانشان را این گونه تربیت کردهاند، بیشتر در بچههایشان دنبال آرزوها و کمبودهای خودشان هستند و به همین دلیل هم نمیتوانند از فرزندشان جدا شوند و با این کار آینده فرزندشان را هم نابود میکنند و عملکرد و مکانیسم دفاعی او را از بین میبرند.
سلامت: به نظر شما این همه وابستگی ریشه در چه چیزی دارد؟
به نظرم اینگونه وابستگیها در هر صورت باید ریشهیابی شوند اما عمدتا ترس از تنهایی و همان کمبودهایی که والدین در گذشته خودشان داشتهاند، باعث بروز چنین وابستگیهایی میشود.
سلامت: خیلی از والدین آنقدر به فرزندانشان وابسته هستند که حتی اجازه ازدواج را هم به آنها نمیدهند و خیلی از جوانان به دلیل همین وابستگی مجبورند تا سالها مجرد باقی بمانند؟
متاسفانه همینطور است و به نظرم این مساله به همان وابستگی و عدم اعتمادبهنفس در کودکی برمیگردد. وقتی هم والدین و هم فرزندشان نمیتوانند از یکدیگر جدا شوند و زندگی بدون یکدیگر برای آنها یک مقوله خطرناک و نشدنی محسوب میشود، طبیعی است که بهراحتی هم نمیتوانند به زندگی خود سر و سامان دهند و حتی اگر ازدواج هم کنند، والدین فکر میکنند عروس یا دامادشان مثل یک دزد فرزندشان را از آنها گرفته است و همین موضوع باعث ویرانی زندگی آنها میشود و چه بسا بسیاری از زندگی زوجهای جوان به دلیل همین وابستگیهای افراطی از هم پاشیده شده است.
سلامت: مورد دیگری که وجود دارد، این است که بعضی از والدین اجازه تحصیل در شهر دیگری را به فرزندشان به دلیل همین نوع وابستگی نمیدهند و فرد مجبور است یا ترک تحصیل کند یا آنقدر پشت کنکور بماند تا در شهر مورد نظر در کنار خانواده قبول شود. اینگونه افراد باید در این شرایط چه کاری انجام دهند تا بتوانند در رشته مورد علاقهشان به تحصیل ادامه دهند؟
بله، بارها شاهد این بودهایم که افراد به دلیل وابستگی والدینشان یا ترک تحصیل کردهاند یا مجبور شدهاند در رشتهای که دوست ندارند درس بخوانند. تنها توصیهای که در این مورد میتوانم بکنم، این است که فرزندان سعی کنند برای کاهش این وابستگی مدتی در محل دیگری زندگی کنند. البته طبیعی است که این کار یکدفعه امکانپذیر نیست اما به صورت تدریجی میتواند این شکل از زندگی را تجربه کنند تا وابستگی کمتر شود، درواقع باید آینده خود را مدنظر قرار دهند.
سلامت: خیلی از والدین وابسته به محض اینکه از فرزندشان جدا میشوند یا بیمار میشوند یا دچار افسردگی میشوند، بهخصوص زمانی که فرزندشان مهاجرت میکند و به کشور دیگری میرود. چه باید کرد تا آنها بتوانند شرایط را بپذیرند؟
در این شرایط دوستان و اقوام میتوانند کمک کنند و مسافرت هم میتواند حال و هوای آنها را تغییر دهد. ضمن اینکه در دنیای امروز تکنولوژی به این افراد بسیار کمک کرده است. آنها میتوانند از طریق رایانه با فرزندانشان صحبت کنند. البته این ارتباطات نباید به گونهای باشد که زندگی هر 2 طرف را مختل کند. این وابستگیها معمولا تاثیری منفی دارند و فرد را دچار عذاب وجدان میکنند. مثلا فرزند وابستهای که ازدواج میکند، دائم در این فکر است که نکند والدینش به او نیاز دارند یا والدین با خود فکر میکنند بچهشان نمیتواند از پس زندگیاش برآید و این میتواند منجر به وسواس فکری نیز بشود.