«میزگرد سلامت» درباره بازگشت به زندگی پس از سکتهمغزی با حضور دکتر بابک زمانی نورولوژیست دکتر حامد محمدیکنگرانی روانپزشک محمدصادق میرزابابایی فیزیوتراپیست
وقتی مغز آژیر میکشد
در «میزگرد سلامت« این هفته، میزبان خانم فریبا اصغرزاده 52 ساله هستیم. ایشان اوایل زمستان سال 92 با عارضه
سکته مغزی مواجه شدند و در آن زمان، تقریبا حس اندامهای خود را در اثر سکته از دست دادند اما خوشبختانه با حمایت خانواده توانستند دوره بازتوانی را به خوبی سپری کنند و امروز همراه همسر خود، آقای قنبری، مهمان میزگرد سلامت هستند.
آقای قنبریمیگوید اگرچه همسرش را در کمتر از نیمساعت پس از سکته به بیمارستان رسانده ولی تعلل بیمارستان روند درمان را کند کرده است
اگر فقط کمی زودتر به مشکل همسرم رسیدگی میکردند...
سلامت: همسرتان در چه سنی سکته کردند؟
همسرم 2 سال پیش و زمانی که 50 سال داشت، دچار عارضه سکته مغزی شد.
سلامت: آیا علائم خطر یا هشداری نداشتند که بتوان با درمان آنها از سکته کردنشان پیشگیری کرد؟
متاسفانه من، همسر و خانوادهام، اطلاعات چندانی درباره سکته مغزی نداشتیم و اگر علامتی هم بود، آن را نمیشناختیم اما این را بگویم که از حدود 2 هفته قبل از سکته، همسرم دردهایی در قسمت سرش حس میکرد.
سلامت: اقدامی برای شناختن علت این دردها انجام دادید؟
نه، از آنجایی که همسرم سابقه میگرن و سردرد داشت، این دردها را به حساب همان دردهای قدیمی و همیشگی گذاشتیم و توجه چندانی به آنها نکردیم. البته نمیدانم آیا اصلا این سردردها میتوانست جزو علائم هشدار سکته باشد یا نه. تا یادم نرفته، این را هم بگویم که همسرم مبتلا به عارضه قلبی خفیفی هم بود.
سلامت: برای درمان این عارضه، چه اقداماتی انجام دادید؟
متاسفانه این ناراحتی قلبی که حدود 2 سال هم همسرم را درگیر کرده بود، خفیف بود و به همین دلیل هم ایشان نسبت به آن کمی بیتفاوت بودند و اقدام درمانی خاصی هم برایش انجام ندادند. این در حالی است که بعد از سکته مغزی همسرم، شنیدیم که مشکلات قلبی میتوانند عاملی برای ابتلا به سکته مغزی محسوب شوند.
سلامت: اوضاع همسرتان از نظر میزان استرس در زندگی چگونه بود؟
همسر من دبیر بازنشسته است و به هر حال، بهدلیل مشغلههای کاری و مسئولیتهای زندگی که بر دوشش بود، فشار و استرس مضاعفی را تحمل میکرد. شاید بتوان همین استرسها را هم عاملی برای سکته او دانست و شاید نه.
سلامت: کمی از زمان سکته مغزی همسرتان و اقدامات اولیهای که برای ایشان انجام دادید، میگویید؟
همسرم، زمانی سکته کرد که من در خانه نبودم. او همراه دخترم در حال تمرین درس بودند که ناگهان احساس لمس یکطرفه صورت و بدن سراغش میآید. دخترم با کمک همسایهها، بلافاصله اورژانس را خبر میکند و تا رسیدن اورژانس، فقط مادرش را روی زمین میخواباند. اورژانس و خود من، ظرف مدت 15 دقیقه بالای سر همسرم رسیدیم و تنها 15 دقیقه تا انتقال او به اورژانس یک بیمارستان دولتی آموزشی، طول کشید.
سلامت: پس شما در زمان طلایی سکته مغزی و کمتر از 30 دقیقه به بیمارستان رسیدید؟
بله، اما چه فایده؟! ما اوایل زمستان سال 92، حدود ساعت 6 و نیم عصر در اورژانس بیمارستان بودیم و همسرم ساعت 10 و نیم شب ویزیت و ساعت 2 و نیم صبح برای امآرآی، آماده شد. من ندیدم که در این مدت، آمپولی به او تزریق یا اقدامات درمانی خاصی برایش انجام شود. حتی خودم در آن اورژانس شلوغ برای همسرم از بیرون بیمارستان پتو خریدم تا در طول حمل و نقل، سرما نخورد. عکسهای همسرم نشان میداد سکته وسیعی کرده اما بهدلیل عدم رسیدگی به موقع کادر درمان بیمارستان بهدلیل ازدحام بیش از اندازه جمعیت بیماران، او 10 روز در بیمارستان بستری بود و تقریبا با فلج کامل مواجه شد. حتی پزشک همسرم از روز دوم، تشخیص اِدِم مغزی دادند و جلوی دخترم گفتند از این به بعد، کاری از دست ما برنمیآید و زنده ماندن او با خداست.
سلامت: شما چه کردید؟
فقط دعا و اینکه بعد از اطمینان از برگشت زندگی همسرم، بلافاصله کار فیزیوتراپی برای بازگرداندن حس اندامهای او را زیر نظر کارشناسان و در خانه، شروع کردم. همسرم که با فلج کامل نیمه چپ بدن مواجه بود و حتی نمیتوانست بنشیند، حالا و به لطف خدا کنار کمک پزشکان و کارشناسان فیزیوتراپی خود، میتواند کاملا راه برود و دستهای خود را تکان بدهد. توان دستهای او به 3 از 5 رسیده و حالا 90 درصد کارهای شخصی و حتی آشپزیاش را خودش انجام میدهد.
سلامت: حرف آخر؟
همسرم، تمام زندگی من است و من برای برگرداندن او به زندگی، حدود 8 ماه به دفتر کارم پا نگذاشتم و حتی قصد تعطیلی آنجا را داشتم. تنها گله و بغض من، از کسانی است که به جان انسانهایی که هر کدام آنها شأن و مقامی در جامعه دارند، توجهی نمیکنند. شاید اگر آن روز در بیمارستان، کمی زودتر به اوضاع همسر من که هزاران کودک و نوجوان این کشور را تربیت کرده و به دامان جامعه فرستاده، رسیدگی میشد، او تا این اندازه توان خود را از دست نمیداد و سختی نمیکشید.
گفتوگو با دکتر بابک زمانی رئیس انجمن سکته مغزی ایران درباره سوژه «میزگرد سلامت»
زمان رسیدگی و درمان بیماران سکته مغزی کوتاهتر شده است
سلامت: آیا آمار مشخصی از ابتلا به سکته مغزی در کشور ما وجود دارد؟
هر چند آمار دقیق و کاملا مشخصی از تعداد مبتلایان به سکته مغزی در کشور ما به ثبت نرسیده، اما به نظر میرسد آمار ابتلا به این بیماری در ایران، شبیه الگوی آمار ابتلا در کشورهای اروپایی یا کمی بیشتر از آن باشد. به عبارت سادهتر، تخمین زده میشود روزانه حدود 200-150 نفر در تهران دچار سکته مغزی میشوند.
سلامت: شما ادعای پایین آمدن سن ابتلا به سکتهمغزی را قبول دارید؟
ببینید، سن ابتلا به سکته مغزی پایین نیامده و این بیماری، جزو بیماریهای نسبتا شایع در سنین بالاست اما میزان شیوع آن به اندازهای است که رقم ابتلای به آن نسبت به سایر بیماریهای مربوط به سنین جوانی، بیشتر است. به همین دلیل هم برخی از افراد به اشتباه گمان میکنند سن ابتلا به سکته مغزی پایین آمده است. بهتر است بدانید بهطور کلی، شیوع
سکته مغزی در سنین 40-20 سالگی، حدود 3 برابر بیشتر از اماس است. از طرف دیگر، پیشرفت تکنولوژی در علم پزشکی باعث شده ما بتوانیم بیشتر موارد سکته مغزی، حتی انواع خفیف آن را در سنین جوانی تشخیص بدهیم. یعنی ما امروزه میتوانیم موارد زیادی از سکتههای مغزی که در سنین پایین اتفاق میافتند را تشخیص بدهیم اما چون این تشخیص در گذشته وجود نداشت، برخی از افراد گمان میکنند سن ابتلا به سکته مغزی پایین آمده؛ در صورتی که موارد تشخیص این بیماری، افزایش یافته است.
سلامت:مهمترین عوامل ابتلا به سکته مغزی، کدامند؟
سکته مغزی، جزو شایعترین بیماریهایی است که یکی از مهمترین دلایل ابتلا به آن، ابتلا به ناراحتیهای قلبی است. یعنی بیماریها و مشکلات قلبی برای پیشگیری از سکته مغزی، نباید نادیده گرفته شوند. متاسفانه، یکی از اشتباههای خانم اصغرزاده، همین بیتوجهی به ناراحتی قلبیشان بوده که سکته مغزی را برایشان به دنبال داشته است. تصلب شرایین یا سفتی عروق داخل و خارج مغز در کنار فشار خون بالا میتوانند جزو عوامل خطر ابتلا به سکته مغزی محسوب شوند.
سلامت:آیا سردردهای گاه و بیگاه این خانم در 2 هفته منتهی به سکته مغزیشان، هشداری برای احتمال ابتلا به سکته مغزی نبوده است؟
نه، منابع علمی هنوز نتوانستهاند ارتباط بین سردرد در هفتههای منتهی به سکته مغزی و ابتلا به سکته را ثابت کنند و از این رو، نمیتوان مانور چندانی روی وجود رابطه علت و معلولی بین سردرد و
سکتهمغزی، برقرار کرد. به علاوه، همسر خانم اصغرزاده عنوان کردند وی به میگرن هم مبتلا بوده است. هر چند سردرد نمیتواند عامل خطر ابتلا به سکته مغزی باشد، اما امکان ایجاد درجاتی از سردرد در همان دقایق و ساعتهای ابتدایی سکته، وجود دارد.
سلامت:خانم اصغرزاده بهدلیل نوع شغل خود، با استرسهای کاری هم مواجه بودهاند. به نظر شما، نقش استرس در ابتلا به سکته مغزی تا چه اندازه پررنگ است؟
ما تقریبا نقش خاصی برای استرس در سکته مغزی قائل نمیشویم. به عبارت سادهتر، برخلاف اینکه استرس میتواند بهطور مستقیم بر عملکرد سیستم قلبی و عروقی تاثیر منفی بگذارد و حتی باعث سکته و حملههای قلبی شود اما نمیتواند مغز را تحتتاثیر قرار دهد. بهتر است بدانید مغز، یکی از مقاومترین بخشهای بدن در برابر استرس است.
سلامت:آقای قنبری از اینکه در سال 92 رسیدگی مناسبی به همسرشان نشده، بسیار گلهمند هستند. آیا سیستم اورژانسهای ما برای رسیدگی اورژانسیتر به وضعیت بیماران سکته مغزی در سالهای اخیر، بهتر شده است؟
بله، صددرصد. بنابر ادعای آقای قنبری، همسر ایشان در زمان طلایی و تنها 30 دقیقه پس از سکته کردن به اورژانس بیمارستان رسیدهاند اما روند تریاژ، ویزیت و شروع اقدامات اولیه درمانی ایشان کمی زمان برده و سلامت این خانم را به خطر انداخته است. این در حالی است که خوشبختانه، اورژانسهای ما در همین یکی-دو سال اخیر نسبت به بیماران سکته مغزی، هوشیارتر شدهاند و آموزشهای تکمیلی و لازمی را در این زمینه دیدهاند. به عبارت سادهتر، انجمن سکته مغزی، متخصصان مغز و اعصاب و وزارت بهداشت با همکاری هم، کاری کردهاند که دیگر اتفاقی مشابه روند ویزیت و درمان خانم اصغرزاده، نیفتد. در حال حاضر، دیگر قرار نیست مبتلایان به سکته مغزی در اورژانس بیمارستانها، تریاژ شوند. یعنی این بیماران از مسیر دیگری وارد مراحل درمان میشوند و دیگر منتظر ویزیت در اورژانسها نمیمانند. خوشبختانه، آموزش دادن مسئولان آمبولانسها برای تشخیص سکته مغزی و عدم تریاژ آنها در اورژانس بیمارستانها، گام بزرگی برای شروع سریعتر مراحل درمانی این عزیزان در سالهای اخیر بوده است. همین مساله هم شانس مرگومیر یا ناتوانی و کمتوانی جسمانی را در بیماران سکته مغزی، کم کرده و کم خواهد کرد.
سلامت:کمی هم در مورد اِدِم یا ورم مغزی که خانم اصغرزاده از روز دوم سکته مغزی با آن مواجه شدهاند، برایمان میگویید؟
معمولا افرادی که سکته مغزی میکنند، دچار درصدهایی از ورم در مغز خود میشوند. در حالت طبیعی، این ورم میتواند با فشار آوردن به مغز، سلامت و جان بیمار را به شدت تحتتاثیر قرار دهد. این در حالی است که در سالهای اخیر، اگر بیماران سکته مغزی زیر 60 سال سن داشته باشند و از سکته آنها هم بیشتر از 48 ساعت نگذشته باشد، تحت عمل جراحی قرار میگیرند تا استخوان یک طرف جمجمه آنها برداشته شود. با این کار، ورم دیگر داخل مغز منتقل نمیشود و با گرایش به سمت بیرون، باعث نجات مغز میشود. این کار، یکی از موثرترین اقدامات پزشکی حال حاضر برای بیماران سکته مغزی است.
سلامت:توصیه نهاییتان برای افزایش آگاهی عمومی درباره سکته مغزی بهعنوان یکی از شایعترین بیماریهای موجود در جهان چیست؟
همه مردم ما باید آگاهی خود را با مراجعه مداوم به سایت انجمن سکته مغزی ایران یا کانال بیماران انجمن سکته مغزی ایران در تلگرام بالا ببرند تا هم علائم اولیه بیماری و هم راههای درست مواجهه با بیمار را بدانند.
نگاه روانپزشک
دکتر حامد محمدیکنگرانی
عضو کمیته آموزش و رسانه انجمن روانپزشکان ایران
نقش حمایتی خانواده
در بهبود بیماران سکته مغزی
بهطور کلی، زمانی که یک اتفاق ناگوار یا عامل استرسزایی مانند بیماری برای یکی از افراد خانواده پیش میآید، عوامل زیادی میتوانند باعث تشدید (عوامل تشدیدکننده) یا کاهش آثار (عوامل محافظتکننده یا حمایتی) و عوارض روانی ناشی از واقعه برای فرد بیمار شوند. عوامل مختلف و بسیار زیادی وجود دارند که میتوانند از فرد در برابر عوارض ناشی از بیماری، محافظت کنند.
بیماریها، بهخصوص بیماریهای مزمن و طولانیمدت، جزو مهمترین عوامل استرسزا در زندگی هستند که میتوانند علاوه بر خود فرد، تاثیر روانی مستقیمی بر خانواده بیمار هم بر جای بگذارند. یعنی بیماریهای مزمن میتوانند شانس ابتلا به برخی از بیماریهای روانپزشکی مانند افسردگی را در بیمار یا خانواده او فراهم کنند.
این عوارض روانی، بهدلیل تغییرات ایجادشده در شیوه زندگی بیماران و اطرافیان آنها به وجود میآیند. شیوه زندگی چنین افرادی هم با از بین رفتن نقشهای اصلی بیمار در زندگیاش، تغییر خواهد کرد. این تغییرات در اثر ابتلا به بیماریهایی مانند سکته مغزی، بهدلیل ناتوانی بیمار در انجام کارهای روزانهاش ایجاد میشوند و زندگی عاطفی، جنسی و کاری او را تحتتاثیر قرار میدهند و عوارضی مانند افسردگی را برای بیمار و اطرافیانش به وجود میآورند.
از آنجایی که سکته مغزی به شدت باعث ناتوانی فرد در درجههای مختلفی میشود، میتواند علائم روانپزشکی مانند افسردگی و اضطراب را برای بیماران به وجود بیاورد. این افسردگی میتواند بهدلیل آگاهی فرد نسبت به ناتوانی خود یا تاثیر سکته بر آن بخشی از مغز که باعث بروز افسردگی میشود، به وجود بیاید. از طرف دیگر، سکته مغزی جزو بیماریهایی است که امکان بازتوانی نسبی و کامل بیمار تا حد مطلوبی در آن وجود دارد. از این رو، عوامل حفاظتکننده و حمایتی از سوی خانواده میتوانند در کمک به تاثیر بیشتر فیزیوتراپی یا گفتاردرمانی در بیماران مبتلا به سکته مغزی، بسیار موثر باشند. ضمن اینکه شادی و حمایت اطرافیان میتواند در افزایش قدرت سیستم دفاعی بدن بیماران سکته مغزی هم موثر باشد و تاثیر فیزیوتراپی، گفتاردرمانی یا کاردرمانی آنها را بیشتر کند. به همین دلیل هم میتوان گفت نقش حمایتی همسر خانم اصغرزاده، کمک زیادی به درمان این بیمار گرامی که در سطح وسیعی با سکته مغزی مواجه شده بودند، کرده است. زمانی که بیماری مانند خانم اصغرزاده حس کند نقش مادری یا همسریاش در اثر ناتوانی ناشی از سکته از بین رفته است، فقط میتواند با کمک و حمایت عاطفی و روانی همسرش به ادامه زندگی و امید به درمان کامل، امیدوار باشد. البته، ما باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که افرادی مانند آقای قنبری هم در طول مدت بیماری یکی از نزدیکترین افراد زندگی خود، فشار روانی زیادی را تحمل میکنند و این افراد هم باید از طرف فرزندان یا سایر اعضای خانواده، حمایت شوند. گاهی ما در بیماریهای شدید، به قدری به خود بیمار توجه میکنیم که خانواده او را بهطور کامل از یاد میبریم. این در حالی است که برای مقابله با برخی از مشکلات شدید و استرسزا، به یک حلقه حمایتی مناسب از سوی تمام اعضای خانواده نیاز داریم. در انتها باید به این نکته هم اشاره کنیم که توانایی مالی و شرایط خانوادگی افراد با یکدیگر متفاوت است و ممکن است همسر تمام بیماران مانند آقای قنبری، توانایی بریدن از کار و زندگی برای رسیدن به اوضاع بیمار خود را نداشته باشند و در این صورت، نقش حمایتی فرزندان یا سایر اعضای خانواده برای رسیدن به شرایط ایدهآل پیش از بیماری پررنگتر خواهد شد.
نگاه فیزیوتراپیست
محمدصادق میرزابابایی
متخصص فیزیوتراپی و توانبخشی
درمان فلج اندامهای فوقانی و تحتانی با فیزیوتراپی منظم
خانم اصغرزاده، بیماری با سابقه سکته مغزی بودند که به دنبال سکته مغزی دچار فلج در اندامهای فوقانی و تحتانی قسمت چپ بدنشان شده بودند. از این رو، توانایی نشستن، راه رفتن، حرکت دست و پا یا انجام فعالیتهای روزانه خود را نداشتند و از همان روزهای ابتدایی پس از سکته، کار فیزیوتراپی را برایشان شروع کردیم.
از طرف دیگر، ایشان بهدلیل شدت سکتهای که با آن مواجه شده بودند، نمیتوانستند هیچگونه انقباضی در عضلات درگیر با فلج، ایجاد کنند. به همین دلیل هم شروع منظم فیزیوتراپی از روزهای اول پس از سکته برای او از اهمیت بالایی برخوردار بود. فیزیوتراپی منظم خانم اصغرزاده ابتدا روی عضلات نگهدارنده و بعد از آن، روی عضلاتی که نقش حرکتی داشتند، صورت گرفت.
بعد از حدود یک سال و نیم که از فیزیوتراپی این بیمار گذشته است، ایشان در حال حاضر میتواند به راحتی راه برود. درمان اندام فوقانی او نیز به نحوی پیش رفته که حس دستها تا حد زیادی برگشته و میتواند کارهای شخصیاش را انجام دهد. بهطور کلی، همکاری بیماران سکته مغزی و حمایتهای خانواده آنها میتواند نقش پررنگی در تسریع روند درمان این بیماران داشته باشد.