آداب تربیت/ دکتر میترا حکیم شوشتری/فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان/عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران
«باز هم مهر شروع شد و بدبختی من شروع شد. نمیدانم از دست این بچه چهکار کنم. فقط دنبال بازیه، دائم میخواد تلویزیون تماشا کنه یا پای رایانه باشه. ما 9 ماه از دست این بچه بیچارهایم.»
این مکالمهها چقدر برای شما آشناست؟ با شروع مهرماه برخی از مادران با انبوهی از تکالیف روبرو هستند که بار گرانی است کشیدن به دوش! شما در این مورد چه فکری میکنید؟ دوستی میگفت در مهرماه یک گروه دیگر به گروههای تلگرام اضافه میشود. بله، درست حدس زدید، گروه مادران بچه مدرسهایها و اگر فردی بیش از یک فرزند داشته باشد طبعا تعداد این گروهها هم بیشتر میشود. در این گروهها مادران در مورد میزان تکلیفها و شیوه انجام آن اظهارنظر میکنند و کتابهای کمکآموزشی برای ارتقای آموزش به هم معرفی میکنند و از هم رفع اشکال میکنند.
فکر میکنید در ادامه این کار چه فواید و چه مشکلهایی با خود همراه دارد؟ یکی از مشکلهای این گروهها، ایجاد رقابت بین مادران برای تلاش بیشتر و موجهتر جلوهکردن است، تنشی که دامن کودکان را نیز میگیرد.
با این کار رفاقت بین بچهها به رقابت و حسادت بین والدین تبدیل میشود. مشکل دیگر این شرایط جدید، سلب مسئولیت از بچهها در به خاطر سپردن وظایف و انجام کارهاست چون فرد توانایی به نام مادر این کار را بهتر انجام میدهد. مادری با قیافه حق به جانب در دفاع از خود میگفت که به بچههای این دوره و زمانه نمیتوان اطمینان کرد؛ من با این کار مطمئن میشوم که فرزندم چیزی را از قلم نینداخته است.
با این شیوه افراطی کودک احساس عدم کفایت میکند و بیش از پیش به مادر وابسته میشود و در همینجاست که مادرانی را میبینیم که میگویند تا من نباشم بچه هیچ کاری انجام نمیدهد. از مشکلهای دیگر مشارکت در اینگونه گروهها، درگیری مادران در روابطی دوستانه و فراتر از مسائل دانشآموزان است و پرواضح است که چنین روابطی به کاهش ارتباط مادر با اعضای خانواده میانجامد. در این بازی بزرگترها گاهی بچههایی را میبینیم که والدین بدون توجه به میزان توانایی آنها، انتظاراتی از ایشان دارند که نهتنها به آنها کمک نمیکند بلکه موجب تنفر دائمی آنها از درس و مدرسه میشود. جالب است که این مادران مصداق دقیق «از ماست که بر ماست» هستند یعنی خود مشکل را ایجاد میکنند و خودشان از این مشکل شکایت دارند.
گروهی از این مادران از این کار برای نشان دادن اهمیت خود در زندگی استفاده میکنند. در حقیقت مادرانی که تا قبل از ورود کودک به مدرسه به صورت افراطی از کودک محافظت و مراقبت میکنند و در مواردی حتی تنظیم تغذیه و دفع کودک را برعهده داشتهاند، ورود به مدرسه را زنگ خطری برای کاهش وابستگی کودک به خود میبینند و وابستگی دیگری را جایگزین موارد قبلی میکنند.
برخی از والدین این احساس را به کودک منتقل میکنند که نتایج درس خواندن کودک به آنها مرتبط است؛ معمولا این مادران از اینگونه عبارات استفاده میکنند: «رفته برای من نمره تک آورده.» این گروه از مادران درس خواندن کودک را نشانهای از آبرو و حیثیت خود میدانند و میگویند کودک با آوردن این نمرات باعث سرشکستگی والدین شده است. در چنین شرایطی کودکان برای درس خواندن به باجگیری متوسل میشوند و ارتباط نامناسبی بین والدین و کودک شکل میگیرد.
این ارتباط به روابط نامناسب بین والدین منتهی میشود و خانه را به میدان جنگی تبدیل میکند که فرمانده اصلی آن دانشآموز است. ناگفته نماند گاهی روابط آشفته والدین زمینه ایجاد چنین مسائلی است. به عبارت دیگر، زوجهایی که روابط عاطفی نامناسبی دارند، میکوشند که نقش والدین بودن را به صورت افراطی ایفا کنند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند.
در انتهای مطلب اشاره به این نکته لازم است که برخی از کودکان به علت مشکلهای روانپزشکی رایجی مانند اختلال بیشفعالی- نقص توجه، پایین بودن بهره هوشی و اختلالهای یادگیری قادر به انجام مستقل تکالیف نیستند و به نظارت بیشتر از سوی والدین نیاز دارند. البته این به این معنا نیست که حمایت افراطی و به جای کودکان و همراه با آنها درس خواندن در این موارد قابل توجیه است، بلکه باید به اقدامهای درمانی مناسب پرداخت.