5 + 8 نکته درباره شادی و ناشادی ایرانیان
نقش رسانه در شادی مردم
در حال حاضر برنامهای از تلویزیون پخش میشود با عنوان خندوانه که خیلی مورد توجه قرار گرفته است. این برنامه ابتدا در شبکه نسیم که کمبیننده هم هست پخش میشد و بهعنوان برنامهای نه چندان دلچسب مطرح بود و مسئولان هم جرات و جسارت پخش آن را از شبکههای اصلی و سراسری 1 و 2و 3 نداشتند ولی مدتی بعد متوجه شدند این برنامه مورد توجه قرار گرفته و نیاز مردم به خنده و شادی جدی است. در دوران رکود اقتصادی آمریکا بین سالهای 1930 تا 1939 میلادی، بهترین کمدیهای کلاسیک سینما ساخته شد. کارگردانهای بزرگ تاریخ سینما به سفارش دولت سعی میکردند با ساختن فیلمهای شاد مردم را سرگرم کنند تا در فکر مشکلات اقتصادی خود غرق نشوند. خندیدن به فیلمهای کمدی باعث میشود مردم انگیزه بیشتری نسبت به زندگی پیدا کنند و امیدوارتر شوند ولی با وجود مشکلات اقتصادی عدیده مردم ایران، فیلم مفرح در سینما و تلویزیون ما خیلی کم است.
دکتر حامد محمدیکنگرانی
روانپزشک، عضو کمیته رسانه انجمن روانپزشکان ایران
چند سال قبل کشور بوتان که درآمد سرانه پایینی هم دارد، شادترین کشور دنیا شناخته شد و کشور ما از این نظر جزو آخرین کشورها بود. شاید شاد نبودن ایرانیها این سوءتفاهم را ایجاد کند که در ایران اختلالات روانپزشکی مانند افسردگی خیلی زیاد است و به همین دلیل مردم شاد نیستند. این موضوع بارها و بارها مورد بحث قرار گرفته و نتیجه این بوده که میزان شیوع مشکلات روانپزشکی مانند افسردگی یا اختلالات اضطرابی در ایران بیشتر از کشورهای دیگر نیست و شیوع این 2 اختلال با مردم سایر نقاط دنیا تقریبا برابر است اما چرا مردم کشور ما غمگین هستند و چرا به خودشان انگ افسردگی میزنند، در حالی که همین افراد اگر از نظر علمی بررسی شوند اختلال افسردگی در بسیاری از آنها رد میشود؟
شادی در انسانها ارتباط تنگاتنگی با رضایتمندی در زندگی دارد. سالهاست که به این مفهوم در کشور ما اهمیت داده نشده و رضایت نداشتن از زندگی به صورت غم و اندوه و شاد نبودن نمود پیدا کرده و تبعات آن نیز ممکن است با اختلالات روانپزشکی و فرهنگی و اجتماعی همراه شود. عوامل متعددی در بحث رضایتمندی از زندگی دخیل هستند. رضایتمندی به شرایط اقتصادی و مالی، اجتماعی، رابطه زناشویی، مسکن، ظاهر و چهره، قد و هیکل، تعداد فرزندان، جنس فرزندان، آب و هوای کشور و دهها عامل دیگر بستگی دارد.
چرا شاد نیستیم؟
1. در کشور ما عامل فرهنگی قویتر از بقیه عوامل عمل میکند. ما در کشوری زندگی میکنیم که غم و اندوه یک عامل مثبت محسوب میشود. فرهنگ غم خیلی وقت است که در کشور ما سایه افکنده است. در فرهنگ ما خندیدن زیاد نشانه سبکسری و جلف بودن تلقی میشود و انسان جدی کسی است که اخمو باشد و به ندرت بخندد. این فرهنگ حتی در باورهای مذهبی برخی از مردم ما هم به غلط نفوذ کرده است.
2. علت دیگر شاد نبودن مردم کشور ما تربیتی است که متاسفانه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. مشکلات متعدد در طول سالیان باعث شده مردم هیچگاه از شرایط زندگی خود راضی نباشند و والدین ناراضی این نارضایتی را به فرزندان خود آموزش میدهند. نارضایتی آنقدر در وجود ایرانیها ریشه دوانده که به سریالها و تئاترها هم رسیده و سریالها و برنامههای تلویزیونی ما مضمون غمگینی دارند. به سریالهای طنز، مثبت نگاه نمیکنیم. هنرپیشه کمدی یا کارگردان کمدی را جدی نمیگیریم یا آنها را سبک میدانیم. فیلمهایی که مورد توجه قرار میگیرند فیلمهای درام و جدی هستند.
3. در طول تاریخ جنگهای زیادی را تجربه کرده و تغییرات حکومتی زیادی را دیدهایم. جنگ و ناملایمات اجتماعی باعث نگرانی و بیثباتی در زندگی و کاهش رضایتمندی در انسانها میشود.
4. مسئولان دولتی ما نیز به شاد نبودن ایرانیها و بیاعتمادی آنها به دولت واقف هستند. مشکلات اقتصادی در ایران یکی از مهمترین دلیل نارضایتی مردم است. شرایط بد اقتصادی در این دهه اخیر باعث شده مردم خوشبختی و رضایت در زندگی را مشروط به داشتن پول بدانند اما این جمله را همین مردم بارها تکرار کردهاند که قبلا پول نداشتیم ولی شادتر بودیم.
5. پژوهشهای زیادی درباره نقش شادی در جامعه، تاثیر آن روی سیستم ایمنی بدن، اثر آن روی عضلات صورت و تاثیر روی اطرافیان انجام شده است. حتی در دین ما روی این امر مهم تاکید شده که مومن کسی است که خوشرو باشد اما سوالی که مطرح میشود این است که چرا در طول سالها این فرهنگ جا افتاده که خندیدن عمل زیبایی نیست و فردی که میخندد الکیخوش است و چندان انسان فهمیدهای نیست؟!
چگونه میتوان شادتر بود؟
1. سیستم اقتصادی معیوب در کشور ما همه چیز را به شکل پول نشان میدهد. این سیستم معیوب باید اصلاح شود. اگر مردم مشکل اقتصادی نداشته باشند، میتوانند به جنبههای دیگری از رضایتمندی مثل رابطه زناشویی، مسافرت، ورزش، پارک رفتن، فرهنگ و ادبیات و... بپردازند.
2. مسائل سیاسی و اقتصادی در تمام روابط بین کشورها تاثیرگذار است؛ مثلا در حالی که ریزگردها از سوی عراق به ایران وارد میشود و مردم ایلام و خوزستان و... زیر گرد و غبار ماندهاند و طبیعتا رضایتشان از زندگی کاهش یافته، باز هم نمیتوان از کشور عراق با اوضاعی که دارد، انتظار مساعدت و همکاری در زمینه حل این مشکل زیستمحیطی داشت.
3. تقریبا همه چیز به سیاست گره خورده و بسیاری از مردم کشور ما سیاستزده شدهاند. هر جا مینشینند از سیاست، تورم، قیمت ملک و ارز و... حرف میزنند. در حالی که این حرفها دردی را دوا نمیکند. این حرفها معمولا ناامیدکننده است و شایعات مالی اقتصادی و سیاسی باعث ترس و نگرانی و غم مردم میشود. لطیفههای ما نیز تغییر کرده و حول و حوش اختلاس و بانک و سیاست است. مسائل اقتصادی و سیاسی آنقدر در تاروپود مردم ما تنیده شده که موضوعهای دیگر، جایی در بحثها و گفتوگوهایشان ندارد. باید تلاش کرد تا ذهن مردم به موضوعهای دیگری معطوف شود.
4. برنامههای شاد باید افزایش پیدا کند و اجازه هنرنمایی را به هنرمندان بدهیم. باید محیط شادی را در مدارس برای دانشآموزان فراهم کنیم و به بچهها بگوییم خندیدن ایرادی ندارد؛ خنده جای خودش گریه هم جای خودش.
5. فرهنگ رضایت داشتن از زندگی را باید آموزش دهیم. رضایت داشتن به معنای قناعت و توسری خوردن نیست اما توقع زیاده از حد نیز مخرب است. حد تعادل را باید نگه داشت. برای زندگی باید تلاش کرد اما باید به آنچه که داریم قانع باشیم و حرص نزنیم.
6. مردم ما نگران آینده هستند و همیشه در حال پسانداز کردن پول. یکی از بزرگترین مشکلات جوانان فکر و برنامهریزی برای آیندهای است که هنوز از راه نرسیده. با نگرانی درباره آینده مشکل حل نمیشود و فقط یک انسان سالم میتواند برای آینده برنامهریزی کند. جوان ایرانی برای آینده پول لازم ندارد، بلکه به کار نیاز دارد. کار باعث امنیت او در زندگی میشود. جوانان برای شاد زیستن باید مطمئن شوند اگر درس بخوانند و مهارتهای فردیشان را بالا ببرند کار خوبی در انتظارشان خواهد بود. امنیت روانی با پسانداز کردن پول به دست نمیآید. اعتماد امنیت به وجود میآورد و امنیت مهمترین عامل رضایتمندی و شادی در زندگی است. ما زمان حال را کاملا فراموش کردهایم و اصلا از آن لذت نمیبریم.
7. فرهنگسازی باید ادامهدار باشد. اگر برنامهای مانند خندوانه باعث شادی و نشاط بین مردم میشود، سایر کارگردانان و هنرمندان به ساختن چنین فیلمها وسریالهایی تشویق شوند و از سوی دولت و صدا و سیما مورد حمایت قرار گیرند.
8. شاد بودن به امکانات هم نیاز دارد. البته دولت تا حدودی چنین امکاناتی را برای مردم فراهم کرده است. مثلا شهرداری تهران نقاطی را در نظر گرفته که شبها خانوادهها بتوانند به آنجا بروند و دور هم شاد باشند ولی مراکز تفریحی باید گسترش پیدا کند.