دانستنیهای 4 بیماری مرتبط با مغز و اعصاب در دوران سالمندی
دکتر فرهاد عصارزادگان
متخصص مغز و اعصاب، عضو هیاتعلمی دانشگاه علومپزشکی شهیدبهشتی
سالمندی دورهای حساس از زندگی است که فرد را مستعد ابتلا به بیماریهای زیادی میکند. بروز بسیاری از بیماریها را میتوان با معاینههای دورهای به تاخیر انداخت یا به خوبی آنها را کنترل کرد ولی بیماریهایی هم هستند که دانشمندان با وجود سالها مطالعات و تلاش، هنوز نتوانستهاند مانع بروز آنها شوند. در «سالمندان» این هفته اشارهای داریم به 4 بیماری عمده مرتبط با سیستم مغز و اعصاب که انسانها را در سنین بالا گرفتار میکنند. بیماریهای مغز و اعصاب به 2 گروه عمده تقسیم میشوند؛ بیماریهایی که مغز و نخاع را درگیر میکنند (مانند سکته مغزی، پارکینسون و زوال عقل) و بیماریهایی که اعصاب محیطی را درگیر میکنند (مانند ALS). در هر 2 گروه بیماریهایی وجود دارد که بروزشان در سنین بالاتر بیشتر است.
سکته مغزی
بیماریهای مغز و اعصاب در هر سنی ممکن است بروز کند ولی بعضی از بیماریها اساسا در سنین بالا و بعد از 50 سالگی بروز میکنند. این بیماریها هم انواعی دارند که گاهی در سنین پایین دیده میشوند. مثال خیلی ساده سکته مغزی است. گرچه این بیماری در سنین بالا بسیار شایعتر است ولی هرازگاهی میشنویم که جوانی دچار سکته مغزی شده است. سکتههای مغزی به 2 گروه کلی تقسیم میشوند؛ سکتههایی که بهدلیل گرفتگی عروق با لخته رخ میدهند که مانع خونرسانی به مغز میشوند. این نوع از سکته ایسکمیک نام دارد. گروه دوم سکتههای هموراژیک یا خونریزیدهنده هستند. در این نوع از سکته، رگها بهدلیل بالا بودن فشار خون پاره میشوند. اگر افراد مسن، فشار خون بالا و دیابت را کنترل نکنند و به مصرف سیگار، الکل و مواد مخدر ادامه دهند، دیوارههای عروق سخت میشود و چربی در آن رسوب میکند. البته این پدیده در طولانیمدت اتفاق میافتد. به همین دلیل است که سکتههای مغزی را در سنین بالا مشاهده میکنیم. نتایج مطالعات نشان میدهد آقایان بیشتر از خانمها دچار سکته مغزی میشوند. سن و جنسیت از مواردی هستند که قابل پیشگیری نیستند ولی با کنترل بیماریهای زمینهای و کاهش وزن و داشتن شیوه زندگی سالم میتوان احتمال سکته مغزی را خیلی کاهش داد.
پارکینسون
پارکینسون بیماری نورودژنراتیو است؛ یعنی سلولهای مغزی یا بافت مغزی عصبی تخریب میشوند. عواملی مانند التهاب، عفونت یا زمینه ارث و فامیلی و... نقشی در بروز بیماری پارکینسون ندارند. نکته بعدی و مهمتر این است که بیماری درمان ندارد و نمیتوان جلوی تخریب فرایند سلولی ایجادشده را گرفت. در بیماری پارکینسون بخشی از مغز به نام ماده سیاه که محل تجمع سلولهای دوپامینرژیک است تخریب میشود. کار این سلولها تولید دوپامین است. با مردن سلولها و متعاقب آن کاهش دوپامین مغز، علائم بیماری پارکینسون آشکار میشود. این اتفاق بهطور عادی بعد از 50 سالگی میافتد. با گذشت هر دهه از عمر شانس بروز بیماری پارکینسون خیلی زیاد میشود. تعداد معدودی از مبتلایان جوان هستند. این افراد پارکینسون از نوع ژنتیکی دارند و احتمال ابتلای اعضای خانواده به این بیماری وجود دارد.
زوال عقل
سردسته بیماری دمانس یا زوال عقل، آلزایمر است. این بیماری با افزایش سن ارتباط زیادی دارد. اولین علامت، اختلال حافظه است. البته اختلال حافظهای جدی گرفته میشود که با کارکرد زندگی شخص تداخل ایجاد کند. یکی از شکایتهای افراد سالمند بهخصوص افرادی که به افسردگی مبتلا هستند، اختلال حافظه است. این افراد از اینکه مدام دچار فراموشی میشوند شکایت دارند. اختلال حافظهای که روی زندگی روزمره تاثیری نگذارد چندان جدی محسوب نمیشود. یکی از نکتههای برجسته برای افتراق سالمندانی که دچار فراموشی میشوند از سالمندانی که آلزایمر دارند، این است که در اختلال حافظه معمولی بیمار شخصا به پزشک مراجعه میکند و از اینکه بعضی چیزها را فراموش میکند شکایت دارد. در حالی که مبتلایان به آلزایمر از فراموشیشان اطلاعی ندارند بلکه اطرافیان آنها را به پزشک ارجاع میدهند. بیماران مبتلا به آلزایمر مشخصه دیگری هم دارند و وقتی از آنها بپرسیم ناهار چه خوردید شروع به جملهسازی و حرف در آوردن از خود میکنند ولی افراد مسنی که دچار اختلال حافظه ناشی از افسردگی هستند در جواب سوال میگویند نمیدانیم و از ندانستن ناراحت هستند. سن بروز دمانس معمولا بعد از 50 سالگی است.
برخی افراد معتقدند فعالیتهای مغزی مانند حل کردن جدول یا بازی شطرنج جلوی ابتلا به آلزایمر را میگیرد اما باید گفت این فعالیتها باعث میشود از تعداد بیشتری از سلولهای مغزی کار کشیده شود در نتیجه ذخیره سلولهای فعال بیشتر است. اگر چنین افرادی دچار آلزایمر شوند با توجه به ذخایر سلولیشان، سرعت علائم و تشدید بیماری را به تاخیر میاندازند ولی این به آن معنا نیست که افراد تحصیلکرده به این بیماری مبتلا نمیشوند.
ALS
بیماری ALS بیماریای است که در آن هسته دوم عصبی و الیاف بعدی که به عضلات پیام میرسانند تخریب میشوند. در نتیجه با گذشت زمان عضلات بدن بیمار تحلیل میرود و چون هستههای دوم عصبی مغز در ساقه مغز قرار دارند و به گردن و صورت عصبرسانی میکنند بیمار دچار اختلال در بلع و حرف زدن میشود. با کهنهتر شدن بیماری، عضلات تنفسی درگیر میشوند و بیمار دچار مشکلات تنفسی هم میشود. این بیماران دچار لاغری دست و پا و کاهش قدرت آنها نیز میشوند و در نهایت فوت میکنند. آینده بیماری خوب نیست و بقای متوسط بیماران بعد از ابتلا 5-3 سال است. بیماران هیچ شکایتی از گزگز، مورمور و بیحسی اعضا ندارند. شکایت بیماران فقط از نظر ناتوانی در عضلات است. بیماری ALS درمان ندارد، بعد از 50 سالگی بروز میکند و سیر بیماری نسبتا سریع است.