دکتر پرویز کردوانی از چالشها و راهکارهای معضل کمآبی میگوید
عبور از بحران کمآبی
در اولین ساعتهای روز پنجشنبه، پنجم شهریور ماه تعدادی از علاقهمندان طبیعت و محیطزیست پای صحبتهای پروفسور پرویز کردوانی نشستند. در این جلسه که به همت سردبیر مجله فرهنگی هنری بخارا، علی دهباشی، در کتابفروشی آینده برگزار شد، حدود 100 نفر شرکت کردند. جلسه رأس ساعت مقرر، سر ساعت 9 صبح شروع شد. حاضران حدود 3 ساعت از کمآبی و حرص توسعه و عواقب زیانآور آن شنیدند تا وضعیت دریاچه ارومیه و محصولات کشاورزی. پروفسور کردوانی مثل همیشه صادقانه و صمیمانه و با زبانی ساده دانستههایش را بیوقفه ارائه داد و باز مثل همیشه فرصت بسیارکم بود برای حرفهایی که داشت و دوست داشت بگوید. قسمتهایی که خواهد آمد بخشهای قابلتامل و مهم گفتههای پروفسور کردوانی هستند.
اختراعات بیمغز
من معتقدم بشر 3 اختراع کرده که بتواند بیشتر و راحتتر از آب استفاده کند ولی از مغزش استفاده نکرد که از این آب درست استفاده کند. نزدیک 200 سال پیش شیر آب و شلنگ را اختراع کرد. قنات و چاه هم برای استفاده بیشتر از آب بخشی از زندگی آدمها حفر شده بودند.
آب به وسیله چاهها غارت میشود. تفاوت چاه و قنات با این مثال روشن میشود؛ وقتی کسی چیزی از من بخواهد و من بگویم خودت دستت را داخل جیبم کن و بردار، اگر او تمام دستش را داخل جیبم نکند، فقط میتواند کمی از محتویات جیب را بردارد ولی اگر تا ته دستش را داخل جیبم کند هر چقدر دلش خواست و هر چه بیشتر برمیدارد بنابراین ما با حفر چاههای عمیق آب را غارت کردیم. آب تکتک چاهها در حال تمام شدن است.
قناتها حریم ساختمانی و حریم آبی دارند. به این معنی که جایی که قنات ساخته میشد به شعاع 25 ذراع نباید ساختمانی میساختند. همینطور قناتها حریم آبی یک کیلومتری دارند. اگر نزدیکتر باشند ممکن است آب همدیگر را به سمت خود بکشند. در حال حاضر به فاصله 200 متر چاه حفر میکنند. این عمل مثل این است که در یک فنجان 3 تا نی بگذارند و 2 نفر از نوشیدنی داخل آن بنوشند. این به معنی به دست آوردن آب بیشتر نیست بلکه با این کار فقط زودتر منابع آب زیرزمینی را مصرف میکنیم.
چاهها ریشه 90 درصد معضلات آبی مملکتند!
90 درصد مسائل و معضلات مملکت با حفر چاهها به وجود آمد. کندن چاه در مناطق روستایی از دهه 40 شروع شد ولی تعداد چاهها بسیار کم بود. از سال 40 تا 55 حدود 50 هزار چاه حفر کردند. از سال 55 تا 60 این تعداد به 105 هزار رسید و به همین ترتیب ادامه پیدا کرد.
از چه زمانی فهمیدیم آب نداریم
از چه زمانی فهمیدیم آب نداریم؟ 3-2 سال بیشتر نیست چون از این زمان شهرهای بزرگ دچار بیآبی شدند. درحالی که تالابها، باتلاقها و زمینهای کشاورزی خیلی وقت است که خشک شدهاند. کارون خشک شده است. در حال حاضر در کارون سبزی میکارند. کارونی که کشتیرانی داشت، حالا ارتش و سپاه در آن رژه میروند. اگر شهرهای بزرگ دچار معضل بیآبی نمیشدند اصلا کسی به این موضوع اهمیت نمیداد.
تهران را تعطیل کنیم
گفتند شهر را توسعه بدهیم. سنگ آهن فقط 5 درصد آهن دارد. میدانید چقدر کوه و سنگ را باید از بین ببرند؟ باید چقدر سنگ آهن بدهند کارخانه ذوب آهن تا کمی آهن به دست بیاورند؟ بعد تازه با این آهنها ساختمان 40 طبقه بسازند. چطور به این ساختمانها آب برسانند؟ نخالههای باقیمانده را کجا بریزند؟ با این وضعیت باید تهران را رها کنیم. تعطیل کنیم. چه کسی آمد آب چاهها را کم یا گران کرد؟ شهرداری مشغول فروختن تراکم است. هزینهها هم زیاد شدهاند. خیابانها باید 2 طرف و عریض شوند. کجای دنیا در مراکز پایتخت اتوبان وجود دارد؟ چشمهایتان را باز کنید و ببینید فقط ماشین است. صدها شهرک اطراف شهرهای بزرگ ساختند اما متوجه شدند این شهرکها فقط خوابگاه هستند چون مردم هنوز در شهرهای بزرگ کار میکنند. در این شهرکها آب خوردن هم به میزان کافی پیدا نمیشود و مجبورند آب را از شهرهای بزرگ بگیرند بنابراین مشکل آب هم در شهرکها و هم در شهرها پدید آمده است. جدا از این، اهالی شهرکها با ماشین به شهرهای بزرگ میآیند و میروند و باعث آلودگی هوا هم میشوند.
کشاورزی را جدی نگرفتیم
جمعیت که زیاد شد، شهرها که توسعه پیدا کردند و کشاورزی هم توسعه پیدا کرد، شروع کردند به سدسازی. اول آب سدها را دادند به شهرها، بعد برایشان صنعت مهم بود که در اختیار صنعت قرار دادند، اگر آبی باقی میماند، میدادند به بخش کشاورزی. کشاورزی هیچوقت در درجه اول اهمیت نبوده. گفتند کشاورزی را توسعه بدهیم. نگفتند از چه راهی ؟ نگفتند توسعه پایدار. اول گفتند گندم بکاریم، بعد گفتند در دنیا صنایع اهمیت دارند. توسعه بدون فکر صنایع باعث خالی شدن روستاها شد. شهرها گسترش پیدا کردند. به فضای سبز شهری هم نیاز بود. پس برای برطرف کردن نیازهای مردم چاه و سد زدند. در حال حاضر شهر کوچکی مثل گرمسار 14 شهرک صنعتی دارد. در ارومیه کارخانه چغندرقند ساختند. بعد گفتند نکارید چون چغندر دریاچه ارومیه را خشک میکند. کشاورز که آبیاری قطرهای نمیداند. او بلد نیست و مقصر هم نیست. خودشان فقط گفتند کشاورزی را توسعه بدهید.
نشانه کشورهای پیشرفته این است که سطح کشت آنها افزایش پیدا نکرده است. آنها مطالعه میکنند که مثلا اگر در زمینی 2 تن گندم کاشتند چطور میتوانند این مقدار را به 4 تن و 6 تن و بیشتر ارتقا دهند. آنها حتی از گاوشان روزانه 136 کیلوگرم شیر میگیرند و گاوی که روزی 20 کیلوگرم شیر بدهد به دردشان نمیخورد. در اروپا سطح تولید خوب است اما سطح فرهنگ مردم هم بالاست. آنها با دقت و کم مصرف میکنند. ولی ما نه.
هشدار میدهم سیبزمینی و کاهوهای درشت نخورید
گفتند جمعیت دنیا به صورت تصاعدی در حال زیاد شدن است. زن و شوهری که تعداد بچههایشان زیاد شده چه غذایی درست کنند تا بچهها سیر شوند؟ نتیجه گرفتند که کود شیمیایی راهحل است. به همین دلیل به شما هشدار میدهم سیبزمینی و کاهوهای درشت نخورید که سرطانزا هستند. سیبزمینی که با کود تا این اندازه بزرگ میشود ازت دارد. وقتی داخل معده میرود تحت تاثیر اسید معده نیترات آزاد میکند. اگر سیبزمینی با گوشت پخته شده باشد گوشت هم آمین دارد. به این ترتیب 2 ماده ازته وارد معده میشوند. سلولهای معده تکثیر میشوند و سرطان معده ایجاد میکنند. کدوی خیلی ریز هم نخورید که هیچ ارزش غذاییای ندارد. کردوانی به شوخی گفت: «الان اگر کمربند شلوارم خراب شد، ترهها آنقدر بزرگ شدهاند که میتوانم تره بخرم و شلوارم را سرجایش نگه دارم.» برای زیاد کردن میوهها فسفر را هم وارد کار کردند که آنقدر میوهها زیاد شد که شاخهها خم شدند. بعد نوبت به آفت رسید. سم اختراع شد. درست است که آن آفت کشته شد ولی مثل آنتیبیوتیک در بدن انسانها عمل کرد. آنتیبیوتیکها باعث میشوند مقاومت بدن زیاد شود اما از طرفی باکتریهایی که مقاومت بدن را زیاد میکنند مخصوصا گلبولهای سفید را هم از بین میبرند بنابراین گیاهان به سم عادت کردند. بعد کشاورزی آن ارگانیک سم به کار نبرد و به جایش ژنهای محصولات کشاورزی را عوض کرد که این کار هم نتیجه نداد. به عنوان مثال چغندر دریاچه آرال را خشک کردند و پنبه کاشتند. کبالت 60 زدند که ژن پنبه را عوض و پنبه را رنگی کرد. 17 میلیون هکتار از سیحون و جیحون را به این ترتیب پنبهکاری کردند که البته این سالها وضعیت مناسبی ندارند. از این کار هم پشیمان شدند. بعد از 100 سال گفتند تمام کارهایی که کردیم اشتباه بوده است. در حال حاضر در دنیا وقتی میخواهند محصولی را صادر کنند روی جعبههای آن باید بنویسند ارگانیک، ژنتیک یا طبیعی و آن ارگانیک.
میگویند کشاورزی ما ارگانیک شده است. مگر میشود 20 یا 30 درصد کشاورزی ارگانیک باشد؟ امکان ندارد چون زمینی که به آن کود و سم زدهاند باید 5 سال بماند تا بشود محصول تازه سالم در آن به عمل آورد.
میگویند مرغ ارگانیک عمل آوردیم، اما اینجا به مرغ آنتیبیوتیک میدهند که هورمون تولید میکند. هورمون را که مستقیم به مرغ نمیدهند.
بادبزن کبابی بالای سر ایران!
کره زمین که گرم شد، نظم را به هم ریخت. به این معنی که مناطقی که بارندگی بیشتری دارند بیشتر باران خواهد آمد ولی مناطق خشک همانطور خشک باقی خواهند ماند. کشورهای ثروتمند، ثروتمندتر خواهند شد و کشورهای فقیر فقیرتر.
دلیل بارندگی فقط دریا نیست که اگر تنها دریا ملاک بود چابهار هم باید بارندگی زیادی داشت ولی مملکت ما هوای پرفشار دارد. یعنی انگار بالایش یک بادبزن کبابی مدام حرکت میکند و هوای سرزمین ما به این طرف و آن طرف پخش میشود.
چه باید کرد؟
باید کارهایی را که قبلا انجام میدادهایم کنار بگذاریم. به جای توسعه باید همه چیز را نصف کرد. الان باید بشقابهایمان را نصفه پر کنیم. به جای 5 کیلوگرم سیبزمینی 2 کیلوگرم بخریم. باید سختی بکشیم. باید فعالیتهای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادیمان بر اساس آب باشد. حتی معاشرتمان با افرادی باشد که آب کمتر مصرف میکنند. دختر یا پسری را برای ازدواج پیدا کنید که آب کمتر مصرف کند چون دختر یا پسر پیدا میشود ولی آب دیگر پیدا نمیشود! باید وزارت نیرو مثل لامپ کممصرف، شیرآب و دوش کممصرف تولید کند و آنها را در خانهها ببرد و فقط پول همینها را از مردم بگیرد و با خدمات خودش شیرهای آب خانهها را عوض کند. پایان کار به ساختمانی بدهند که شیر کممصرف داشته باشد. همینطور روی پشتبام منبع آب داشته باشند که آب جمع کند.
سدها دریاچه ارومیه را خشک نکردند، آدمها خشکش کردهاند!
دریاچه ارومیه یک حوزه آبریز است که 3 درصد مساحت کشور ما را به خودش اختصاص داده است. هم آبهای سطحی و هم آبهای زیرزمینی به سمت دریاچه ارومیه میرفتند. این دریاچه 102 جزیره داشت. 2 تا از این جزایر محل زندگی حیوانات بود و روی یکی هم انسانها زندگی میکردند بنابراین اکوسیستم آبی، خشکی و حیات وحش داشت. دریاچه ارومیه باعث میشد هوا خنک شود. باد تولید میکرد؛ از غرب به شرق. شهرهای عجبشیر، اسکو، آذرشهر، بناب و شبستر بهدلیل وجود همین دریاچه ارومیه خنک بودند.
دورتا دور دریاچه ارومیه، لجن بود که برای درمان بیماریهای مختلف، داروی بدی نبود ولی اگر دست آلمان بود برای این لجنها اتاق و حمام مناسب درست میکردند.
کارشناسان میگویند اگر در حوزه دریاچه ارومیه کشاورزی به روال گذشته ادامه پیدا میکرد این اتفاق برای دریاچه نمیافتاد. آمدیم کشت محصولاتی مثل علوفه و چغندرقند را اطراف دریاچه ارومیه گسترش دادیم که اینها محصولات آببری هستند در حالی که کشت سنتی این منطقه انگور بود و برای تولید انگور آب کمتری مورد نیاز بود. برای تامین آب محصولات جدید زمینهای اطراف دریاچه هم باید از آب چاه استفاده میکردند. با برداشت بیرویه آب از چاههای اطراف دریاچه منابع آب زیرزمینی اطراف دریاچه از بین رفت و به جای اینکه آب سفرهها به طرف دریاچه جاری شود، آب دریاچه به سمت آنها رفت، در نتیجه آب دریاچه کم شد. اول گفتند 23 هزار چاه اطراف دریاچه هست، بعد گفتند 53 هزار و طی آماری هم اعلام کردند 88 هزار و 900 تا چاه دارند. در حالی که یکی از دستاندرکاران در یک مناظره تلویزیونی گفته بود هیچ تداخلی بین آبهای زیرزمینی و دریاچه ارومیه وجود ندارد.
سدها دریاچه ارومیه را خشک نکردند بلکه انسانها آن را خشک کردند چون سد فقط آب را ذخیره میکند. وقتی سد میزنند بعد میگویند میشود چاه زد، چاه میزنند و آب قناتها را هم خشک میکنند.
از نظر زیستمحیطی چه بخواهند دریاچه ارومیه را احیا کنند چه نخواهند باید اول نمک این دریاچه را کم کنند به این دلایل که: 1- نمک منبع درآمد است. این دریاچه میلیاردها تن نمک دارد. در حال حاضر نمکها به خودیخود باعث ریزگرد نمیشوند چون به صورت بلور هستند ولی مردمی که این نمکها را بردارند بلورها را میشکنند و ریزگرد تولید میکنند. 2- در گذشته دریاچه ارومیه 32 میلیارد مکعب آب داشت که همین مقدار نمک داخل این آب بود. در حال حاضر اگر بخواهند این دریاچه را احیا کنند قصد دارند 14 میلیارد متر مکعب آب به آن اضافه کنند. آن وقت با این مقدار نمک موجود میشود بحرالمیت، حتی بدتر، ولی اگر نمکها را جمع کنند و دریاچه هم کوچک باشد دستکم میتوانند ماهی عمل بیاورند. 3- هر چاه نفتی که استخراج میکنند باید داخلش نمک بریزند چون نفت و آب با هم هستند. نمک که میریزند آب میرود پایین و نفت را استخراج میکنند بنابراین این نمک به دست آمده در صنعت پتروشیمی و استخراج نفت، کاربرد دارد. 4- گرمسار دوسوم نمک ایران را تامین میکرده ولی این نمک در حال تمام شدن است چون شبانهروز استخراجش کردهاند آن هم به صورت انفجاری، مثل هندوانهای که بدون چاقو فقط به زمین زده باشند و فقط قسمتهایی از آن قابل استفاده مانده باشد، دینامیت کار گذاشتند و گل نمک را برداشتند و باقیماندهاش را دور ریختند ولی در حال حاضر در آن منطقه نمک در حال تمام شدن است و قیمت یک کیلوگرم نمک هم به بالای هزار تومان رسیده بنابراین باید منبع دیگری مثل نمکهای دریاچه ارومیه داشته باشند. 5- گنبدهای نمکی بستک و بندرعباس به دلیل اینکه مردم نمکهای آنها را استخراج میکنند در حال نابودی هستند. بهتر است دریاچه ارومیه به منابع طبیعی داده شود تا آن را به پارک گیاهی تبدیل کنند و حیواناتی مثل آهو، گوزن و گور خر در آن بیندازند و آن را با جادههایی به نقاط مختلف کشور وصل کنند تا توریستی شود چون 550 پژوهشگر ایرانی و داخلی برای احیای دریاچه ارومیه دعوت شدند که خیلی از آنها گفتند این کار امکان ندارد ولی کسی حرف آنها را منعکس نکرد. من هم میگویم امکان ندارد.