گزارش «سلامت» از قلع و قمع چنارهای کهنسال خیابان ولیعصر
بهار اصلانی
محمد قائد در کتاب «دفترچه خاطرات و فراموشی» مینویسد نوستالژی احساس حضور و یادآوری گذشته و بلکه بازگشت به گذشته بهعنوان چیزی موجود و همیشه حاضر است. در راه رفتنهای طولانی از مسیرهای همیشگی، کیفیتی عاطفی وجود دارد. اشیاء، دیوار خانههای بزرگ، نیمکتهای سیمانی، مغازها و آینههای بلند، بوها و نورهایی که همراهت هستند و حتی وقتی کلید در قفل میچرخانی با تو به درون خانه میخزند. دلبسته مسیرهایی میشویم که در آنها مجموعهای از تجربههایمان را ساختهایم. اوقاتی از جوانی، درک دوستی و عشق را در همین مسیرها از سر گذراندیم. با غم رفتهایم و شاد برگشتهایم. کسانی با ما در همین مسیر آواز خواندهاند و برایمان بستنی خریدهاند و حالا آن سوی دنیا در راههای دیگری قدم میزنند. گاه سرمان را بالا گرفتهایم تا برف روی زبانمان بنشیند و شاید دویدهایم زیر سایهسار چناری 90 ساله تا از هُرم تابستان در امان بمانیم. به یاد آوردن درختی پیر در بلندترین خیابان شهر، تکههای مخملی سبز و تیره تنهاش، تاج بلند سر شاخههای آویزانی که قاعده فراموشی نمیشناسد، نوستالژی است، از خاطر نمیرود. میخواهی احساست را دوباره بیازمایی، تکرار کنی. مسیر همیشه را پیاده گز میکنی، در 50 قدمیاش میایستی؛ مبهوت تنهای هستی که ارتفاعش تا زیر زانویت هم نمیرسد. مینشینی و با خودت شعر رضا براهنی را تکرار میکنی:
«کسی از کسان شهر را خبر نشد
که این درخت خشک را من آفریدهام»
همه اینها را گفتیم تا برسیم به همین درخت خشک؛ همین درختهای خیابان ولیعصر که این روزها بعضیهاشان سرکن شدهاند. چرا؟ نمیدانیم و خبر سر بریدن درختها را داریوش خواجهنوری، خواننده و نوازنده کشورمان به ما داد که همیشه به مسائل شهری بادقت مینگرد. آنچه میخوانید گزارش «سلامت» از این اتفاق است.
قصه که میخواندیم، ارواح مردگان بر نوک بلندترین درختها زندگی میکردند و دختر شاه پریان از درون درخت انار بیرون میآمد. هنوز درختان کهنسالی وجود دارند که مردم به آنها دخیل میبندند. این درختان در اعتقادهای مردم قادرند باران بیاورند، خورشید را به درخشش وادارند، گلهها را افزایش بخشند، زنان را در بارداری و زایش یاری رسانند و نذری را برآورده کنند. مرگ درخت در زمستان و نوزاییاش در بهار است که چنین مکان مقدسی به او داده است. اگر بلوط در میان سلتیها، بابونه در میان آلمانیها، زبان گنجشک در ملل اسکاندیناوی و عرعر و غان در سیبری مقدساند، چنار از عظیمترین و پرعمرترین درختان ایران است.
چنار در خوابگاه شاهان ایرانی همراه تاکی زرین نگهداری میشده است. درختی که هر سال پوست میاندازد و شاخههای تنومندش رنگ سبز روشن به خود میگیرد و چنان اعجاب مردم را برمیانگیزد که آن را مظهر برکت و نعمت بخشیدن خدایان میدانستند. تا 108 سال قبل که خیابانهای تهران هنوز آسفالت نداشت، محتسبها بودند که به امور شهر رسیدگی میکردند. در همان روزهای پرتنش مشروطه، تاسیس اولین بلدیه (شهرداری) به تصویب مجلس رسید و هدف از راهاندازی آن حفظ منافع شهرها و ایفای حوایج شهرنشینی تبیین شد. رضا پهلوی در ابتدای حکومتش در سال 1307 ه. ش دستور ساخت خیابان ولیعصر(عج) را با نام سابق پهلوی داد و تا سال 1318 که ساخت خیابان تا میدان تجریش ادامه پیدا کرد، در دو طرف خیابان و به فاصلهای کم، 24 هزار اصله چنار کاشتند و در میان هر چنار یک بوته گل سرخ. در اصل چنار با تهران سازگار بود و چند قرن قبل هم جهانگرد ایتالیایی پیترودلاواله در خاطرات خود گفت اگر استانبول شهر سروهاست، تهران را باید شهر چنارها نامید. صفتی که هنوز هم به تهران میآید. چنار به خاک سختگیر نیست، کافی است آب کافی به درخت برسد و خاک، زهکشی خوبی داشته باشد تا ریشههایش بتواند راحت نفس بکشد. ریشههای جوان چنار به تهویه مناسب خاک نیاز دارد و اگر اطراف تنه گیاه با سنگ و سیمان و آسفالت پوشانده شود، به خزان زودهنگام دچار خواهد شد.
این مظهر غنای طبیعت در سالهای جوانیاش آب و رطوبت بیشتری میخواهد تا خوب رشد کند و ریشههای قویاش را برای سالهای بعد در خاک بگستراند. گاه ارتفاع چنارهای خیابان ولیعصر(عج) به 30 متر هم میرسد. برای شاخههایی که از دو سوی خیابان به هم رسیدهاند، چه کردهایم؟ برای درختان 90سالهای که شبانه قطع میشوند، چطور؟ گویی کهنسالانی هستند که به دور از جامعه نگهشان میداریم تا مبادا خاطر کسی را آزرده کنند و منافعی را به خطر بیندازند.
چنارهای تهران، سروهای استانبول
چنار جوان برای بالندگیاش نیاز دارد تا در کنار یک چنار بزرگسال قرار بگیرد. مثل یک کودک در کنار انسانی بزرگسال، تا وقتی چنار پیر از بین رفت، جایش را یک درخت جوان بگیرد، اما امکان زیستمحیطی خیابان ولیعصر(عج) اجازه چنین اقدامی را نمیدهد. ذخیره سفرههای آب زیرزمینی روز به روز در حال کم شدن است و احداث تونلهای زیرزمینی مانند مترو دسترسی ریشههای این درختان را به سفرههای زیرزمینی محدود کرده است. گفته میشود ظرف یک سال 75 اصله درخت چنار بالای 85 سال در حد فاصل چهارراه ولیعصر(عج) تا میدان ولیعصر(عج) بهدلیل بیآبی اول خشک و سپس قطع شدهاند. گفته میشود بهدلیل ساخت خط 3 مترو در خیابان ولیعصر(عج) شرکت بهرهبرداری مترو تهران اجازه آبیاری در این محدوده را نمیداد چراکه آبیاری سلامت کارگران مشغول در این محدوده را به خطر میانداخت. این در حالی است که بهدلیل کاهش هزینهها تونلها عایقسازی نشدند. یکی دیگر از دلایل قطع درختان خواست ارگانهایی است که درختان را مزاحم واحد تجاری یا مسکونی خود میدانند. چنارهایی که با آن قامت افراشته بیش از کل کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس قدمت دارند، امروز قربانی دوربینهای کنترلی سطح شهر هستند و سرشان بریده میشود تا تابلوهای راهنمایی و رانندگی بهتر دیده شوند یا در کار واحدهای تجاری خللی ایجاد نشود. کافی است در یک مسیر 200 متری قدم بزنید تا متوجه تنههای سالمی شوید که کاملا مشخص است نه بهدلیل پوسیدگی و انحراف بلکه بهدلیل قرار گرفتن در مکانی که نباید باشند، قطع شدهاند. شیوه کاشت نهالهای تازه هم که تعداد زیادی از آنها بهدلیل کارشناسی نشدن درست از بین رفتند، نشان از طرح تعریض خیابان ولیعصر(عج) دارند.
تزریق سم پای درخت
گزارشها حاکی از آن است که در این آشفتهبازار، تعدادی از کسبه نیز به درختان سم تزریق میکنند یا در پای آنها گازوئیل میریزند تا زودتر از بین بروند و تابلوهای پرنورشان بهتر دیده شود. در کنار این بیمهری تلخ، بلندمرتبهسازی، فضای حیاتی درختها را محدود میکند و آنها را به سمت خشک شدن میبرد. از آنجا که این خیابان در هفتم دی ماه سال 90 به ثبت ملی رسیده است، برای قطع درختان باید حتما از سازمان میراث فرهنگی استعلام شود که طبق اظهار مدیر کل این سازمان در زمستان 93، تا به حال برای قطع هیچ درختی از این ارگان استعلامی نشده است و اگر قرار باشد درختی هم حتی بر اثر آفتزدگی بریده شود، حتما باید تنه (کنده) آن بهعنوان یک نشانه باقی بماند چراکه تمام درختان این خیابان شناسنامه دارند و علاوه بر خانههای قدیمی و باغ موزه و قناتها، چنارها هم ثبت ملی شدهاند. فقط با استناد به کمیسیون ماده 7 سازمان پارکها و شهرسازی و انتشار آن در جراید و رسانهها حق قطع هیچ درختی صادر نمیشود. به نظر نمیرسد تشکیل کمیتههای ساماندهی و صیانت از درختان خیابان ولیعصر(عج) از سوی سازمان پارکها و فضای سبز شهر تهران در چند سال اخیر و ادعای انتقال درختان کهنسال از نهالستانها و باغهای اطراف تهران و احیای ردیف حاشیههای چنارها کار چندانی برای بهبود وضعیت اسفبار چنارستان کرده باشد.
موش یا فاضلاب بیمارستان؟
برخی از کارشناسان هم علت این پدیده را زیاد شدن موشهای ریشهخوار عنوان کردهاند؛ عقیدهای که مخالفان زیادی دارد. مخالفان میگویند: «فاضلابهای بیمارستانی، رستورانها و مغازهها به شکل غیرقانونی در جویهای این خیابان رها میشوند و ساخت و سازهای نظارت نشده و نخالههای ناشی از آن چنارهای دیرزیست را به سمت مرگی ایستاده میکشانند، نه موشهایی که در جویها زندگی میکنند. در این میان چنار خشک، چنار بیکس، سر خم میکند و با اولین طوفان میشکند و بعد تبدیل میشود به عامل خطر برای شهروندان. آیا زمان آن نرسیده ریشههای چنارها را از این موزاییکهای سیمانی آزاد کنیم و بگذاریم آب به داخل خاک نفوذ کند، به ریشه گیاه برسد و آلایندهها همراه نزولات جوی وارد سفرههای زیرزمینی نشوند؟ متاسفانه پیمانکارانی نابلد به بهانه بازسازی فضای معابر از محیط اطراف از عمر هر درخت میکاهند و امکان نفس کشیدن را از او دریغ میکنند. گیاهی که 11 عنصر سنتز را فقط میتواند از ریشه جذب کند، در جویهای سرتاسر سیمانی اسیر کردهایم و عملا حریم درخت را برای کوددهیهای معمولی چنان محدود کردهایم که تنها راه حفظ گیاه «تزریق مستقیم از تنه» به نظر میرسد. اگر از تجربه خشکی درختان فین کاشان و سرخه حصار نیاموزیم، تا چند سال دیگر همین 20 درصد چنار باقیمانده (کمتر از 7 هزار اصله) نیز نابود خواهد شد و تهران میشود شهری بینشان، شهر بیچنار. کاش مسوولان مربوطه این حدیث یادشان نرود که: «انسانها مورد سوال واقع میشوند؛ حتی در مورد درختان و چهارپایان.»*
* اصول کافی. ج 2. ص 331