مواجهه با میز غذا در مهمانیهای بزرگ، یکی از موقعیتهایی است که نقاب از شخصیت آدمها برمیدارد
دکتر حامد محمدیکنگرانی
روانپزشک، عضو کمیتههای رواندرمانی و رسانه انجمن روانپزشکان ایران
حتما بارها در مجالس مختلف و در جمعهایی حضور داشتهاید که بیشتر شرکتکنندگان آن را آراسته و مودب و با نقابی از آدابدانی بر چهره در طول مهمانی دیدهاید تا اینکه ناگهان وقت صرف غذا رسیده و رفتار همین افراد بهتزدهتان کرده. علت این رفتارها را هم از بعد فرهنگی میتوان بررسی کرد، هم روانپزشکی چون رفتار از روان انسان منشأ میگیرد و فرهنگ هر جامعه از رفتارهای تکتک افراد، ولی قبل از هر چیز باید بدانیم که شخصیت همه انسانها دو بخش دارد؛ سرشت یا مزاج و کاراکتر یا منش که این دو با هم متفاوتند. به همین دلیل ممکن است در کمال تعجب در مهمانیای با این صحنه مواجه شویم که یک فرد مسن موقر تحصیلکرده، هنگام سرو شام مثل یک نوجوان ناآگاه از آداب اجتماعی، به میز غذا حملهور میشود و اطرافیان را برای پر کردن بشقابش، کنار میزند؛ صحنهای آشنا که در «موضوع ویژه» این هفته نگاهی به ریشهها و علل آن انداختهایم.
شخصیت همه انسانها دو بخش اصلی دارد؛ اول، سرشت یا مزاج که به ما ارث میرسد و انتخابش نمیکنیم؛ یعنی برخی از ویژگیهای هر انسانی تاحدی ذاتی است مثل خطرپذیری، اهمیت دادن به حرف و نظر دیگران و...
دوم، بخشی از شخصیت است که خودمان آن را میسازیم و به آن کاراکتر یا منش میگویند و اکتسابی و آگاهانه است. مثلا ممکناست فردی بهصورت ژنتیکی محافظهکار باشد، اهل خطر کردن نباشد و به حرف دیگران هم اهمیت ندهد اما در جایگاه شغلیای قرار بگیرد که مجبور شود روابط بیشتری با آدمها برقرار کند، تصمیم بگیرد و خطرپذیر باشد و طوری رفتار کند که دیگران از او ظاهر و کاراکتر متفاوتی ببینند. هرچقدر این دو بخش شخصیت بیشتر با هم متفاوت باشد، فرد از زندگیاش لذت کمتری میبرد و بیشتر دچار علائم اضطرابی میشود.
همه ما با هر تحصیلات، شغل یا جایگاه اجتماعی، خصوصیاتی را بهصورت ژنتیکی داریم و با همین خصوصیات بالاخره به جایی میرسیم و شغلی پیدا میکنیم. از طرفی باتوجه به جایگاهی که در آن قرار میگیریم، ظاهری برای خود میسازیم که مردم ما را با آن میشناسند. به همین دلیل است که شاید بارها شنیده باشید که فردی که در محل کار و اجتماع بسیار مودب و آدابدان است، در منزل رفتار بسیار متفاوتی دارد و این موضوع باعث تعجبتان میشود. اگر ویژگی ذاتی با کاراکتر فرد خیلی متفاوت باشد هم که قضیه تظاهر و ظاهرسازی در مورد او مطرح میشود.
وقتی وارد جمعی میشویم که همه افراد حاضر در آن تحصیلکرده هستند و پستها و جایگاههای مهمی در جامعه دارند، ظاهر و کاراکتر آنها را میبینیم و نمیدانیم از نظر سرشتی و ذاتی چگونهاند. ممکن است هم هیچوقت به این موضوع پی نبریم و اصلا مساله بااهمیتی نیست. یک پزشک هم ممکن است اختلال شخصیت داشته باشد و این ربطی به شغل و تحصیلات ندارد. شغل و جایگاههای اجتماعی فقط باعث میشود این افراد بهدلیل جایگاهی که در آن قرار دارند، مجبور شوند کارهایی انجام دهند و ظاهر خود را حفظ کنند. البته برخی افراد نمیتوانند این ظاهر موجه و سالم را داشته باشند یا همیشه با همین ظاهر بمانند چون برای ساخت این ظاهر و کاراکتر هم به مهارتهایی مانند مهارتهای رفتاری و ارتباطی مثل کنترل خشم، مدیریت زمان، توانایی برقراری ارتباط درست با دیگران، خوب حرف زدن و شنیدن نیاز است. این مهارتها را هر فرد باید در طول زندگی از طریق تربیت، آموزش پدر و مادر و مدرسه و مطالعه بیاموزد ولی همه مردم آنها را نیاموختهاند. دلیلی هم ندارد کسی که تحصیلات عالیه دارد، حتما همه این مهارتها را بلد باشد یا اصلا به آنها اعتقاد داشته باشد. تاحدی هم این آموختن به ویژگیهای سرشتی برمیگردد و اینکه اصلا این فرد علاقهای به آموختن چنین مهارتهایی دارد یا نه. علاوه بر این، ممکن است بعضی از ما انسانها در مکانهایی تمایل به انجام برخی کارها داشته باشیم ولی باتوجه به مهارتهایی که آموختیم، قسمتی واقع در لوب پیشانی مغز که در انسان بیشتر از همه موجودات دیگر تکامل پیدا کرده، این رفتارها را مهار میکند. یعنی ممکن است دلمان بخواهد در جمعی که در آن افراد تحصیلکرده و فرهیخته و با ظاهر آراسته حضور دارند و اصلا جو آن به گونهای است که باید اصولی را رعایت کنیم، رفتاری نشان دهیم ولی این قسمت مغز که به اراده هم مربوط میشود، مانع خواهد شد و باعث میشود بفهمیم نباید در چنین جمعی چنین رفتاری داشت چون تبعاتی خواهد داشت و زیر سوال میرویم. در برخی مراسم که متاسفانه مشروبات الکلی یا موادمخدر مصرف میشود، این قسمت مغز از کار میافتد و افراد رفتارهایی میکنند که قبلا هرگز در جمع نداشتهاند.
عریانی شخصیت سرمیز شام
در مجالس رسمی، افراد براساس ظاهر و کاراکتر خود رفتار میکنند؛ آرام و بذلهگو یا موقر و موجه هستند. در چنین مجالسی قوانین خاص اجتماعی حکمفرماست و افرادی در آن حاضر هستند که ظاهرا این قوانین را پذیرفتهاند. معلوم هم نیست رفتار آنها با ظاهرشان مطابقت دارد یا نه تا اینکه همین مهمانها برای صرف غذا دعوت میشوند. اینجاست که موضوع فرهنگ بیش از هر چیز باعث بروز رفتارهای ناهنجار میشود و بعد رفتارهای سرشتی خود را نشان میدهند.
متاسفانه باوری در کشور ما وجود دارد که اگر دیر بجنبی، غذا به تو نمیرسد! روش سرو غذا هم در مهمانیها طوری است که آدمها بارها شاهد بودهاند اگر زود نرسند، غذا به آنها نمیرسد. از طرفی ما اسرافگر هم هستیم و بیش از نیازمان از هر غذا برمیداریم و به این فکر نمیکنیم که اشخاص دیگری هم در مهمانی حضور دارند. ما همکاریای که لازم است، با همدیگر نداریم. به همین دلایل و از آنجا که بیشتر افراد حاضر در مجالس تجربه کردهاند که اگر دیر بجنبند، سرشان بیکلاه میماند و باتوجه به سرشتشان، رفتاری درست برخلاف ظاهر یا کاراکترشان از آنها میبینیم. به همین دلیل ممکن است در کمال تعجب با این صحنه مواجه شویم که یک فرد مسن، موقر و تحصیلکرده، مثل یک نوجوان ناآگاه از آداب اجتماعی به میز غذا حملهور میشود و اطرافیان را برای پر کردن بشقابش کنار میزند! همانطور که گفتم خصوصیتی مثل اهمیت دادن بهنظر دیگران سرشتی و ژنتیکی است و در چنین حالتی، این موضو ع رنگ میبازد و دیگر برای این فرد که تابه حال با ظاهر این ویژگی سرشتی را کنترل میکرده، نظر دیگران بیاهمیت میشود و خصوصیات ژنتیکی بر کاراکتر غلبه میکند.
دو گروه سر یک میز شام
افرادی که در چنین مجالسی حضور دارند دو گروه هستند؛ افرادی که کنار میایستند و کسانی که سریع سر میز میروند تا از قافله عقب نمانند. معمولا هم افرادی که سریع خود را به غذا میرسانند، آنقدر بیش از نیازشان غذا برمیدارند که به کسانی که عقب ایستادهاند و براساس خصوصیات ذاتیشان حاضر نیستند جلو بروند و دیگران را کنار بزنند، غذا نمیرسد و باز هم این مصداق دیگری میشود که به حضار ثابت کند اگه دیر بجنبی، غذا بیغذا!
این موضوع رفتار افراد گروه اول را تقویت میکند و در مهمانی بعدی هم احتمالا همین رفتار را خواهند داشت. متاسفانه افرادی هم که عقب ایستاده بودند و موفق نمیشوند غذا بخورند هم ممکن است به این نتیجه برسند که در مهمانی بعدی بهتر است آنها هم بجنبند و زود سر میز غذا بروند. البته بستگی دارد سرشتشان اجازه این کار را به آنها بدهد یا نه. همین رفتارها باعث شده که امروزه در خیلی از مهمانیها دیگر غذا را روی میز نچینند و افرادی وظیفه پذیرایی و کشیدن غذا را برعهده میگیرند تا رفتار افراد را کنترل کنند. با وجود این، باز هم هستند افرادی که با توجه به خصوصیات ژنتیکی و سرشتیشان اصرار میکنند غذای بیشتری بگیرند و در نهایت هم مقدار بسیار زیادی غذا در بشقابشان باقی میماند!
درباره این موضوع واقعا باید فرهنگسازی شود. این کار در برخی ادارهها و بیمارستانها انجام شده است مثلا الان در بیمارستان بهارلو، غذا را روی میز میگذارند تا هر کس برای خودش غذا بکشد. جالب اینکه در طول سالها این فرهنگ ایجاد شده و با وجود اینکه پیشبینی میشد با این کار مصرف غذا 10 برابر شود یا شاهد رفتارهایی مثل آنچه در برخی اماکن که پذیرایی بدین صورت انجام میشود، باشیم، این اتفاق نیفتاد و هیچکس نگران تمام شدن غذا یا کم رسیدن آن نیست. با این کار نهتنها میزان مصرف غذا بیشتر نشد، بلکه همیشه غذا به اندازه است و هرکس به اندازهای که میل دارد، غذا میکشد و آنچه در نهایت دور ریخته میشود، بسیار کمتر است.
این کار باعث میشود حتی افرادی هم که با توجه به ویژگیهای سرشتیشان بخواهند بیشتر غذا بردارند و حرف دیگران برایشان مهم نباشد، یاد بگیرند و آموزش ببینند که به اندازه نیازشان غذا بردارند و عجله و اسراف نکنند.
غذا خوردن زرنگی نیست!
شاید برای برخی از ما این تصور پیش بیاید که نکند افرادی که چنین رفتارهایی دارند، قبلا در دورهای از زندگی گرسنگی کشیده باشند یا نتوانسته باشند غذای کافی بخورند وگرنه برای فردی با این جایگاه شغلی و درآمد، نرسیدن غذا چه اهمیتی میتواند داشته باشد و میتواند بعد از مهمانی در بهترین رستورانها غذایی بخورد اما همیشه اینطور نیست. این رفتار به پیشزمینه فکری برخی افرادی هم برمیگردد که اگر در مهمانی غذا به تو نرسد یا نتوانی غذا بخوری، دست و پا چلفتی هستی و باید زرنگ باشی و حقت را بگیری!
این باور هم هیچ ربطی به تحصیلات ندارد. یادم میآید مدتی شایع شده بود که قرار است بنزین گران شود و شاهد بودیم کسانی که با درآمدشان حتی میتوانستند یک پمپ بنزین را بخرند، ساعتها در صف بنزین ماندند تا باک اتومبیلشان را پر کنند و از این زرنگی! خوشحال بودند. متاسفانه برخی افراد چنین به اصطلاح زرنگیهایی را فضیلت میدانند. اتفاقا خیلی از کسانی که در دورهای از زندگی سختی و گرسنگی کشیدهاند، مهارتهای رفتاریای را آموختهاند که براساس آن میدانند اگر غذا به آنها نرسد یا کم غذا بخورند، اشکالی ندارد و هیچ اتفاقی نمیافتد. خیلی از افرادی که در مهمانیها رفتارهای ناخوشایند هنگام سرو غذا از آنها میبینیم، اتفاقا از خانوادههای مرفهی هستند و بارها در بهترین رستورانها غذا خوردهاند اما باور به اینکه باید حتما برنده باشند و باید حقشان را بگیرند و کلاه سرشان نرود، باعث بروز چنین رفتارهایی در آنها میشود. حتی ممکن است بعد از شام چنین جملههایی را از آنها بشنویم: شام خوردی؟ گوشت گیرت اومد؟ دسر خوردی؟ من که یک تکه بزرگ گوشت برداشتم... جالب اینکه در چنین مجالسی اتفاقا غذا کم هم نیست و وای به روزی که کمبود وجود داشته باشد. متاسفانه خیلی از ما یاد گرفتهایم به جای اینکه در مواقع کمبود هر چیزی کمتر مصرف کنیم تا به همه برسد، به فکر انبار کردن میافتیم و دیگران یادمان میرود در حالی که در خیلی از کشورهای دیگر وقتی جنس یا کالایی کم میشود، مردم کمتر میخرند.
متاسفانه افرادی که چنین رفتاری از آنها سر میزند، حسن نوعدوستی ندارند. نوعدوستی، یک مکانیسم دفاعی بالغانه است که از طریق آن اضطرابها و نگرانیهایمان را با کمک به دیگران کمتر و احساسی بهتر پیدا میکنیم. این نوعدوستی باید در وجود هر کس شکل گرفته و به او آموزش داده شده باشد. وقتی مدام مشکلات اقتصادی و افزایش قیمتها و کمبود وجود داشته باشد، مردم آموزش میبینند اول به فکر خودشان باشند و بعد دیگران کمااینکه این رفتارها را در رانندگی، مهمانی و... میبینیم. متاسفانه در تاریخ کشور ما روزهای سخت و کمبود کم نبوده که روی رفتارهای ما تاثیر گذاشته و پدر و مادرهای امروزی به بچههایشان یاد میدهند وقتی غذا میدهند، بدو برو و غذا بگیر و اگر بچه چنین نکند، او را سرزنش میکنند.
این مسائل کلی و کلان که در جامعه ما اتفاق میافتد، نمیتواند ژنتیک را تغییر دهد اما ظاهر را میتواند عوض کند و با وجود اینکه از بیفرهنگی مینالیم، وقتی در محیط قرار میگیریم چون گفتهاند باید حقمان را بگیریم، بلافاصله برخلاف آنچه گفتهایم، عمل میکنیم. به نظر من تغییر باید از تکتک آدمها شروع شود. بچههایی که امروز با این روش تربیت میکنیم، معلوم نیست فردا چه جامعهای بسازند. میانسالان و افراد مسنی که امروز رفتارهای نادرست و نابهنجار از آنها میبینیم، تربیت شده سالهایی هستند که احترام به دیگران و بزرگترها خیلی مهم بود، بچههای امروز ما در آینده چه خواهند شد و این موضوع نگرانکننده است که به آنها مسائل اخلاقی و مهارتهای رفتاری و ارتباطی را آموزش میدهیم یا همانطور که گفتم، اشتباه آموزش میدهیم. در این میان مقصر فقط ما بزرگترها هستیم.
باقیمانده غذایتان را دور نریزید؛ هدیه کنید!
متاسفانه در حالی که برخی از هموطنان ما از فقر و نداری برای پیدا کردن مقدار ناچیزی غذا سر از سطلهای زباله درمیآورند، هستند خانوادههایی که از روی چشم و همچشمی، حجم زیادی از مواد غذایی قابلاستفاده را در جشنها و مهمانیها هدر میدهند و داخل سطلزبالهها میریزند یا آنقدر در بشقابشان غذا میکشند که از پس خوردن نیمی از آن هم برنمیآیند و نیمی از غذا روانه سطل زباله میشود.
امروزه در خیلی از مهمانیها افرادی را میبینیم که فقط به خودشان فکر میکنند و هیچ ابایی از اسراف غذا ندارند. آنها حتی به دیگر مهمانهای مجلس که شاید دوست یا از اقوامشان هم باشند هم فکر نمیکنند چه برسد به...
اما در میان ما کسانی مرغ خیال را تا دوردستتر پرواز دادهاند و به دیگرانی فکر میکنند که سر گرسنه به بالین میگذارند؛ آدمهایی نه چندان نزدیک و غریبههایی که حتی خانهای هم ندارند. اعضای موسسه «طلوع بینشانها» غذاهای اضافهای که در تالارها، رستورانها، هتلها و حتی مهمانیهای خانوادگی میماند، با رضایت و خواست میزبان جمع میکنند و به دست افراد نیازمند و کارتنخوابها میرسانند؛ کسانی که مستحقتر از آنها برای دریافت چنین غذاهایی نیست. بعضی از ما واقعا راضی به این اسراف نیستیم. اگر شما هم چنین احساسی دارید، دیگر نگران غذاهای اضافه خود نباشید چون میتوانید بلافاصله پس از پایان مراسم، با این موسسه تماس بگیرید تا غذاها را بستهبندی کنند و به دست نیازمندان برسانند. حتی ماشین میفرستند و غذاهای اضافی را تحویل میگیرند. در نهایت هم این غذاها را با بستهبندی مناسب، به دست نیازمندان میرسانند...
اگر این فرهنگ بین مردم ما جا بیفتد که میتوان غذاهای اضافه آمده در دیسهای مجالس را به نحو مناسبی جمعآوری، بستهبندی و در میان نیازمندان تقسیم کرد، جای امیدواری است. هر چند که ممکن است غذاهای اضافی، غذاهای دستدوم باشند، اما باز هم مرتبکردن این غذاها و رساندنشان به دست نیازمندان واقعی، بهتر از دور ریختن آنهاست چون ممکن است همین افراد نیازمند و آسیبدیده، غذای دورریز شما را از سطلهای زباله بردارند و بخورند پس چه بهتر که خود ما به شکل مناسبتری این غذاهای دستدوم را هم به آنها برسانیم.
اگر تکتک ما اسراف نکنیم، اتفاق قشنگی میافتد؛ کاهش آمار گرسنگی و سوءتغذیه در کشورمان.
حالا وقت تصمیمگیری است؛ دوست دارید از کدام گروه باشید؛ گروهی که فقط خودشان را میبینند یا آنهایی که دورترها هم در افق دیدشان است؟
نشانی سایت طلوع بینشانها toloo.org و تلفنهای موسسه 55147969 و 55147989 است. اگر به ارسال غذاهای اضافی خود برای رساندن آنها به نیازمندان تمایل داشتید، با ما تماس بگیرید.
... و غذایی که راهی سطل زباله میشود
«یک سوم موادغذایی تولید شده برای مصرف انسان، سالانه در دنیا دور ریخته یا اسراف میشود.»
سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد (فائو) در گزارشی اعلام کرده است که حجم ضایعات و اسراف موادغذایی سالانه حدود 3/1 میلیارد تن در دنیاست که این میزان بیش از نصف کل محصول غلات جهان را شامل میشود!
این گزارش نتیجه پژوهشی است که یک موسسه سوئدی که در زمینه غذا و بیوتکنولوژی فعال است، برای فائو انجام داده و نتایج آن در کنگره بینالمللی مرتبط با همین موضوع در تاریخ
16 و 17 می 2011 (26 و 27 اردیبهشت 90) در آلمان ارائه شد.
برپایه این گزارش، به ترتیب 670 و 630 میلیون تن اسراف در زمینه موادغذایی و دورریز، سهم کشورهای صنعتی و درحال توسعه است و بیشترین میزان ضایعات هم مربوط به میوهها و سبزیهاست.
در این گزارش بین ضایعات و زائدات موادغذایی هم تفکیک انجام گرفته است. ضایعات اقلام غذایی معمولا مربوط به تولید، برداشت و پس از برداشت در مراحل فرآوری است و این موضوع در کشورهای در حال توسعه از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا در این کشورها فقدان زیربناهای قوی، تکنولوژی نهچندان پیشرفته و انجام نشدن سرمایهگذاری کافی در سامانههای تولید موادغذایی باعث افزایش میزان ضایعات میشود.
این در حالی است که دورریز موادغذایی و اسراف در کشورهای صنعتی یک مشکل عمده است و اغلب هم به این شکل است که خردهفروشها و مصرفکنندگان، چه بسا کل یک ماده غذایی را بهعنوان زائدات به سطل زباله میریزند.
موید این ادعا آماری است که در این گزارش به آن اشاره شده و بر اساس آن سرانه دورریز موادغذایی در اروپا و آمریکای شمالی بین 95 تا 115 کیلوگرم در سال است، در حالی که این شاخص در مورد کشورهای آفریقایی و آسیای جنوبشرقی به 6 تا 11 کیلوگرم در سال میرسد.
با توجه به اینکه سرانه تولید غذا برای مصرف انسان در کشورهای ثروتمند 900 کیلوگرم و در کشورهای فقیر حدودا نصف این میزان یعنی 460 کیلوگرم در سال است، در کشورهای درحال توسعه، 40 درصد ضایعات در مراحل پس از تولید و هنگام فرآوری شکل میگیرد، در حالی که در کشورهای صنعتی بیش از 40 درصد ضایعات در سطوح خردهفروشی و مصرف ایجاد میشود.
این گزارش در پایان با اشاره به مسئله مهم درآمد کشاورزان اینگونه نتیجهگیری کرده که هر چه میزان ضایعات در مراحل پس از تولید بیشتر باشد، به معنای کاهش درآمد کشاورزان و صرف هزینه بیشتر برای خرید در میان افراد کمتر ثروتمند است و کاهش ضایعات میتواند بهطور معناداری به بهبود وضعیت معیشت و امنیت غذایی بینجامد.