گزارش «سلامت» از مراسم روز جهانی «یتیم ایدز
پرنیان پناهی
سال 2002 در نیویورک راهپیمایی عظیمی در حمایت از «کودکان یتیم ایدز» انجام شد. انعکاس این راهپیمایی چنان بود که از آن پس، بسیاری از سازمانها و نهادهای دولتی و خصوصی تصمیم گرفتند برای حمایت از والدین مبتلا به ایدز و فرزندان آنها، هر ساله در هفتم ماه می، مصادف با 17 اردیبهشت ماه شمسی، این روز را پاس بدارند. هدف از بزرگداشت این روز، احترام به کرامت انسانی، حساسسازی جامعه در این زمینه، جلب مشارکت اجتماعی، توانمندسازی مادران ایتام ایدز، اشتغال و درآمدسازی و آموزش به جامعه درباره بیماری و پذیرفتن بیماران است. گزارش «سلامت» را از مراسم این روز میخوانید.
دکتر محمدجواد حقشناس، رئیس انجمن احیای ارزشها و انجمن توانیاب، روز جهانی یتیم ایدز را روز بزرگی دانست و گفت: «این انجمن ثمره بیش از 4 دهه تلاش است. بزرگانی در این سرزمین با نیت خیر و نیکوکاری دور هم گرد آمدند تا بتوانند جامعهای را شکل دهند که شایسته مردم آن است.» او به خسرو منصوریان، موسس و عضو هیات امنای انجمن احیای ارزشها و توانیاب اشاره کرد و افزود: «خسرو منصوریان که این روزها در بستر بیماری است، یکی از قدیمیترین کسانی است که در زمینه مددکاری اجتماعی فعالیت داشته. او از سالها تجربه در این کار استفاده کرد و حوزه خدمات را از تهران به سطح ملی ارتقا داد.»
وی ادامه داد: «معضلی که امروز کشور ما با آن روبرو است، روند فزاینده ابتلا به اچآیوی است. متاسفانه چند سال قبل خونهایی از فرانسه وارد ایران شد که آغشته به ویروس اچآیوی بودند و تعدادی از بیماران مبتلا به تالاسمی به ایدز نیز مبتلا شدند. بعدها معلوم شد که ورود ویروس اچآیوی به کشورمان از همین خونها آغاز شده است. بعد از مدتی موج دوم ابتلا به اچآیوی/ ایدز در کشور از راه رسید. خبر آمد که در زندان کرمانشاه تقریبا 90درصد از زندانیان حامل ویروس اچآیوی هستند. این ویروس از طریق سرنگ آلوده بین زندانیان گسترش پیدا کرده بود. این اخبار حاکی از آن بود که کشور ما به راحتی قادر نیست با چنین مشکلی مقابله کند.
دو رنج بزرگ این بیماری
مشکل دیگری که با آن روبرو بودیم، ترس از بیان وجود چنین بیماریای در کشور بود. مدیران سیاسی از یک سو و نگاه مذهبیها از سوی دیگر، نشان از آن داشت که نمیتوان بهسادگی با این بیماری کنار آمد. بیماری ایدز بار منفی در اذهان داشت و افرادی که مبتلا بودند، همزمان دو رنج بزرگ را متقبل میشدند؛ رنج بیماری و رنج ناشی از نام بیماری. این دو موضوع اتفاق بدی را برای بیماران رقم زد و خیرین و نخبگانی که باید به این مقوله میپرداختند، نتوانستند به خوبی این موضوع را احساس کنند و برنامهریزی نکردند تا بتوان به مهمترین وجه یعنی پیشگیری از اشاعه بیماری پرداخت. اینجا بود که موج سوم گسترش بیماری دیده شد. در موج سوم، انتقال از طریق روابط نامتعارف جنسی شکل گرفت و فرصتی را ایجاد میکرد که دهها نفر دیگر به ویروس مبتلا شوند.» دکتر حقشناس با تاکید بر آمار روز افزون مبتلایان اضافه کرد: «در ابتدا آمار مبتلایان حدود هزار نفر بود ولی آخرین آمار ثبت شده در کشور ما حدود 27 هزار نفر مبتلا را نشان میدهد. در همه کشورها تعداد مبتلایان زن و مرد با هم تقریبا برابرند ولی در ایران وقتی آمار رقم 23هزار نفر را نشان میداد، فقط 10درصد بیماران ثبتشده را زنان تشکیل میدادند. این رقم نشان میداد که نداشتن تناسب بهدلیل پنهان شدن زنان مبتلاست. اینجا دو موضوع مطرح میشود؛ یا زنان از وجود ویروس در بدنشان اطلاع ندارند یا به دلایلی احساس ایمنی نمیکنند تا موضوع را با ارگانی مطرح کنند، اما وقتی از 23 هزار به 27 هزار رسیدیم اتفاق دیگری افتاد و رقم 10 درصد زنان ثبتشده به 30 درصد رسید. شاید بتوان گفت تلاشها تا حدودی نتیجه داد.
ایدز هنوز در بعضی ها ناشناس است
آمار جهانی میگوید در هر کشوری فقط یکپنجم مبتلایان به اچآیوی ثبت میشوند. این بدین معناست که در کشور ما حدود 100 هزار نفر دیگر به ایدز مبتلا هستند که هنوز ثبت نشدهاند. تلاش انجمن ما این است که با کمک رسانهها، مسئولان و مردم را با این مقوله آشنا کنیم.
بمب ایدز زیرپای ما
اگر آموزش و بیماریابی ما خوب نباشد، مشکلات روز به روز بیشتر خواهد شد. جامعه ما یک بمب متحرک است، ممکن است قربانی بعدی من و شما یا یکی از اعضای خانوادهمان باشد. باید سعی کنیم بار سنگین نام بیماری را از دوش بیماران برداریم تا این عزیزان هم مثل همه بیماران دیگر فقط مشکل بیماری را داشته باشند.
کودکان کار را نجات دهیم
کامبیز محضری، مشاور و کارشناس پروژه صندوق جهانی مبارزه با ایدز به موضوع کودکان حامل اچآیوی پرداخت و گفت: «در سال 2003 ایران کشوری بود که کمتر از یک درصد کودک مبتلا به اچآیوی داشت ولی واقعیت این است که تعداد کودکان مبتلا در ایران رو به افزایش است. در آفریقا هر 15 ثانیه یک کودک در اثر ابتلا به ایدز جانش را از دست میدهد. شاید فکر کنیم آفریقا فاصله زیادی از ما دارد ولی امروزه وجود این بیماری در کودکان کار و کودکان خیابان به گونهای است که تمرکز بیشتری را در این زمینه میطلبد.
جلوی گسترش ایدز را بگیریم
با وجود خبرهای بد و نگرانکننده، باید گفت که کشور ما دارای منابع و ظرفیتهایی است که میتواند جلوی گسترش چنین پدیدهای را بگیرد. یکی از مسائل مهمی که باعث اختلال در عملکرد دستگاههای ذیربط در موضوع اچآیوی شده، انگی است که بر این بیماری زده میشود.
جامعهای که روی آن متمرکز هستیم، موانع زیادی در پیشبرد اهداف ما دارد. مثلا قصد داریم روی مصرفکنندگان مواد تمرکز کنیم ولی مصرف موادمخدر خود به تنهایی یک انگ محسوب میشود. برای موفقیت در این کار نیازمند همکاری رسانههای مختلف هستیم.»
امینزندگانی و الیکا عبدالرزاقی سفیران حسننیت
در پایان دکتر حقشناس از کسانی که با این انجمن همراه بودند، تقدیر کرد. دو سفیر حسننیت این انجمن، امین زندگانی و همسرش الیکا عبدالرزاقی نیز حضور یافتند و هیات امنای انجمن حمایت از آسیبدیدگان اجتماعی و احیای ارزشها، همزمان با روز جهانی کودکان یتیم ایدز، از تلاشهای خالصانه این زوج هنری تشکر و قدرانی کرد.
امین زندگانی نیز ابراز امیدواری کرد تا در روز جهانی ایدز، چالش «من ایدز دارم» اجرا شود. او هدف از گفتن این جمله را از بین بردن تابوی ایدز دانست و ادامه داد: «آنقدر باید این جمله تکرار شود تا در جامعه بهعنوان یک بیماری عادی درآید زیرا ما برای بیماران مبتلا به ایدز خطرناکتریم تا آنها برای ما.» در پایان همه با هم پیماننامهای را خواندند که متن آن به این قرار بود:
ما در پیشگاه خالق جهان، با هم، همپیمان میشویم
تا دنیایی بسازیم که در آن بیماری، ملاک قضاوت نیست...
هم پیمان میشویم که جهانی بسازیم
عاری از تحقیر و تبعیض و خشونت...
جهانی مملو از عشق و مرحمت
جهانی که مردمانش، زنان و کودکان بیمار را درک میکنند...
جهانی که در آن هیچ بیماری تنها نیست
ما پیمان میبندیم که دست در دست هم جهانی زیباتر بسازیم...
علی دایی و ایدز
دست این کودکان را باید بوسید
اواخر سال گذشته، وقتی علی دایی بهعنوان سفیر مبارزه با این بیماری انتخاب شد، گفت: «من در جمع شما حاضر شدم تا بگویم در ارتباط با بیماریها هیچگاه چارچوبی بین آدمها نیست و دردها میتوانند بهانهای شوند برای صمیمیت بیشتر. فرشتههای معصومی را که با بیماری دست به گریبان هستند، از خود جدا نمیدانیم و آمدهایم تا در کنار هم برای رسیدن به بهار آماده شویم. آمدهایم تا بگوییم دلهای کوچک اما سبز این فرشتهها، این بندههای عزیز خدا، همنشین خداست. آمدهایم از آنها بخواهیم برای ما دعا کنند برای رهایی از بیماریهای روح و بیماریهای درون، وگرنه بیماریهای جسمی که مهم نیست. آمدهایم که مقابل این عزیزان زانو بزنیم و دستشان را ببوسیم و بگوییم ما همیشه کنار هم هستیم بیهیچ خط فاصلهای، بدون هیچ مرزی و آمدهایم تا از آنها درس مقاومت بیاموزیم و مهربانانه عشق ورزیدن را یاد بگیریم.»
گپی با چهار خانم ناقل اچآیوی/ایدز
نسرین: گفتم ایدز دارم، همه فرار کردند!
از سال 85 اچآیوی مثبت هستم. در همان سال بهعلت بیماری در بیمارستان بستری شدم. از روی صداقت پزشک و پرستارم را در جریان بیماریام قرار دادم. همین موضوع باعث شد با وجود حال بدم هیچکس بر بالینم حاضر نشود. مردم هم وقتی با بیماری من روبرو میشوند، فرار میکنند. باور کنید ما راه بدی نرفتیم؛ همسرم معتاد بود و من این بیماری را از او گرفتم.
الهام: اصلا نمی دانستم ایدز چیست
همسر من بهدلیل اعتیاد در زندان بود. یک روز حالم بد شد. به بیمارستان رفتم و در آنجا معلوم شد که اچآیوی مثبت هستم. در آن زمان نمیدانستم به چه بیماریای مبتلا شدهام. فکر میکردم با خوردن دارو بهبود پیدا میکنم. دختر کوچکم را هم آزمایش کردند. او هم بیمار بود. بعد از اینکه خانواده همسر و خودم از نوع بیماری مطلع شدند، مخالفتها با حضور من در خانه شروع شد. از آن موقع به هر چیزی دست میزدم با برخورد تند آنها مواجه میشدم. اتفاقی با یک خانم آشنا شدم و موضوع را به او گفتم. او هم من را با مادرشوهرش آشنا کرد. 8 سال با او ماندم. بعد اطلاعات خانوادهام زیاد شد و بهتدریج مرا پذیرفتند.
فاطمه: ما اچآیوی مثبتها در این دنیا تنهاییم
از 8 سال پیش به این بیماری مبتلا شدم. 3 فرزند دارم. همسرم معتاد تزریقی بود. وقتی همسرم بهدلیل بیماری در بیمارستان بستری شد، آزمایش نشان داد که به اچآیوی مبتلاست. من نیز آزمایش دادم. متاسفانه جواب مثبت بود. وقتی از این موضوع مطلع شدم، دست به خودسوزی زدم. از طرف خانواده طرد شدم. تنها کسانی که به من نزدیک میشوند، فرزندانم هستند. ما مبتلایان کاملا در این دنیا تنها هستیم. فقط آقای منصوریان از ما حمایت میکند و از روزی که ایشان در بیمارستان بستری شدند، خیلی نگرانیم.
شکوه: معجزه من را نجات داد
من هم از همسرم بیماری را گرفتم. دو دختر دارم. از وقتی فهمیدم مبتلا هستم، فقط به مرگ فکر میکردم. 6 سال قبل به یکی از ارگانها مراجعه کردم تا کمک دریافت کنم. رفتار بسیار بد آنها باعث شد دست به خودکشی بزنم ولی معجزهای من را نجات داد تا کنار دخترانم بمانم. اینجا آقای منصوریان تنها تکیهگاه ماست.