دکتر حافظ باجُغلی
روان?پزشک و عضو کمیته بهداشت و سلامت جنسی انجمن روانپزشکان ایران
در عشق زخمهایی است که ناسور میشوند. شاید از ناخودآگاه ذهن ما پاک شوند اما خشم و اضطراب پنهانی آنها برای همیشه باقی میماند. یکی از این زخمها دروغهایی است که در رابطه عاشقانه «پیش میآید.»
گاهی قصد دروغ گفتن نداریم اما ناخودآگاه برای اینکه معشوق را جذب کنیم و او را نگه داریم، فریبش میدهیم. دامنه فریب گستردهتر از آنی است که فکرش را میکنیم. یکی از آنها پوشاندن نقصهای ظاهری است. دروغ فقط گفتنی نیست. آرایش غلیظ و پوشیدن لباسهایی که صورت و بدن ما را طور دیگری نشان بدهند، از مصادیق فریب هستند. تظاهر به مهربانی و سازگاری بیشتر از آنچه هستیم، از مصادیق دیگر فریب است. تلاش برای خندیدن و مهربانی، دست و دل باز بودن و نشان دادن سازگاری با شرایط ناخوشایند بیش از آنچه هستیم، فریفتن معشوق است. غلو درباره وضعیت اقتصادی، موقعیت شغلی و درآمد یعنی شوخی گرفتن عشق و فریب معشوق.
دروغ گفتن درباره سن یکی دیگر از این فریبهاست. افرادی که سنشان را دروغ میگویند و خیالشان راحت است که پس از اینکه معشوق را «لبه دام» انداختند، دیگر کار از کار گذشته است و کسی برای یکیدو سال سن ناقابل معامله را به هم نمیزند. افرادی که خود را از نظر جنسی گرمتر از آنچه که هستند، نشان میدهند به شیوهای دیگر فریبکاری میکنند. بزرگنمایی هوش و دانش نیز از مصادیق دیگر فریب است.
افرادی که پیش از هر ملاقات عاشقانه چند مطلب را با عجله در اینترنت جستجو میکنند و خود را باسوادتر از آن چیزی که هستند نشان میدهند، به شیوهای متمدنانه فریبکاری میکنند. دروغ درباره رابطههای گذشته نیز یکی از شایعترین مصادیق فریب است. فریبهای عاشقانه گاهی با قصد بدی همراه نیستند. این فریبها بیشتر شبیه استراتژیهای رفتاری برای جذب جنس مخالفند و گاهی آنقدر پنهانی و ناخودآگاه هستند که خود فرد هم نمیداند اسم رفتارش فریبکاری است.
این رفتارهای فریبکارانه تاثیر زیادی در رابطههای غیرجدی و کوتاهمدت ایجاد نمیکنند اما پیامدهای منفی خود را در رابطههای طولانیمدت نشان میدهند. برای داشتن یک عشق کامروای همراه با تعهد لازم است به این استراتژیهای ناکارآمد رفتاری خودمان آگاه باشیم و از آنها استفاده نکنیم.
در عشق بهتر است خودمان باشیم. فریب، دشمن عشق است. فریب یعنی جدی نگرفتن معشوق بهعنوان انسانی که احساس و فکر و عاطفه دارد. شاید بتوانیم معشوق را بفریبیم و او را پای سفره عقد بکشانیم اما با خشمهای پنهان او که در طول زندگی خودش را با نشانههایی مانند طلاق عاطفی، اختلال جنسی، پرخاشگری و نشانههای بیشمار دیگر نشان میدهد، چه میکنیم؟