معمولا افرادی از یکدیگر میرنجند که از هم توقع داشته باشند و کسانی از هم توقع دارند که یکدیگر را دوست دارند، بنابراین زن و شوهری که ازدواج آنها براساس مهر و محبت بنا شده، حق دارند بیش از دیگران از هم توقع داشته باشند و در نتیجه بیش از دیگران از هم برنجند. بدیهی است رنجش طبیعی است، اما زن و شوهرها باید مراقب باشند رنجش خود را از همسرشان پوشیده نگه ندارند زیرا رنجشهای کوچک و جزیی تدریجا در روانشان انباشته میشود، بهطوری که جرقهای میتواند آتش خشم بیپایان آنها را شعلهور کند. متاسفانه سرانجام چنین وضعیتی به هیچ وجه خوشایند نیست؛ زن و شوهر داد و فریاد راه میاندازند، بد و بیراه میگویند، ناله و شیون و نفرین سر میدهند و خلاصه همه چیز را درهم میشکنند. هر سیستم حرارتیای یک ترموستات دارد. ترموستات روان افراد نیز تخلیه فشارهای درونی است بنابراین باید ضمن آشنایی با شیوه تخلیه فشارهای درونی، تنشهای انباشتهشده خود را خارج کنند.
افراد با گفت و شنود میتوانند هر رنجش و دلگیریای را از خود دور کنند به شرطی که با فن گفتوگو و راه دفع دلخوری آشنایی کامل داشته باشند. امروزه در دنیای اقتصاد و سیاست «مذاکره» موضوع مهمی تلقی میشود زیرا مناسبترین و سریعترین راهحلهاست. از طریق مذاکره میتوانیم به سوءتفاهماتی که عامل و منشاء هرگونه اختلافاند، خاتمه دهیم. افراد هنگام گفتوگو اطلاعات لازم را در اختیار یکدیگر قرار میدهند و در جریان کم و کیف نظریات هم قرار میگیرند که نتیجه آن، آگاهی از خواستههای طرفین و دستیابی به راهحل عقلانی و منطق و نهایتا برقراری تفاهم نسبی است. مذاکره پدیدهای نوظهور نیست که بخواهیم آن را توضیح دهیم. ما در تمام لحظات و دقایق زندگی خود با این موضوع مهمسر و کار داریم. هنگامی که با راننده تاکسی بر سر مبلغ کرایه بحث میکنیم، زمانی که با مغازهدار در مورد خرید جنس چانه میزنیم یا آنگاه که قصد خرید اتومبیلی داریم، در حقیقت، در حال «مذاکره» هستیم. مگر صحبت طبیب با بیمار خود، گفتوگوی وکیل با موکلش یا صحبت کارمند با مدیرعامل پیرامون جریان کارها مذاکره نیست؟ پس چرا زن و شوهر که از همه به هم نزدیکترند با یکدیگر مذاکره نکنند؟ در زندگی زناشویی دلخوریها، رنجشها، شکایتها و مشاجرهها فراوان است. اگر چنین نباشد، باید نگران بود زیرا به یقین رابطه زن و شوهر به سردی گراییده، نسبت به هم بیاعتنا شدهاند و در حالی که از هم رنجش دارند به زندگی یکنواخت خود ادامه میدهند، اما اگر بخواهند به بهبود رابطهشان کمک کنند، باید نحوه بهتر گفتوگو کردن را بیاموزند. اوایل ازدواج بیشتر زن و شوهرها کوتاه میآیند، چشمپوشی میکنند، از یاد میبرند، میبخشند و زود آشتی میکنند اما پس از چندی، هیچ یک کوتاه نمیآید، چشمپوشی نمیکند، از یاد نمیبرد و نمیبخشد. همه چیز زیر ذرهبین میرود، زود میرنجند و میرنجانند. بعد هم هریک میگوید چرا من برای آشتی پیشقدم شوم؟
متاسفانه این روند به مرحلهای میرسد که همسران نتیجه میگیرند حرف زدن فایدهای ندارد. مثلا زن یا شوهر میگوید چه فایده وقتم را صرف حرف زدن با او بکنم؟ او که اصلا به حرفم گوش نمیدهد. تا حالا چند بار امتحان کرده باشم، خوب است؟ دیگری میگوید همسرم فقط به خواستههای خودش فکر میکند. خودخواه است و اصلا فرصت حرف زدن به من نمیدهد. هر وقت خواستم با او حرف بزنم فقط خودش گفته و خودش شنیده. من حتی یک کلمه هم نتوانستهام حرف بزنم. وقتی کار به اینجا میکشد، زن و شوهر دیگر دور گفتوگوی مستقیم را خط میکشند اما زندگی مشترک همچنان ادامه دارد. ناگزیر برای شناخت طرف مقابل و خواستههای او به حدس و گمان متوسل میشوند. مشخص است این شناخت نمیتواند درونی و عمیق باشد. رنجشها هم مزید بر علت میشود و کار به گوشه و کنایه میکشد. به این ترتیب روزبهروز وضعیت رابطه وخیمتر میشود. همسر رنجیده میکوشد حقانیت خود را ثابت کند و معتقد است رفتاری غیرمنصفانه و دور از عدالتی با او شده است. مرد رنجیدهخاطر بهتدریج زمام رفتار خویش را از دست میدهد. اگر او قدمی برای رفع رنجش خود برندارد، مدام بر میزان آن افزوده میشود و کار به قهر میکشد. در تمام مراحل مذکور، همصحبت شدن میتوانست درهای آشتی را بگشاید. گاهی خجالتی بودن باعث میشود برای رفع دلخوری قدم پیش نگذارند. گاهی از واقعیت فرار و مشکل را رها میکنند. گاهی هم بهطور حیرتآوری مایل هستند دیگران را شبیه خود کنند، در حقیقت، به این دلیل که خودشان تایید شوند. در حالی که معلوم نیست مثل خود شدن درست باشد. از طرفی، از کجا معلوم همه چیز تغییر کند و شرایط زندگی بهتر شود؟ بنابراین همسران باید دست از خودخواهی بردارند. آنها باید بپذیرند رابطهای معقول و مورد پسند است که بر حس احترام به عقیده و گفتار طرف مقابل استوار باشد. افراد باید همسرشان را همانطور که هست قبول کنند. لازمه اینکه یک همسر به خواستههای منطقی همسرش توجه کند این است که به خواسته طرف مقابلش احترام بگذارد و به شیوه پسندیدهای با او حرف بزند. اگر همسران با هم صحبت نکنند، از کجا بدانند چه خواستهای از هم دارند. کسانی که معتقدند از گفتوگو نتیجهای نگرفتهاند، باید بدانند با شیوه سخن گفتن آشنایی کافی نداشتهاند. هر جنگی، سرانجام با مذاکره حل و فصل شده است. جنگ خانوادگی نیز پایانپذیر است و با گفتوگو فاصلهها و دلسردیها از بین میرود. البته هر گفتوگویی آدابی دارد که اگر به همه نکاتش توجه شود، پایانی خوش خواهد داشت اما اگر با پیشبینی و سیاست از قبل تعییننشده اقدام به شکوه و شکایت کنیم، چهبسا وضع از آنچه هست، بدتر شود. توصیههایی که در ستون پایین صفحه میخوانید، راهکار یک گلهگذاری خوب را برایتان شرح میدهد تا بتوانید این مرحله حساس را به خوبی پشت سر بگذارید.
دکتر اصغر کیهاننیا
روانشناس و حقوقدان