حال سوال اینجاست که مگر میشود منشاء همه بیماریها معده و تغذیه باشد؟ اگر بیماریهایی مثل سوء هاضمه را کنار بگذاریم، بیماریهایی به نظر میآیند که به ظاهر هیچ ارتباطی به معده و تغذیه ندارند مثلا بیماریهای خود ایمنی یا اغلب سرطانها و یا مهمتر از همه بیماریهای ژنتیکی؛ پس چگونه میتوان گفت که این بیماریها به معده و تغذیه مربوط است و اساسا اگر این حدیث موثق است چگونه میتوان از این عقیده دفاع کرد و در صورت اثبات چگونه از آن برای پیشگیری از ابتلا به بیماریها، حفظ سلامت و یا درمان آنها استفاده نمود؟
همانگونه که میدانیم بیماری در واقع خارج شدن بدن انسان و ارگانهای آن از حالت طبیعی است؛ یعنی در حالت بیماری بسته به نوع آن کل بدن و یا قسمتی از آن دچار اختلال در عملکرد میشود. بدن انسان از ارگانها و ارگانها از سلولها تشکیل شدهاند، لذا میتوانیم بگوییم اگر تمام سلولها درست کار کنند و هیچ مشکلی نداشته باشند، ارگانها نیز مشکلی نخواهند داشت و اگر ارگانها درست کار کنند، کل بدن انسان در سلامت کامل خواهد بود و فرد هیچ بیماری نخواهد داشت.
پس اگر میخواهیم بدانیم که انسان چگونه بیمار میشود، باید اول ببینیم سلول چگونه دچار اختلال میشود و یا آزرده میگردد. این مطلب را به طور کلی تحت عنوان مبحث آزار سلولی یا Cell injury مورد بررسی قرار میدهیم تا ببینیم آیا تغذیه میتواند در تمام ابعاد و شؤون انواع بیماریها دخالت مستقیم یا غیرمستقیم داشته باشد.
به طور کلی آنچه موجب آزار سلولی در بیماریهای غیرترومایی میگردد، عبارت است از:
1- آزار به علت میکروارگانیسمها
2- آزار به علت کمبودهای تغذیهای و مواد انرژیزا
3- آزار به علت کمبودهای تغذیهای مواد مکمل و ویتامینها
4- آزار به علت تجمع مواد زاید در داخل یا خارج سلولها
همانگونه که مشاهده میشود در صورتی که سلول انرژی کافی جهت از بین بردن عوامل آسیب رسان داشته باشد، این آزارها نمیتوانند در عملکرد آن ایجاد کنند. البته منظور از بیماریها در بحث ما علاوه بر عوامل آسیبرسان محیطی مثل تروماها حاصل از ضربه، برق گرفتگی، حرارت، اشعه و عوامل شیمیایی مثل سموم، اسیدها و بازها نیز میباشد.
زیرا این عوامل میتوانند علل انسانی و عمدی داشته باشند و اساسا متفاوت از بیماریهای داخلی یا عفونی و مانند آن هستند و از بحث ما خارجند؛ با این وجود اگر سلولها از لحاظ سطح انرژی و توانمندی در وضعیت مناسبی باشند، همین عوامل را هم بهتر تحمل میکنند و آسیب کمتری به آنها میرسد.
در یک جمله اگر تغذیه که منبع انرژی سلول است کامل و متعادل باشد، موجب عملکرد صد درصد سلولی و عملکرد صد درصد سلولی موجب عملکرد صد درصد ارگانها میشود و وقتی تمامی ارگانها و سیستمها صد درصد درست کار کنند، تمام بدن در سلامت کامل است.
به عنوان مثال اگر سیستم ایمنی عملکرد ابتیموم یا کامل داشته باشد بیماری خود ایمنی چگونه به وجود آید و یا عوامل عفونی چگونه میتوانند موجب بیماریهای مهلک شوند و همینطور است سیستم گردش خون، قلب، گوارش، مغز و اعصاب، استخوانها و سایر ارگانها.
در مورد بیماریهای نئوپلاستیک یا سرطانی و یا بیماریهای ژنتیکی همانگونه که میدانیم بیماریهای نئوپلاستیک به شدت به عملکرد سیستم ایمنی مربوط هستند و در حضور یک سیستم ایمنی کارآمد به علت تشخیص و انهدام سلولهای تغییر یافته اساسا عمده نئوپلاسمها نمیتواند به وجود بیایند و برخی از نئوپلاسمها مثل بعضی از لوکمیها (سرطانهای خون) که در اثر عدم تمایز سلولی به وجود میآیند، باز هم در حضور انرژی کافی و توانایی سلولها در عملکرد تمایز از سلولهای نارس به سلولهای بالغتر نباید با این پدیدهها هم روبرو شویم.
درخصوص بیماریهای ژنتیک هم با توجه به اینکه این بیماریها اغلب به دلیل ایجاد یک ژن معیوب در خود فرد است که در نتیجه اختلال در تقسیم سلولی و مراحل آن یا جهشهایی که در اثر نقص سلولها در ترمیم کاستیها و اختلال در DNA ایجاد میشود و یا به دلیل انتقال این ژنهای معیوب از نسلهای گذشته به فرد است که باز میتواند در اثر اختلال انرژی سلولی در ترمیم نقصهایی در DNA اتفاق بیفتد.
بنابراین حتی بیماریهای ژنتیکی، چه آنهایی که در خود فرد بیمار به وجود آمدهاند و چه بیماریهایی که از نسلهای قبل به فرد رسیدهاند، از نظر علمی میتوانند به علت نقص در تغذیه فرد یا اجداد وی باشند.
برای خواندن بخش اول -پیشگیری از بیماریها در طب اسلامی- اینجا کلیک کنید.