پرسش: من دارای 2 فرزند پسر با اختلاف 1 سال و 4 ماه هستم. متاسفانه پسر بزرگم لجباز شده است. اسباببازیها و لوازم خانه را به هم میریزد و هرگز جمع نمیکند. به من و پدرش شدیدا وابسته است و گاهی اوقات برادر کوچکش را کتک میزند. وقتی فرزند کوچکترم را در آغوش میگیرم یا به او رسیدگی میکنم، فرزند بزرگتر به شدت حسادت میکند، طوری که مجبورم هر 2 را همزمان با هم بغل کنم که البته باز هم واکنش نشان میدهد. لطفا بگویید چطور با او برخورد کنم تا از نظر روانی آسیب نبیند؟
پاسخ دکتر میترا حکیمشوشتری، فوقتخصص روانپزشکی کودک و نوجوان و عضو هیئتعلمی دانشگاه علومپزشکی تهران:
به سن فرزندانتان اشاره نکردهاید زیرا درک کودکان از اتفاقات پیرامونشان با توجه به سنی که در آن قرار دارند، متفاوت است، اما به نظر میرسد سن هر 2 کودکتان خیلی پایین است زیرا فرزند بزرگتر همچنان بسیاری از نیازهایش باقی مانده ولی شما مجبورید بیشتر به فرزند کوچکتر برسید. به همین دلیل حساسیت فرزند بزرگتر به برادر کوچکترش زیاد است. در این قبیل موارد اگر مراقب دیگری علاوه بر مادر مانند مادربزرگ، خاله، عمه یا حتی پرستار کنار کودکان حضور داشته باشد و برخی کارهای مربوط به آنها را انجام بدهد تا مادر فرصت بیشتری برای رسیدگی به هر 2 کودک داشته باشد، بسیار خوب خواهد بود و احساس کمبود از سوی فرزند بزرگتر کمتر خواهد شد ولی اگر مادر مجبور باشد به تنهایی به هر 2 کودک رسیدگی کند، کار دشواری خواهد داشت. بهخصوص اینکه هر 2 کودک به دلیل فاصله سنی کم به توجه عاطفی نیاز دارند.
از طرفی، نباید تمام توجه را به فرزند بزرگتر که از آمدن فرزند بعدی دلخور است، معطوف کرد. گاهی برخی مادران برای اینکه حس و حال فرزند بزرگتر را بهتر کنند، مرتب به او میگویند: «ما تو را بیشتر دوست داریم، تو فرزند ارشد ما هستی.» و حرفهایی میزنند که او را برای ادامه پرخاشگری و انجام کارهای بد حق به جانبتر میکند و این حس همیشه در او وجود دارد که من بهتر از فرزند دوم هستم پس هر کاری که بخواهم میتوانم انجام بدهم. بهتر است به جای گفتن این حرفها برخی حقوق را به دلیل بزرگتر بودنش به او بدهید که فرزند کوچکتر قادر به انجام آنها نیست. مثلا او میتواند برخی خوراکیها را بخورد که برادر کوچکترش نمیتواند آنها را بخورد یا چون برادرش کوچکتر است باید پوشک شود در حالی که او بزرگتر است و نیازی به پوشک ندارد و راحتتر است و...
یادتان باشد فرزند بزرگتر حتی عوض کردن پوشک را به حساب مراقبت کردن و محبت اضافه شما نسبت به برادرش میداند نه به حساب ناتوانی او. در نتیجه فکر میکند او برای مادر عزیزتر است. اگر بتوانید فیلمهای دوران کودکی فرزندتان را به او نشان بدهید و برایش توضیح دهید او هم ناتوانیهایی داشته که مادر به آنها رسیدگی میکرده تا به این سن رسیده و همیشه نیازی به این مراقبتها نیست، به او کمک میکنید تا شرایط فرزند جدید را بهتر بپذیرد. ضمن اینکه توصیه میکنم انجام برخی کارهای ساده مربوط به فرزند کوچکتر را به فرزند بزرگتر بسپارید تا او نیز نسبت به برادر کوچکترش احساس مسوولیت کند. همچنین اجازه بیان احساسهای منفی را به فرزند بزرگتر بدهید. مثلا وقتی میگوید: «من از برادرم بدم میآید یا از اینکه او وقت تو را میگیرد، دلخورم و...» او را سرزنش نکنید. اتفاقا لازم است خودتان هم گاهی از این جملات منفی استفاده کنید. مثلا وقتی میبینید فرزند بزرگتر خیلی عصبانی است و از رسیدگی شما به برادرش ناراحت است، بگویید: «چقدر بد است که این بچه نمیتواند غذا بخورد و من مجبورم به او غذا بدهم. اگر میتوانست خودش غذا بخورد، ما میتوانستیم بیشتر با هم بازی کنیم.» با گفتن این جمله به کودک اجازه میدهید احساسات منفی خود را بیان کند. در نتیجه به بدرفتاری، بداخلاقی و کتک زدن فرزند کوچکتر متوسل نمیشود ولی معمولا والدین این کار را انجام نمیدهند و دائم به کودکشان تلقین میکنند که تو باید او را دوست داشته باشی یا او تو را خیلی دوست دارد. گفتن این حرفها کودک عصبانی را عصبانیتر میکند.