اولین نکتهای که در مورد فرزند بزرگتر این خانواده به نظر میرسد این است که بیشک این کودک بهدلیل شوکی که به خانواده وارد شده مورد حمایت کمتری بوده است. طبیعی است بزرگترهای خانواده و حتی پدر او که انتظار داشته با یک پدیده شادیآور یعنی، زایمان و تولد و جشن مواجه شود، آنچنان دچار شوک و تنش شدند که خودشان هم با این کودک رفتار مناسبی نداشتهاند. همین که او در معرض جزییات اخبار و وضع جسمی مادرش قرار گرفته و حتی وی را در آن وضعیت ظاهری بد ملاقات کرده، نشان میدهد چه روزهای پرتنشی را پشت سر گذاشتهاند.
غالبا بچهها در شرایط پراسترس بیشتر آسیب میبینند زیرا نمیدانند با این حس ناشناخته چه کنند و نیاز دارند مهارت مواجهه با آن را حتما بیاموزند. در این بین آنها علاوه بر فشارهای روانی ناشی از عوامل خارجی، بهدلیل عوامل داخلی و طبیعی هم فشارهای روانی خاص دوران کودکی را دارند، مثلا کودکی که تازه مدرسه رفته یا پیشدبستانی است، بزرگترین اضطراب و تنش یعنی جدایی از والدین را تجربه میکند. در مورد این پسر کوچک استرس تولد کودکان جدید، بستری شدن مادر و ترس از دست دادن او و خشم پنهان نسبت به نوزادانی که آمده و مادرش را از او گرفتهاند، به مشکلات مدرسه و دلواپسیهای آن اضافه کرده است. میتوان گفت بروز علائم جسمی و عادتهای خاص رفتاری، بیانگر همین تنش و فشار بیش از حد به این کودک است.
درد شکمی و سردرد؛ علایم استرس
نشانه استرس و فشار روانی در برخی بچهها بروز مشکلات جسمی مانند درد شکمی و سردرد است اما استرس میتواند شامل طیف وسیعی از مشکلات روانی به صورت عادات جدید مثل انگشت مکیدن، پیچاندن مو، دروغگویی، زورگویی یا برعکس، کمرو شدن و گوشهگیری باشد. این پسر در شرایطی که باید به خاطر تولد بچه جدید که عاملی استرس زاست، تحت حمایت و توجه خاص قرار گیرد، حتما از خانه که محل امنیت و آرامش اوست، مکرر جابجا شده و مراقبان او تغییر کردهاند، تغذیه و خوابش مورد غفلت واقع شده و بسیاری عوامل تنشزای دیگر که ما از آن بیاطلاع هستیم، تجربه کرده است.
حالا چه باید کرد؟
بچهها به گفتوگوی روزانه نیاز دارند. آنها هر روز باید با پدر یا مادر خود حرف بزنند، بازی کنند و در مورد رخدادهای روزشان سخن بگویند. (بهخصوص اگر تنش داشتهاند.) از این طریق شما به دختر یا پسرتان نزدیک میشوید و درباره علت احتمالی بروز فشارهای روانی اطلاعات کسب میکنید و میتوانید شیوه غلبه بر آنها را بیاموزید.
احساست را بگو...
باید این کودک را تشویق کرد صحبت کند. از احساسش بگوید و خشمهایی که درونش دارد. فراموش نکنید فقط باید شنونده او باشید و از اظهارنظر یا پند دادن بپرهیزید. کاملا همدلانه بشنوید. حتی نباید بگویید: «این نوزادان تازه متولد شده بیگناه هستند یا طفلکی از همه بیشتر سختی کشیده، تو بعد از تولد در آغوش مادرت رفتی و به خانه آمدی و در آرامش شیر خوردی و رشد کردی.» این حرفها بیشتر باعث میشود هجوم احساسات متفاوت و متناقض آزارش بدهد، مثلا حس خشم از این نوزادان تازه متولد شده، حس ترحم و شاید احساس گناه بهدلیل تنفری که از آنها دارد). فقط بشنوید و تایید کنید حق دارد و کاملا طبیعی است که چنین حسی دارد.
بهجای تنبیه، تشویقش کنید
به مشکلات ایجاد شده و بدرفتاریهایش بیاعتنا باشید و به جای تنبیه سعی کنید خردهرفتارهای خوبش را تشویق کنید. بهتر است از او در خانه خودش مراقبت شود که حس امنیت و آرامش بیشتری وجود دارد. بودن در اتاق خودش، بازی با اسباببازیهایش، تشویق او به نقاشی کشبدن، خرید خمیربازی و تشویق به ساختن اشکال جالب با خمیر، حتی ثبتنام او در کلاسهای تابستانی بهویژه ورزش و شنا کمککننده است. دلگرمی و حمایتتان را دریغ نکنید. تشویقش کنید فعالیتهای نشاطآور انجام دهد. موسیقی گوش دادن و بازی کمک میکند فکرش از درد، رنج و تنش رها شود و باور کند اوضاع رو به راه است و همه چیز به حالت آرام قبل برمیگردد.