یکی از سختترین فصول سال برای خانوادهها فصل تابستان است زیرا برنامهریزی و سرگرم کردن فرزندان کمی مشکل است و بدون این برنامهریزی اصطکاک و تنش بین فرزندان سبب عصبی شدن والدین و تبعات منفی برای کودکان میشود. معمولا با تعطیل شدن مدارس و افزایش تعداد ساعاتی که فرزندان یک خانواده کنار هم هستند، مشکلات والدین بیشتر میشود. از دعواهای بین کودکان بگیرید تا افزایش ساعات تماشای تلویزیون و بازی با تلفنهمراه و تبلت و به هم ریختن ساعتهای خواب و... در این مقاله نگاهی داریم به 4 مشکل شایع والدین و فرزندانشان در تابستان. در ادامه نیز پیشنهاداتی برای سر و سامان دادن به این مسایل خواهیم داشت.
1. افزایش ساعات مواجهه فرزندان با هم و بالاگرفتن تنش در خانواده
لازم است در تابستان برای کودکان برنامهریزی داشته باشید و آنها را در کلاسهای متنوع ثبتنام کنید. کلاسهای ورزشی از جمله شنا انتخاب خوبی است که سبب تقویت قدرت فیزیکی و جسمی کودکان و فرمگیری اندامهایشان میشود. کلاسهای هنریای که مورد علاقه کودک باشد هم مناسب است. اگر تعداد فرزندان خانواده زیاد است، بهتر است کلاسها به نحوی انتخاب شود که کودکان در ساعات جدا از هم در کلاس باشند تا تعداد ساعات مواجهه آنها با هم کمتر شود و تنش ناشی از ارتباط آنها با هم کاهش یابد. در صورتی که امکان ثبتنام فرزندان در کلاسهای هنری-ورزشی وجود ندارد، مادر میتواند در خانه ساعاتی را به کتابخوانی اختصاص دهد. او میتواند برای کودکانی که توانایی خواندن و نوشتن دارند، کتاب بخرد و از آنها بخواهد کتاب را خلاصه شده تحویل دهند. نقاشی گروهی نیز برنامه دیگری است که در آن مادر میتواند کنار فرزندان بنشیند تا آنها سرگرم شوند. نقاشی برای تخلیه هیجانات، اضطراب و پرخاشگری بسیار کمککننده است. از دیگر فعالیتها خمیربازی است که ضمن تخلیه هیجانات، خلاقیت را در کودکان افزایش میدهد. عصرها هم لازم است والدین فرزندان را به خارج از خانه ببرند. بیرون بردن نیاز به صرف هزینه بالایی ندارد و میتوان از پارکهای کوچک محلی استفاده کرد. ارتباط کودکان در این محیط با کودکان همسن و سال خود و استفاده از وسایل بازی تعبیهشده در پارک در تقویت هوش اجتماعی کودکان موثر است.
2. افزایش وقتگذرانی پای تلویزیون، بازیهای رایانهای و شبکههای مجازی
به خانوادهها توصیه میکنیم ساعات مشخصی را برای تماشای تلویزیون یا استفاده از بازیهای رایانهای برای فرزندانشان در تابستان در نظر بگیرند و در عین حال اذعان میکنیم خانواده موظف است برای وقت کودکان برنامهریزی کند. کودکانی که ساعات طولانی را صرف این برنامهها میکنند، دچار علائم افسردگی و اضطراب میشوند. کمتحرکی، پرخوری و اضافه وزن هم از دیگر عوارض وقتگذرانی پای تلویزیون است. والدین باید برای اوقات طولانی تابستان کودکان برنامهریزی داشته باشند. استفاده از استخرهای عمومی شنا بسیار توصیه شده است. با توجه به علاقه کودک میتوان آنها را در کلاس ژیمناستیک، فوتبال، اسکیت و... هم ثبتنام کرد. کنار این کلاسها ثبتنام در کلاسهای آموزشی به میزان کم هم خوب است. البته باید کلاس با توجه به علایق بچهها انتخاب شود و هرگز وقت بچهها با کلاسهای فشرده و با توجه به علاقه والدین پر نشود.
3. مختل شدن ساعات خواب کودکان
معمولا کودکان در تابستان تا دیروقت بیدار هستند و اغلب تا ظهر میخوابند. بعد از بیدار شدن هم وقتشان را پای تلویزیون و بازیهای رایانهای صرف میکنند. توصیه میکنیم برای اینکه ساعات خواب کودکان به هم نریزد و روزها وقتشان هدر نرود، صبحها در کلاسهای ورزشی ثبتنام شوند تا برنامه همیشگی بیدار شدن در صبحگاه را داشته باشند و در عین حال برای عصرها برنامه دیگری در نظر گرفته شود تا کمتر وقت خود را صرف تماشای تلویزیون و بازیهای ویدیویی کنند. یکی از نکاتی که باید توجه والدین را به آن جلب کرد، تماشای فیلمهای خانوادگی کنار هم است اما برخی فیلمها مناسب تماشای هر سنی نیست و اگر مادر خانواده مصر به دیدن چنین فیلمهایی است باید برنامه را ضبط کند یا تکرار آن را در ساعاتی که فرزندان در کلاسهای تابستانی به سر میبرند یا خواب هستند، تماشا کند. تماشای فیلم ترسناک همراه با کودکان هم اضطرابزاست و در درازمدت سبب ایجاد ترسهای خاص در آنها میشود. پس نهتنها باید ساعات خواب و بیداری کودک را در طول تابستان کنترل کرد بلکه باید به برنامههایی که کودکان تماشا میکنند هم توجه کرد.
4. دوستی و برقراری ارتباط با غریبهها
وقتی کودکان را پارک میبریم، گاهی آشناییهای موقتی ایجاد میشود که ممکن است مورد تایید خانواده نباشد. این آشناییها گذراست و ویژه فصل تابستان است، بنابراین خانوادهها نباید جز در موارد خاص نگران شوند. نکتهای که بسیار اهمیت دارد اینکه والدین هرگز نباید کودک را در پارک رها کنند. باید کنار فرزندشان کنار سایر مادران بنشینند و رفتارها و ارتباطات فرزندانشان و دوستهای آنها را زیر نظر بگیرند. وقتی مادر کودکان را پارک میبرد، حتما باید در مورد مسائل امنیتی نیز صحبت کند. او باید مراقب فرزندانش باشد تا از جلوی چشم او دور نشوند. اگر والدین کودک را به اماکن عمومی میبرند باید در مورد صحبت کردن با غریبهها، جواب دادن به سوالات آنها، خوراکی گرفتن از آنها و... به کودک اطلاعات کافی بدهند. این فرهنگ که در خانوادههای ما رایج است و به همه اطرافیان ناآشنا خاله و عمو گفته میشود، بسیار اشتباه است. این القاب را فقط باید به خاله و عموی اصلی داد. سایر افراد باید برای کودک غریبه معرفی شوند. باید به کودک یاد داد با غریبهها ارتباط برقرار نکند و همراهشان جایی نرود. این امکان وجود دارد که غریبهها قصد آدمربایی یا آزار جنسی کودکان را داشته باشند.
دکتر کتایون خوشابی
روانپزشک اطفال
فرهنگ اهدای خون در کشور ما از زمان جنگ تحمیلی در مردم نهادینه شد و آنها در حال حاضر اهدای خون را به عنوان یک مسوولیت اجتماعی، فرهنگی و دینی پذیرفتهاند. ماه مبارک رمضان بهترین زمان برای ایثار و فداکاری است و توصیه میشود مردم اهدای خون را به شبهای قدر موکول نکنند زیرا نیاز به خون و فرآوردههای خونی مختص زمان خاصی نیست. در سال 94، بالغ بر 3 میلیون و 600 هزار واحد خون و فرآوردههای خونی به بیمارستانهای کشور ارسال شده است و بنابراین نیاز به خون همیشه در کشور احساس میشود.
در 10 روز اول ماه مبارک رمضان نیز 51 هزار و 491 نفر در کل کشور موفق به اهدای خون شدهاند، در حالی که تعداد مراجعان بیشتر از این تعداد بوده است. استانهای تهران، مازندران و فارس بیشترین میزان اهدا را در 10 روزه ماه رمضان به خود اختصاص دادهاند. سن اهدای خون در کشور ما از 18 سالگی تا 60 سالگی است و ما در ماه رمضان از جوانان بیشتر از سایر گروهها دعوت میکنیم برای اهدای خون مراجعه کنند. در ماه رمضان برخی افراد تصور میکنند به دلیل روزه گرفتن نباید خون اهدا کرد، در حالی که روزهداری مانعی برای خون دادن نیست و هموطنان میتوانند 2 ساعت بعد از افطار به مراکز اهدای خون مراجعه و خون اهدا کنند.
حجم خون از دست رفته در اهدا 1 تا 2 ساعت بعد با نوشیدن مایعات جبران میشود و سلولهای خونی هم 2 تا 3 هفته بعد از اهدا به جریان خون بازمیگردند. مراکز استانی سازمان انتقال خون در ماه مبارک رمضان تا ساعت 12 شب باز است و مردم میتوانند برای اهدای خون مراجعه و در این کار انساندوستانه شرکت کنند. افراد هنگام مراجعه برای اهدای خون، حتما باید کارت ملی همراه داشته و از سلامت جسمی و روانی برخوردار باشند.
دکتر بشیر حاجیبیگی
سخنگو و مدیر کل روابط عمومی سازمان انتقال خون
سازمان غذا و داروی آمریکا به تازگی از تولیدکنندگان مواد غذایی و رستورانها خواسته میزان نمک مصرفی را در غذاهای خود به یکسوم میزان فعلی کاهش دهند. از نظر این سازمان این اقدام کمک خواهد کرد سالانه هزاران نفر از ابتلا به بیماری پرفشاری خون نجات پیدا کنند.
امروزه مصرف نمک اغلب آمریکاییها بیش از حد مجاز است و 90 درصد مردم این کشور روزانه سدیم بیش از حد وارد بدن خود میکنند. این آمار روشن میکند چرا از هر 3 آمریکایی 1 نفر به بیماری پرفشاری خون مبتلاست. متاسفانه جدیدترین آمار منتشرشده از سوی سازمان غذا و داروی آمریکا حاکی است تنها نیمی از بیماران مبتلا به پرفشاری خون، فشارخون خود را تحتکنترل دارند. ادامه مطلب...
برخی بچهها بهتر میتوانند با شرایط تنشزا مقابله کنند و برخی دیگر به شدت ناتوان و درمانده میشوند.
میدانید چرا؟ پژوهشها نشان میدهد تفاوتهای زیادی بین این 2 گروه از بچهها وجود دارد. کودکانی که استرس را بهتر تحمل میکنند، چند ویژگی دارند؛
1. عزتنفس بالایی دارند. والدینی که به کودک خود احترام میگذارند و به احساساتش اهمیت میدهند یا با دادن مسوولیتهای مناسب سن و کمک به تصمیمگیریهای درست، اعتماد بهنفس او را در مقابله با مشکلات زندگی بالا میبرند در ایجاد و تقویت این خصیصه فرزند خود موفق هستند. آنها استعداد و علاقه کودک را شناسایی میکنند تا با کمی تلاش به موفقیت برسد و مدام تحسین و حمایت شود.
2. همبستگی و انسجام خانوادگی عمیقی دارند.
3. از سوی والدین خود همواره مورد محبت و توجه هستند. والدین باید بکوشند در موقعیتهای دشوار کنار بچهها باشند و با حمایت عاطفی و کلامی نشان دهند حالت روانی او را درک میکنند. داشتن رابطه صمیمانه موثرترین کمک برای رویارویی با موقعیت استرسآور دوران کودکی است.
4. مفهوم مدیریت رفتاری را آموختهاند. بچهها نیاز دارند علائم استرسزا را بشناسند و بدانند هر کسی هنگام فشار عصبی دچار تغییرات جسمی و خلقی میشود. تشریح موقعیتهای پراسترس و داشتن آمادگی ذهنی لازم از قبل بسیار ضروری است. مثلا اکثر بچههایی که روز قبل با دوست یا معلم خود اختلافنظر پیدا کردهاند، برای مدرسه رفتن تنش دارند. والدینی که همدلانه میشنوند و به کودک میگویند: «احتمالا خیلی عصبی شدی» سپس روش حل مشکل را به او میآموزند تا فردا در مدرسه اختلافش را مسالمتآمیز حل کند، در واقع کمک میکنند کودک رفتارش را مدیریت کند.
5. این بچهها با دوستان و آموزگاران خود صمیمی هستند.
6. با والدین و اعضای خانواده روابط شفاف و درستی دارند.
7. از مقررات پیروی میکنند و اعتقادات و باورهایشان مستحکم است. این کودکان همیشه والدین خود را کنارشان داشته اما مورد حمایت افراطی نبودهاند. والدینی که میخواهند فرزندشان را حتی از استرسهای ساده روزمره دور نگه دارند، اجازه نمیدهند او با تجربه کردن تنش و روش رویارویی با آن آشنا شود و بتواند در آینده استرسهای دشوار زندگیاش را مدیریت کند.
هفته نامه سلامت/577
اولین نکتهای که در مورد فرزند بزرگتر این خانواده به نظر میرسد این است که بیشک این کودک بهدلیل شوکی که به خانواده وارد شده مورد حمایت کمتری بوده است. طبیعی است بزرگترهای خانواده و حتی پدر او که انتظار داشته با یک پدیده شادیآور یعنی، زایمان و تولد و جشن مواجه شود، آنچنان دچار شوک و تنش شدند که خودشان هم با این کودک رفتار مناسبی نداشتهاند. همین که او در معرض جزییات اخبار و وضع جسمی مادرش قرار گرفته و حتی وی را در آن وضعیت ظاهری بد ملاقات کرده، نشان میدهد چه روزهای پرتنشی را پشت سر گذاشتهاند. ادامه مطلب...
«سیده خانم! شما هی میمیرید و ما مجبوریم شما را به زندگی برگردانیم.» این جمله را پرستار بیمارستان چمران به زهراسادات حسینی میگوید، در همان روزهایی که به علت اشتباه بارز تنی چند از کادر بیمارستان صورت زهرا سوخت، گلویش پاره شد، بارها به کما و بیهوشی رفت و در آخر با روانی زخمخورده، نفسی سنگین و خسته از بیمهری به خانهاش پناه برد. خودش میگوید: «خدا بچههایم را دوست دارد که زنده ماندهام.» من میگویم: «حتما خدا او را دوست دارد چراکه همراه و همسرش مثل کوه کنارش ایستاده، تمام سختیها را به جان خریده و هنوز عاشقانه به لبهای سوخته نیمه باز زهراسادات که حرف میزند، نگاه میکند.» این داستان زنی است که 27 دی ماه سال 94 برای به دنیا آوردن دوقلوهایش به اتاق عمل برده میشود. از آنجا که داروی بیحسی روی او اثر نداشته، بیهوشش میکنند و با یک اشتباه مهلک به جای اکسیژن 15 دقیقه از کپسول دیاکسیدکربن استنشاق میکند. ترکیب داغی که زیر ماسک ایجاد میشود، صورت، گلو، ریه، دهان، بینی و چشم راست زهرا را میسوزاند. مبینا و مهنا به دنیا میآیند. زهراسادات ایست قلبی میکند و به کما میرود و بعد از 3 روز در بخش مراقبتهای سوختگی میان بهت و ناباوری خانوادهاش به هوش میآید. پزشک لولهها را از گلویش درمیآورد و با فریاد از او میخواهد نفس بکشد. زهرا در اثر تجربه خفگی از هوش میرود و اینبار که به هوش میآید متوجه میشود لوله تراکستومی (لولهای برای تنفس) در گلویش فرو کردهاند. چند بار لوله را از گلویش درمیآورند و باز با فشار زیاد فرومیکنند که عوارض وحشتناکی برایش داشته. در نهایت به بیمارستان کسری منتقل میشود تا نجات یابد و عمل جراحی رویش انجام شود و بعد از 54 روز بستری بودن در 2 بیمارستان به خانه برمیگردد، با صورتی سوخته و ... گفتوگوی ما را با او و همسرش در ادامه میخوانید: ادامه مطلب...
چندی پیش معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش اعلام کرد سال آینده، یارانه خانوادهای که از رفتن کودک به مدرسه ممانعت کند، با همکاری وزارت تعاون قطع خواهد شد. خبر به نظر ساده است ولی مرا به تعجب انداخت، آیا مسوولیت دولت به همین قطع یارانه برای این خانوادهها خاتمه پیدا میکند؟
این چه اندیشهای است که مشکلات خانه و داشتن شرایط اجتماعی نابسامان خانواده را سر کودکان فرو ریزیم؟ اگر مشکلات اجتماعی، شرایط نابسامان اقتصادی و ناتوانی در اداره خانواده، فرزندان را از تحصیل محروم میکند، معنایش این است که خانواده مسوولیت خود را در قبال فرزند نمیداند. اگر عکسالعمل دولت قطع یارانه باشد، یعنی نه دولت مسوولیت خود را در قبال کودکان کشور میداند و نه مسوولیت اینکه چرا به چنین خانوادههایی اجازه میدهد از کودکان بیگناه بهرهبرداری مالی و آنها را از آموزش محروم کنند. ادامه مطلب...
آخرین بررسیها و آمارهای پزشکی قانونی در مورد تعداد مراجعان به این سازمان برای نزاع، درگیری و کتککاری مربوط به سال 94 و فروردین 95 است. براساس این آمار، در نخستین ماه از سال جاری 6 هزار و 928 نفر به دلیل صدمات ناشی از نزاع به مراکز پزشکی قانونی استان تهران مراجعه کردهاند. آماری که تقسیم آن به تعداد روزهای ماه فروردین به عدد روزانه وقوع 223 نزاع در تهران میرسد و از میان مراجعهکنندگان این ماه 4 هزار و 343 نفر را مردان و 2 هزار و 595 نفر را زنان تشکیل میدهند. این آمارها با وجود اینکه کاهش 5/2 درصدی نزاع و کتککاری مردم را نسبت به مدت مشابه سال گذشته نشان میدهد ولی باز همین تعداد از درگیری و نزاع بیانگر این مساله است که آستانه تحمل مردم خیلی بالا نیست و این درگیریها میتواند زنگ خطر بسیاری از آسیبهای اجتماعی دیگر را دنبال داشته باشد. از سوی دیگر، آمارهای پزشکی قانونی فقط تعداد مراجعان به این سازمان را برای نزاع بیان میکند، در صورتی که بسیاری از افراد که درگیری دارند و کتککاری میکنند اصلا به این سازمان مراجعه نمیکنند، بنابراین تعداد نزاعها و درگیریها بیش از این خواهد بود.
یک روز گرم تابستانی را تصور کنید که برای رفتن به سرکار عجله دارید و بدوبدو سوار اتومبیلتان میشوید و از پارکینگ منزل بیرون میآیید. ناگهان میبینید جلوی در پارکینگ شما، یک راننده خودخواه اتومبیلش را پارک کرده و معلوم نیست کی قرار است برگردد. عصبانی و غرغرکنان از اتومبیل پیاده میشوید و به اطرافتان نگاه میکنید تا شاید اثری از راننده خودرو پیدا کنید. 15 دقیقه میگذرد و یک نفر آهستهآهسته از پیادهرو به اتومبیل نزدیک میشود و سوار آن میشود. با مشاهده قیافه عصبانی شما آرام شیشه خودرو را پایین میآورد و میگوید: «ببخشید رفتم پسرم را به مهدکودک ببرم، زود برگردم که صحبت مربی مهد طولانی شد؛ شرمنده.» ولی عصبانیت شما آنقدر زیاد است که با یک عذرخواهی ساده فروکش نمیکند، شروع میکنید به داد و فریاد و ناسزاگفتن و راننده اتومبیل هم همراه قفل فرمان اتومبیلش پیاده میشود تا جواب ناسزاهای شما را جور دیگری تلافی کند. خلاصه درگیری شروع میشود و درگیری لفظی تبدیل میشود به کتککاری و هر اتفاقی بعدش ممکن است، بیفتد. تعجب نکنید، بسیاری از درگیریها و دعواها بر سر مسائل کوچک روزمره شکل میگیرد و بعد بغرنج میشود و کار به زدوخورد و آسیبهای جسمی و روانی میرسد.
مردم برای کنترل خشم آموزش ندیدهاند
البته بسیاری از درگیریها و نزاعها ریشه خانوادگی دارد و بین اعضای خانواده رخ میدهد ولی آنچه بیشتر و در سالهای اخیر شاهد آن هستیم، درگیریهای خیابانی است و این مساله نشان میدهد آستانه تحمل مردم پایین آمده و نمیتوانند خشمشان را کنترل کنند. دکتر محمدمهدی لبیبی، استاد دانشگاه و جامعهشناس در گفتوگو با «سلامت» پایین آمدن آستانه تحمل مردم در برابر یکدیگر را یک مشکل تاریخی میداند و میگوید: «تغییر برخی رفتارها که در طول زمان در فرد شکل گرفته کار بسیار سختی است. در جوامع مختلف میزان صبوری افراد نسبت به مشکلات متفاوت است؛ به طور مثال مردم آسیای جنوبشرقی و آمریکای جنوبی، آرام و صبور هستند و این خصوصیت ارتباطی به وضعیت اقتصادی آنها ندارد و اصلا نمیتوان نتیجه گرفت که چون از نظر اقتصادی در شرایط مناسبتری قرار دارند پس مردم آرامتری هستند.» موضوع دیگری که دکتر لبیبی آن را مطرح میکند، آموزشهای خانوادگی است: «متاسفانه بچهها در خانواده در مورد صبور بودن، تحمل مشکلات و کنترل خشم آموزش نمیبینند و همواره مشاهده میکنند والدینشان افراد درگیری هستند و کمتر اهل تحمل و مدارا، در نتیجه آنها هم یاد میگیرند اینگونه باشند. در جامعهشناسی این اتفاق فرآیند جامعهپذیری نام دارد.» مساله دیگری که این جامعهشناس بر آن تاکید دارد، نقش نظام آموزشی است: «متاسفانه همه مردم در مورد رفتار اخلاقمدار خوب صحبت میکنند ولی در عمل یعنی در برخورد با همکاران، رانندگی و سایر روابط اجتماعی پایبند اخلاق نیستند. این مساله نشان میدهد بچهها از دوران کودکی در مورد اخلاق عملی آموزش ندیدهاند و حتی تفریحات و ورزش آنها نیز برای آموزش مدارا و صبور بودن نیست.» به گفته این استاد دانشگاه، تحقیقات جدید نشان میدهد در کشورهایی که میزان درگیری بالاست باید ریشههای درگیری را پیدا کنیم تا بتوانیم جلوی آنها را بگیریم.
مسائل اقتصادی تاثیری در تنشهای اجتماعی ندارد
یکی از نظریههایی که در مورد آسیبهای اجتماعی درگیریهای اجتماعی مطرح است، نقش مسائل اقتصادی در شکلگیری این رفتارهای تنشزاست. آیا این نظریه در کشور ما میتواند مصداق داشته باشد؟ دکتر لبیبی اعتقاد دارد: «شاید این نظریه در مورد تعداد کمی از مردم مصداق داشته باشد ولی باید بپذیریم مردم ما با توجه به شاخصهای بینالمللی فقیر نیستند و حتی در شهرستانهای کوچک نیز سطح زندگی مردم بهگونهای است که نمیتوان آنها را فقیر نامید. مشکلی که وجود دارد این است که مردم به دلیل سطح توقعات و چشم و همچشمی، خودشان را فقیر میدانند، مثلا اگر نمیتوانند اتومبیل مدل بالا یا جدیدترین مدل تلویزیون را بخرند، تصور میکنند فقیر هستند. در صورتی که در کشوری مانند هند، جمعیت زیادی از مردم هنوز تلویزیون سیاه و سفید دارند، بنابراین اینکه تعداد زیادی از مردم ما خودشان را به سختی میاندازند تا مدام وسایل الکترونیک جدیدی بخرند، مربوط به دیدگاهشان است نه مشکلات اقتصادی جامعه.»
ترکمنستان یکسال رئیسجمهور نداشت، تنش هم نداشت
این جامعهشناس صحبتهایش را با اشاره به مردم ترکمنستان که کشورشان یک سال رئیسجمهور نداشت ولی هیچ تنشی نیز در آنها مشاهده نشد، ادامه میدهد: «در صورتی که مردم ترکمنستان امکانات رفاهی خاصی ندارند و آدمهای بسیار سادهای هستند، ولی باید به این نکته توجه کنیم، در جوامعی که مردم احساس تبعیض و بیعدالتی میکنند و تصور میکنند حق آنها خورده شده، روحیه افراد ضعیف میشود و تحملشان نسبت به مسائل کم و درگیری در رفتارشان مشاهده میشود. از طرف دیگر، احساس اجرا نشدن قانون به طور یکسان برای همه باعث سرخوردگی اجتماعی میشود و فرد میبیند اطرافیانش به راحتی خلاف میکنند ولی خودش اینگونه نیست. نتیجه این میشود که فرد دچار تعارض میشود و رفتارهای تنشزا در او شکل میگیرد.» به گفته این جامعهشناس، آلودگی هوا و ترافیک افراد را مستعد خشونت میکند و تاثیرش از سایر معضلات اجتماعی هزاران برابر بیشتر است. همچنین گرما بیشتر افراد را مستعد عصبانیت میکند. به همین دلیل مردمی که در آب و هوای معتدل زندگی میکنند، کمتر عصبانی میشوند.
به بیماران اعصاب و روان انگ پرخاشگری نزنید
دیدگاه دیگری که در مورد تنشهای اجتماعی و خانوادگی مطرح است، افزایش بیماریهای روانی در سالهای اخیر است که تصور میشود این بیماریها در بروز تنشها و درگیریهای اجتماعی نقش دارد. آیا این دیدگاه درست است؟ معاون فنی دفتر سلامت روانی- اجتماعی و پیشگیری از اعتیاد وزارت بهداشت در گفتوگو با «سلامت» در پاسخ به این سوال توضیح میدهد: «برخلاف تصور عامه مردم، افراد دچار بیماریهای روانی مانند وسواس، اختلالات خلقی، اضطرابی، افسردگی و حتی اسکیزوفرنی کمتر از سایر افراد جامعه وارد درگیری میشوند و به دلیل اینکه انگ نسبت به این بیماران وجود دارد، کمتر در محافل اجتماعی ظاهر میشوند و بیشتر انزواطلب و گوشهگیر هستند، بنابراین شاید آستانه تحمل بیماران اعصاب و روان پایینتر باشد ولی از آنجا که اعتماد بهنفسشان آسیبدیده، عملکرد اجتماعیشان یعنی شغل و تحصیل را از دست میدهند و همیشه درون خود هستند و کمتر نسبت به درگیری و نزاع میروند.» علی اسدی با بیان اینکه هر نوع بیماری جسمی و روانیای، آستانه تحمل افراد را پایین میآورد، تاکید میکند: «آستانه تحمل پایین گاهی باعث انزوا و گوشهگیری میشود که در مورد بیماریهای اعصاب و روان این قضیه مصداق دارد. در نتیجه این انگ را نباید به بیماران روانی بچسبانیم که آنها اهل دعوا، درگیری و تنش هستند یا اگر تنش در جامعه زیاد شده، به علت مشکلات روانی مردم است.» معاون فنی دفتر سلامت روانی و اجتماعی وزارت بهداشت، افرادی که اختلالات شخصیت مانند اختلال شخصیت مرزی و ضداجتماعی دارند را از سایر بیماران اعصاب و روان جدا میکند زیرا تنش و خشونت در این بیماران نسبت به جمعیت عمومی بیشتر است.»
خشونتطلبی یک اختلال رفتاری است، نه یک بیماری اعصاب و روان
اصولا پرخاشگری یک اختلال رفتاری است که از نوع تربیت، محیط اجتماعی، محرومیت و محکومیتهای اقتصادی و اجتماعی نشات میگیرد و معلول علتهای زیادی است. علی اسدی که رئیس اداره سلامت روان نیز است با بیان این جمله در مورد خشونت و پرخاشگری توضیح میدهد: «اگر پرخاشگری به طور مستمر تکرار شود و فرد علاوه بر محیط خانواده با همکاران و در ارتباطات اجتماعیاش هم مدام دعوا میکند یعنی دچار یک اختلال روانپزشکی شده است، اما اگر فرد در یک موقعیت خاص عصبانی شود و از کوره در برود، یعنی مهارت کنترل خشم را بلد نیست و نمیتوان او را بیمار قلمداد کرد.» وی با انتقاد از عملکرد دانشگاهها و آموزش و پرورش در زمینه آموزش مهارتهای زندگی تاکید میکند: «باید همه مردم از کودکی مدیریت رفتار را یاد بگیرند. در حال حاضر برخی آموزشها در مدارس در این زمینه وجود دارد که همیشه کمرنگ بوده و جدی گرفته نمیشده است.» به گفته این روانشناس، اگر مردم 4 مهارت مهم، یعنی مهارت کنترل استرس، خشم، برقراری ارتباط و حلمساله را در خانواده و مدرسه یاد بگیرند، بسیاری از تنشهای اجتماعی و روانی در جامعه کاهش پیدا میکند.
مهدیه آقازمانی
در چند سال اخیر سیستم الکترونیکی خانگی و غیرخانگی یک تغییر اساسی کرده و هر روز وسایل جدیدتر با کارایی بهتر وارد بازار میشود. در حال حاضر کمتر خانهای است که برای روشنایی از لامپهای 100 وات رشتهای یا مهتابیهای قدیمی استفاده کند. لامپهای کممصرف و حتی نسل جدیدتر آنها لامپهای الایدی و اسالایدی این روزها جایگزین لامپهای قدیمی شدهاند که هم عمرشان کوتاه بود و هم به راحتی میشکستند و برق زیادی مصرف میکردند. حتی وسایل الکترونیک خانگی جدید مانند ماشین لباسشویی و ظرفشویی نیز دیگر مانند قدیم آب و برق زیادی مصرف نمیکنند و با توجه به محدود بودن منابع انرژی در جهان، شرکتهای تولیدکننده وسایل الکترونیک نیز به فکر تولید محصولی هستند که انرژی کمتری مصرف کند، اما این وسایل الکترونیک کممصرف همانقدر که میتوانند مفید باشند، استفاده نامناسب از آنها و ناآگاهی در مورد خطراتی که دارند میتواند سلامت مردم را به خطر بیندازد. رئیس مرکز مدیریت بیماریهای غیرواگیر وزارت بهداشت اخیرا نسبت به ناآگاهی مردم از خطرات وسایل الکترونیک خانگی مانند لامپهای کممصرف هشدار داده و از نبود سیستم تفکیک زبالههای الکترونیک خانگی انتقاد کرده است. ادامه مطلب...
خداوند در مورد دعا گفته است: «مرا بخوانید تا خواستههای شما را بپردازم. [سوره مومن (غافر)، آیه 60]»
دعا کردن نوعی جهت دادن به اندیشه و عمل است. وقتی فکر ما به موضوعی معطوف شد، که در دعا چنین است، کارمایه روانی به صورت آگاه و ناخودآگاه، ارادی و غیرارادی برای رسیدن به آن بسیج میشود. دعا کردن به آن معنی است که شما هر آنچه را توانستهاید برای رسیدن به یک هدف خیر انجام دادهاید و اکنون زمان آن است که به انتظار ثمره آن بنشینید. پس از تلاش فراوان اکنون شما به آرامش ذهنی نیاز دارید. اینجاست که این احساس که نیرویی فراتر از هر چیز به شما میدهد، باعث میشود آرامشی را که تا حصول نتیجه به آن نیاز دارید، کسب کنید: ادامه مطلب...